طالبان تغيير کرده اند؟!

صبح کابل
طالبان تغيير کرده اند؟!

نویسنده: سید آرش شهیدی

با آغاز جنگ سرد، افغانستان به دلیل موقعیت جغرافیایی و استراتژیک خود، بیشتر از هر زمانی مورد توجه قدرت‌های جهانی واقع شد. هر دو بلوک شرق و غرب بر سر افغانستان به رقابت با هم پرداختند. از آن‌جا که افغانستان جزء کشورهایی بود که شوروی در آن نفوذ کرده بود و عقاید مارکسیستی در آن عمیقا گسترده شد.

پس از کودتای ۷ ثور و به قدرت رسیدن نورمحمد تره‌کی – رهبر حزب خلق- اتحاد شوروی به هدف حمایت از حکومت نوپای جمهوری خلق افغانستان و از آن طریق راه یافتن به خلیج فارس، در سال ۱۹۷۹ به افغانستان حمله‌ی نظامی کرده و کشور را اشغال کردند. اشغال افغانستان توسط شوروی ناخوشنودی امریکا و عده‌ای کثیر شهروندان افغان را در پی داشت. دشمنان داخلی شوروی که به مجاهدین شهرت یافتند، به کمک تجهیزات مدرن دشمن بین‌المللی شوروی یعنی امریکا به نبرد با شوروی پرداختند؛ آ‌ن‌ها را شکست داده، از کشور بیرون راندند و نظام کمونیستی به رهبری داکتر نجیب‌الله نیز سقوط کرد.

پس از سقوط دولت مارکسیستی داکتر نجیب، بحران داخلی شدت گرفت و جنگ میان مجاهدین و پس از آن با طالبان در گرفت. پیشروی طالبان سریع و غیر قابل انتظار بود و پس از چهار سال جنگ و گریز، توانسته بودند بر ۹۰ در صد خاک کشور تسلط یابند. تسلط طالبان به افغانستان همراه بود با تطبیق شدیدترین تفسیر قوانین شرعیت که در جهان اسلام سابقه نداشت؛ ظلم و ستم‌های متعدد را به بهانه‌ی دین بالای شهروندان و مخصوصا زن‌ها روا می‌داشتند. نهایتا بعد از حملات ۱۱ سپتامبر و عدم تسلیمی بن لادن از سوی طالبان به امریکا، بهانه‌ی حمله‌ی آن کشور به افغانستان شد و به تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۰۱ با مجاهدین جبهه تشکیل داده، طالبان را شکست دادند؛ سپس بر اساس فیصله‌ی بُن، حامد کرزی به عنوان رییس موقت دولت افغانستان تعیین شد.

طالبان نه دولت افغانستان و نه قانون اساسی را قبول دارند؛ چرا که معتقدند این پروسه در بُن، در زیر چتر خارجی‌ها شکل گرفته و از سوی کشورهای غربی به افغانستان تحمیل شده است. از همین رو دست به جنایات فجیع زدند که ننگ بر تاریخ کشور است. نزدیک به دو دهه است که طالبان هزارها انسان ملکی و بی‌گناه را در مساجد، مکان‌های ورزشی، تظاهرات‌ها، نهادهای آموزشی و … قربانی افکار شوم پلید خود ساختند.

در ادامه به بررسی روند رشد طالبان می پردازیم تا نشان دهیم این گروه نه تنها اهداف مقدس و نیک در افغانستان نداشته و ندارند بلکه فقط ابزاری در دست سازمان اطلاعاتی پاکستان بوده و هموراه به نفع این کشور فعالیت کرده اند. هم‌چنان نگاهی می‌کنیم به دیدگاه طالبان به زنان؛ و از آن‌جا که طالبان در این اواخر شعار تغییر را سر داده اند، بررسی می‌کنیم که آیا طالبان واقعا تغییر کرده اند؟ و در اخیر نظر زنان را راجع به طالبان خواهیم دید.

روند رشد طالبان

جنبش طالبان از علما و طلاب مدارس دینی  که عمدتا در پاکستان تحصیل کردند، تشکیل یافته است. این محصلان علوم دینی در دوره‌ی تسلط حزب دموکراتیک خلق در داخل شهرهای پاکستان و اردوگاه‌های متعلق به مهاجران سکنا گزیدند. احزاب تندرو اسلامی پاکستان مانند جمعیت‌العلمای اسلام، جماعت اسلامی و جمعیت اهل حدیث به کمک مهاجران افغانی شتافته و مدارس و مراکز آموزشی متعددی برای فرزندان آن‌ها تاسیس کردند و یا این که آن‌ها را در مدارس وابسته به خود، در شهرهای مختلف پاکستان جذب کردند؛ بنابراین، اولین آموزه‌های فکری طالبان در این مدارس انجام گرفت و طالبان نیز شدیدا تحت تاثیر مواد آموزشی آن‌ها واقع شدند.

در ۱۲ اکتبر ۱۹۹۴ در حدود ۲۰۰ طالب از مدارس کندهار و پاکستان در سپین‌بولدک در سرحد افغانستان-پاکستان وارد شدند، آنان پس از دادن ۷ کشته و تعداد زیادی زخمی، موفق به کنار زدن قوای حکمت‌یار از سپین‌بولدک شدند، چیزی که مطلوب و مقبول رییس حکومت آن دوران، برهان‌الدین ربانی بود. به وجود آمدن یک قدرت پشتون بر ضد حکمتیار منافع گسترده‌ای به حکومت وقت به همراه داشت. از همین جهت رییس‌جمهور وعده‌ی کمک را به طالبان داد. بعد از دو روز جنگ، طالبان توانستند به تمام ولایت کندهار تسلط یافته، چندین تانک، موترهای زرهی، عراده‌‌جات نظامی، سلاح، مهمات، شش بال هواپیمای جنگی میگ ۲۱، و شش بال هلیکوپتر ساخت شوروی را به تصرف خویش درآورند. تسلط طالبان به کندهار همراه بود با تطبیق شدیدترین تفسیر قوانین شریعت که در جهان اسلام سابقه نداشت؛ مکاتب دخترانه بسته شد، زنان از بیرون رفتن منع شدند، تلویزیون‌ها و رادیوها شکسته شد، انواع ورزش و سپورت منع شد، فعالیت‌های تفریحی قدغن و به تمام مردان هدایت داده شد تا ریش بگذارند و… هم‌چنین قابل ذکر است که تا دسمبر ۱۹۹۴، ۱۲ هزار نفر افغانی و پاکستانی با طالبان در کندهار یکی شده بودند. طالبان طی سه ماه آنی توانستند ۱۲ ولایت را تسخیر کنند. پیروزی‌های سریع و چشم‌گیر طالبان در چند ماه اول، افسانه‌ای را به طالبان القا کرد که این پیروزی‌ها جز به سربازان خداوند به کسی میسر نیست.

روز ۲ فبروری ۱۹۹۵، وردک را که در ۳۵ مایلی کابل قرار دارد، از نیروهای حکمتیار، بدون مقاومت و درگیری به دست آورده و در ۱۴ همین ماه قرارگاه مرکزی حکمتیار را در چهارآسیاب کابل تسخیر کردند و تمام راه‌های ورودی کابل را که حکمتیار مسدود کرده بود، باز کردند؛ کاروان‌های مواد خوراکی را به کابل اجازه دادند که یک قدم مثبت تلقی شده و موقف شان نزد مردم کابل بالا رفت. پس از تسخیر مواضع حکمتیار، طالبان به غرب کابل که در اختیار حزب وحدت قرار داشت، حمله کرده و شکست خوردند؛ اما به قیمت اسیر و کشته شدن رهبر حزب، عبدالعلی مزاری از سوی طالبان. پس از این شکست توجه طالبان به غرب کشور معطوف شد و پس از یک سلسله جنگ‌های شدید، نیمروز و فراه را تصرف کرده و به پیشروی ادامه دادند؛ اما با نیروهای اسماعیل خان که در هرات مستقر و از حمایت نیروهای ربانی برخوردار بودند، پیش‌روی شان متوقف شده و در شیندند شکست خوردند.

در پی شکست طالبان در هرات و کابل، رهبری نظامی و سیاسی شان بی‌نظم شد، حیثیت شان صدمه دید و به مثابه‌ی یک حزب جنگ‌سالار دیگر دیده شدند.

طالبان به کمک مالی عربستان و پاکستان و حمایت مشاوران نظامی آی. اس. آی، قوای خود را بازسازی کردند. هواپیماهای جنگی و هلیکوپتر قوای هوایی شان را ترمیم و سپس در جنگ دخیل کردند. آن‌ها با یک قوای ۲۵ هزارنفری که تعداد زیادی پاکستانی‌های تازه‌نفس در جمع شان بود، بر نیروهای اسماعیل خان حمله کرده، آن‌ها را شکست داده و موجب فرار اسماعیل خان و عده‌ای از فرماندهانش به ایران شدند. بعد از این پیروزی طالبان بار دیگر در ماه اکتبر و نوامبر به کابل حمله کردند؛ اما دوباره شکست خوردند.

عربستان و پاکستان بار دیگر کمک‌های خود را افرایش دادند.

در ۲۵ آگست ۱۹۹۶ طالبان به جلال‌آباد حمله کرده و بعد از مقاومت اندک جلال‌آبادیان، شهر را تسخیر کردند. بعد از تسلط به ننگرهار، طالبان، لغمان و کنر را نیز تصرف کرده و در شب ۲۴ سپتمبر ۱۹۹۶، طالبان به طرف سروبی – در ۴۵ مایلی کابل-، به راه افتادند و سپس به سمت کابل به پیش‌روی پرداختند. قوای ربانی از سرعت و شدت این حمله‌ی سخت غافل‌گیر شده بودند.

قوای احمدشاه مسعود مجبور به تخلیه‌ی کابل شد و به این ترتیب نیروهای طالبان، شام ۲۸ سپتمبر ۱۹۹۶ وارد کابل شدند. اولین اقدام آنان در کابل، قتل داکتر نجیب، ریس‌جمهور پیشین و برادرش شاه‌پور بود.

دیدگاه طالبان به زنان در زمان «امارت اسلامی»

قبل از این که به دیدگاه طالبان راجع به زنان را در دوران امارت اسلامی بررسی کنیم، لازم است به عنوان مقدمه از مهم‌ترین اصل‌های فکری طالبانی مطلع شویم که عبارت اند از:

۱٫ احیای خلافت: مثل سایر گروه‌های بنیادگرا افراطی، مهم‌ترین اصل فعالیت طالبان نیز احیای خلافت در نظام سیاسی اسلامی است؛ اما با این تفاوت که نه تنها خلافت شایسته و منحصر به قوم پشتون است، بلکه از میان اقوام پشتون، درانی‌ها برگزیده‌ی این مقام استند.

۲٫ مبارزه با نوآوری‎های مدنیت غربی: بر خلاف اخوانی‌ها و دیگر گروه‌های اسلامی که ضمن رد جنبه‌ی منفی این نوآوری‌ها، از جنبه‌ی مثبت آن استقبال می کردند؛ طالبان با هر نوع دست‌آورد تمدن غربی مخالف استند؛ مثل مخالفت با تلویزیون و امثال آن که آن را ابزار شیطانی می‌دانند.

۳٫ بازگشت به عصر سلف: طالبان دوران صدر اسلام و میانه را دوره‌ی طلایی و مصؤون از هر نوع خطا تلقی می‌کردند و مردم موظف به پیروی از کلمات و گفته‌های علمای سلف بود. اجتهاد و استنباط تازه در این مکتب جایگاه نداشت.

۴٫ روستانشینی: تنها الگوی مطلوب نزد طالبان، الگوی زندگی جوامع روستایی قرون اولیه‌ی اسلامی است. رفتار خشک و متحجرانه‌ی آن‌ها با زنان و نوع نگرش شان نسبت به نقش اجتماعی زن در جامعه، ریشه در همین الگوی روستانشینی و سلفی‌گری آن‌ها دارد که با ضرورت‌های زندگی کنونی کاملا بیگانه است.

۵٫ تکفیر: طالبان با توسل به حربه و تکفیر، به مبارزه با تمامی مذاهب و فِرَق اسلامی غیر از خود رفته و به جز خویشتن سایر گروه‌ها را یک‌سره باطل و حتا کافر می‌پندارند.

یکی از مشکلات اساسی زنان در افغانستان محرومیت از حق تحصیل می‌باشد که خود باعث بروز مشکلات در زندگی شخصی و اجتماعی می‌شود. این در حالی است که در رژیم طالبانی زنان نه تنها حق تحصیل و کار در ادارات دولتی را نداشتند که حتا بدون همراه شرعی خود نمی‌توانستند از خانه بیرون شوند. بدتر این که طالبان در دوران حاکمیت شان زنان را به بهانه‌های متفاوت مورد خشونت‌های گوناگون چون شلاق زدن، سنگسار کردن، اعدام کردن و امثال آن قرار دادند. تیرباران کردن زرمینه در غازی استدیوم یک نمونه‌ی به یادماندنی و ننگین به تاریخ کشور است که هیچ گاه از یاد زنان نخواهد رفت.

با این همه شیرمحمد عباس استانکزی به خبرنگار اسپوتنیک گفته است که «طالبان حتا در زمان حاکمیت شان مشکلی با آزادی، کار و تحصیل زنان نداشته اند و این‌ها صرفا پروپاگاندای مخالفان بوده است.» شرایط زمانی و مکانی‌ای که طالبان به قدرت رسیدند، آن قدر متشنج بوده که نه تنها حقوق زن، که حقوق مردان نیز رعایت نمیشد.

آیا طالبان تغییر کرده اند؟

در حال حاضر صدها مجری زن، خبرنگار، آوازخوان و… در کشور فعالیت می‌کنند؛ حجاب اجباری نیست و کنسرت‌ها و برنامه‌ها در شهرهای مختلف برگزار می‌شود. سؤال این‌جا است که آیا طالبان حاضر اند بدون پرخاش، حقوق زنان را به رسمیت شناخته و نقش آن‌ها را به عنوان نیمی از بدنه‌ی اجتماعی بپذیرند؟ در صورت سهم‌گیری طالبان در بدنه‌ی قدرت، آیا اگر زنی ناخواسته موی سرش یا بالاتر از مچ دستش در حضور هم‌کار، هم‌صنفی، هم‌سایه یا ره‌گذر مشخص شد، یا بدون محرم شرعی از خانه بیرون شد، باید مانند گذشته در ملاء عام شلاق خورده یا تنبیه شود؟ موضوع نگران‌کننده این است که در صورت سهم‌گیری طالبان در دولت، مبادا همان شرایط را به میان بیاورند که در زمان سلطه‌ی شان ایجاد کرده بودند.

به نقل از بی بی سی، خانم فوزیه کوفی، عضو پشین مجلس و شرکت‌کننده در مذاکرات با طالبان، ضمن استقبال از شرکت طالبان در مذاکره به جای ادامه‌ی جنگ، می‌گوید: «طالبان در جریان مذاکرات اظهار کردند که زنان طبق شرایط آنان نمی‌توانند که رییس‌جمهور شوند؛ اما می‌توانند معاون ریس‌جمهور شوند. خانم کوفی در ادامه می‌گوید باید اطمینان حاصل شود که آنچه را طالبان در این‌جا می‌گویند به آن عمل خواهند کرد یا خیر.

عباس استانکزی به خبرنگار اسپوتنیک گفته است «زنان نباید نگران باشند. آن‌ها قادر خواهند بود به مکتب و پوهنتون بروند و اجازه‌ی کار خواهند داشت.» او می‌افزاید، با حقوق شرعی و اسلامی‌ای که زنان در سایر کشورهای اسلامی دارند، مخالف نیستند؛ اما نمی‌توانند آزادی و حقوقی که زن در غرب دارد برای زنان در نظر بگیرند؛ چون خلاف عنعنات و فرهنگ دین است. حال سؤال این است که منظور استانکزی کدام کشور اسلامی بوده؟ ترکیه؟ مالیزیا؟ سومالی؟ پاکستان؟ ایران؟ عربستان سعودی؟ عراق؟ یا…؟ چرا که تمامی این کشورها اسلامی قوانین واحدی در این پیوند ندارند.

هرچند طالبان این ادعا کرده اند که دیدگاه شان نسبت به زنان تغییر کرده است؛ اما خیلی‌ها به این صحبت‌ها تردید نشان می‌دهند؛ چرا که طالبان بارها ابراز کرده اند که تحت عنوان حقوق زن، تنها برای ترویج فحشا، بی‌حیایی و کلتور غیر اسلامی تلاش شده است. و باز هم این سؤال خلق می‌شود که تفسیر آن‌ها از کلتور اسلامی چیست؟

چنان که گفته شد طالبان همواره در دوران حاکمیت شان در گذشته و در دوران حال در مناطق تحت اداره‌ی شان زنان را به بهانه‌های گوناگون مورد خشونت و تحریم قرار داده اند؛ زنان بی‌گناه را محکمه‌ی صحرایی کرده؛ حکم به: سنگسار، شلاق، قطع عضو، اعدام و امثال آن را صادر کرده اند و بارها نشان داده اند که در تفکرات شان هیچ جایی برای عاطفه، مهر، آشتی و دوستی وجود ندارد. این همه ثابت می‌کند که سخن‌گویان این گروه صرفا مقابل لنز کمره‌ها، صحبت از تغییر کردن تفکرات طالبانی می‌کنند و کوچک‌ترین بهایی به گفته‌های خود نمی‌دهند.

نظر زنان راجع به طالبان

زنان افغانستان در طول تاریخ، و حتا امروز، بعد از گذشت دو دهه از سقوط طالبان، محرومیت‌های زیادی داشته و دارند؛ از عمده مشکلات آنان می‌توان اشاره کرد به شناخته شدن آن‌ها به عنوان جنس یا طبقه‌ی دوم. استفاده‌ی ابزاری از زنان و دختران به منظور حل و فصل نزاع‌ها و اختلافات بین خانواده‌ها و قبایل در جامعه‌ی روستایی که خود منجر به خودکشی و یا فرار از منزل می‌شود. مشکلات رایج دیگر چون اذیت و آزار خیابانی از سوی مردان مقابل زنان. منشأ و ریشه‌ی اساسی این محرومیت‌ها در چند سال قبل؛ داشتن فرهنگ سنتی، فرهنگ مردسالاری و حکومت طالبان است که بیشترین قید و بند را برای زنان روا داشتند؛ زنانی که از کرامت و حقوق انسانی، حقوق اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و غیره محروم بودند. طی چند سال اخیر، بعد از حکومت کرزی این محرومیت‌ها و مشکلات نظر به سال‌های قبل کم‌تر شده.

چندی پیش با گرم‎تر شدن بحث صلح و مدغم شدن طالبان در جامعه، ترس بزرگی در دل زن‌ها ایجاد شده بود مبنی بر این که آیا طالبان با همان ایدیولوژی بر خواهند گشت؟ و این سؤال جدی را مطرح کردند که آیا صلح با طالبان دست‌آوردها و ارزش‌های ۱۸ سال گذشته را با خطر روبه‌رو می‌کند یا خیر؟

از آن‌جا که این گروه همواره زنان را در انزجار قرار داده و از هیچ نوع توحش و ظلمی به آن‌ها دریغ نکرده، عده‌ای از زنان مرگ را بهتر از سیاهی روزهای سخت هژمونی طالبان می‌دانند و نیز عده‌ای از فعالان حقوق زن در شبکه‌های اجتماعی شعار «زنان به عقب برنمی‌گردند» را سر دادند و صدای اعتراض شان را به صلح با طالبان بلند کردند. عده‌ای از فعالان حقوق زن نظرات شان را به بی بی سی چنین مطرح کردند:

مرضیه سلحشور – پیلوت: «زنان در سال‌های گذشته نقش برجسته‌ای در توسعه‌ی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی افغانستان داشته اند و هر گونه بازسازی و توافق سیاسی باید با مشارکت زنان همراه باشد. بسیاری از زنان خوش‌بینانه به این مذاکرات نگاه نمی‌کنند؛ به ویژه زنانی که در دوران پس از حاکمیت طالبان به آن‌چه که آرزو داشتند دست یافتند.»

بهار سعید – فعال حقوق زن: «من مطمئنم این‌ها به خاطر ذهنیت افراط‌گرایانه‌ای که در مورد زنان دارند، خواستار حذف زنان از رسانه، هنر، ورزش، سیاست و به تدریج همه جا خواهند شد.»

حسنا جلیل – معین وزارت داخله: «دولت و زنان افغانستان طرف‌دار صلح استند. ما قربانی داده ایم، به عقب برنمی‌گردیم و از ارزش‌هایی که در ۱۸ سال اخیر به دست آوردیم، نمی‌گذریم. در این مدت توانایی زنان افغانستان بیشتر شده و ۴۹ درصد نیروی کار افغانستان استند.»

سونیا سلطانی – بایسکل‌ران: «حضور طالبان در شرایط فعلی در کشور یک نیاز مبرم و اساسی است. دلیلش این است که با پیوستن آن‌ها به دولت، مشکلات امنیتی  کاسته شده و زمینه‎ی رشد و فعالیت در تمام ابعاد برای دولت و شهروندان مساعد می‌شود.»

شکوفه نوروزی – فعال اجتماعی در هلمند: «اگر طالبان بپذیرند که زنان هم می‌توانند در عرصه‌ی سیاسی فعالیت کنند، ما با صلح آنان مخالفت نداریم؛ ولی نباید محدودیت‌هایی برای زنان وضع کنند.»

بهاره محبوبی – عکاس: «بعضا حتا تصور برگشت طالبان و ممنوع‌الخروج شدن دختران که بیرون منزل کار می‌کنند، برایم ترس‌ناک است.»

فریده نیکزاد – فعال حقوق زن: «زن افغان امروز، آن زن افغانستان نیست که شلاق را قبول کرده بود.»

با این که نظرها متفاوت است و هر یک به جنبه‌ی متفاوتی از طالبان (صلح با طالبان) اشاره می‌کنند؛ اما اکثرا این فعالان معتقدند که در تفکر طالبانی تفاوت بنیادی نیامده است و در باره‌ی گفته‌های طالبان به شک و تردید می‌نگرند.

حرف آخر

جنبش طالبان از علما و طلاب مدارس دینی که عمدتا در پاکستان تحصیل کرده اند، شکل گرفته و به شدت تحت آموزه‌های حزب سیاسی-مذهبی دیوبندی‌ها قرار دارند. روند رشد طالبان در افغانستان همراه بوده با انواع کمک‌های پاکستان به این گروه؛ از حمایت تسلیحاتی گرفته تا حمایت‌های مستقیم و فرستادن نیرو؛ که این گروه بتواند به افغانستان مسلط شود. تسلط آن‌ها به افغانستان فصل تاریکی را به کشور و به خصوص زنان رقم زد. طالبان در زمان تسلط شان دید بسیار متحجرانه و متعصبانه به زنان داشتند و آنان را از کوچک‌ترین حقوق اولیه‌ی شان محروم کردند و به اذیت و آزار، شلاق زدن و اعدام کردن زنان بی‌گناه پرداختند.

با این که امروزه مقامات طالبان ادعا می‌کنند که دید شان نسبت به زنان تغییر کرده و آن‌ها قادر خواهند بود تحصیل کنند و شاغل شوند؛ گفته‌های یک مقام پشین طالبان -سید اکبر آغا- با رسانه‌های داخلی کشور، که زنان را ناقصل‌العقل خطاب کرد و بدتر از آن، رفتاری که با زنان زیر قلمرو خود دارند، عکس این ادعا را ثابت می‌کند و نشان می‌دهد که در تفکرات طالبانی هیح تغییری مشاهده نمی‌شود. اکثر زنان و جوانان نیز به ادعا‌های طالبان به شک و تردید می‌نگرند و اعتمادی به گفته‌های طالبان ندارند؛ چرا که همواره طالبان گفته‌ها و تعهدات شان را نقض کرده و به جعل و تزویر پرداخته اند. طالبان که این همه شعار اسلام را می‌دهند، با عینک‌های چند صد دالری مد روز، چشم در چشم زنان خبرنگار سربرهنه و پابرهنه خارجی به گفت‌وگوی صمیمانه می‌پردازند، به خوبی نشان‌دهنده تزویر طالبانی است. نام طالبان به زنان یادآور روزهای تاریک و مملو از ظلم و ستم طالبان، به آنان است.