آلودگی هوای کابل ناشی از آلودگی وجدان است

مجیب ارژنگ
آلودگی هوای کابل ناشی از آلودگی وجدان است

انسان‌ها برای دوام زندگی سالم و فعال که بتواند جامعه را به سمت توسعه در حرکت بیاورد، در کنار امنیت غذایی به هوای  پاک برای تنفس نیاز دارند؛ اما همین انسان‌ها به دلیل دست‌برد بیمارگونه‌ی شان به طبیعت و فعالیت‌های سلطه‌گرایانه،‌ پاکی و سلامت را از هوا و محیط خود گرفته اند.

کشورهای مختلف جهان برای این که بتوانند سلطه‌ی بیشتری در زمین داشته باشند، با فعالیت‌های روزافزون صنعتی برای آلوده‌کردن هوای اطراف زمین در رقابت مرگ‌باری با هم‌دیگر قرار گرفته اند و هر کشوری که توانسته هوا و محیط زیست را بیشتر آلوده کند، امتیاز بیشتری به دست آورده است.

به اساس آمار سازمان جهانی بهداشت، سالانه ۷ میلیون نفر در سراسر جهان به اثر آلودگی هوا جان شان را از دست می‌دهند. این رقم به تنهایی خود قوی‌ترین شوک را به انسان وارد می‌کند.

عامل‌های آلودگی هوا در سطح جهانی آن یک‌سان نیست. میزان تاثیرگذاری و استفاده از آلوده‌کننده‌ها، نظر به محیط جغرافیایی و امکان‌های اقتصادی از یک جامعه تا جامعه‌ی دیگر تفاوت می‌کند.

در کابل با این که از فعالیت گسترده‌ی صنعتی خبری نیست؛ اما هوای آلوده‌ی آن، کابل را در میان خطرناک‌ترین شهرهای جهان برای تنفس قرار داده است؛ به نحوی که سالانه بیشتر از ۳۵۰۰ نفر را به کام مرگ می‌فرستد.

علل آلودگی هوا در کابل

مهم‌ترین عامل‌های آلودگی هوا در شهر کابل، سوخت بی‌رویه‌ و غیرمعیاری ذغال سنگ، سوخت رابر و پلاستیک، ترانسپورت نامنظم شهری با موترهای کهنه، کیفیت پایین تیل‌، استفاده نکردن از دستگاه‌های تصفیه‌ی دود در فعالیت‌های دودزا، خامه بودن سرک‌ها و کوچه‌ها است. این‌ها همه عواملی است که با تکیه بر عللی دیگر، محیط زیست کابل را غیر قابل زیست کرده است.

بی‌توجهی حکومت و نبود تعهد به توسعه

حکومت افغانستان نه در سطح خرد و نه در سطح کلان، برای کاهش آلودگی هوای شهر کابل هیچ برنامه‌ای ندارد که هیچ؛ حتا برنامه‌هایی را پیش می‌گیرد که به خودی خود باعث بهینه‌سازی آلودگی هوا در شهر می‌شود.

در تماس تلفونی‌ای که چندی پیش با سخن‌گوی وزرات انرژی و آب داشتم، آن‌ها گفتند که این وزارت در نظر دارد در برنامه‌های تولید انرژِی از ذغال سنگ نیز انرژی برق را تولید کند؛ بی ‌آن ‌که بداند سرمایه‌گذاری روی این بخش به هزینه‌های زیادی نیاز داشته و از سویی هم کنترل این روند از توان حکومت افغانستان بیرون است؛ چون کشور چین برای این کارش حالا دارای شهر‌های سرطانی است.

 وزارت صحت عامه، اعلام کرده است که سالانه ۳۵۰۰ نفر به دلیل آلودگی هوا در کابل جان شان را از دست می‌دهند و همین‌طور ۶۰۰۰ نفر دیگر در افغانستان به دلیل آلودگی هوا به سرطان‌ها گرفتار شده اند؛ اما با این حال همین وزارت، تفاله‌های لابراتواری خود را به دریای کابل می‌ریزد که این تفاله‌ها خود عامل سرطان‌ها و آلوده‌کننده‌ی محیط زیست است.

تنها بدیل برای سوخت‌های فسیلی در افغانستان انرژی خورشیدی و انرژی بادی است؛ اما تا هنوز هیچ اداره و نهاد دولتی استفاده از انرژی خورشیدی را شروع نکرده است.

رییس محیط زیست کابل، بزرگ‌ترین محدویت را برای پاک‌سازی هوای کابل، حکومت و اداره‌ی ملی حفاظت از محیط زیست می‌داند.

کاظم همایون، رییس محیط زیست کابل، مدعی است که در سیاست دولت افغانستان نگاه سبز وجود ندارد و دلیل این که ریاست محیط زیست کابل هیچ بودجه‌ای برای آگاهی‌دهی و برنامه‌های بیشتر ندارد، نیز همین است.

از سوی دیگر جای خالی مبارزه با آلودگی هوا و هزینه برای انرژی پاک در سند بودجه‌ی ملی ۱۳۹۹ نیز بیان‌گر این است که حکومت افغانستان هنوز هم که هنوز است، هیچ گونه تعهدی به پیشرفت و توسعه ندارد.

قرار گرفتن افراد ناکارا در رأس اداره‌ی ملی حفاظت از محیط زیست نیز بیان‌گر این است که حکومت نگاه جدی‌ای به محیط زیست ندارد.

یکی از مهم‌ترین دلایل آلودگی هوای کابل، فعالیت ۵۳۰ داش خشت‌پزی است که رابر و پلاستیک می‌سوزانند. در درازای هژده سال گذشته این داش‌های خشت‌پزی در هیچ نهاد دولتی به ثبت نرسیده و از فعالیت‌های آن‌ها هیچ گونه نظارتی صورت نگرفته است. این به این معنا است که حکومت افغانستان هیچ گاهی به آلودگی هوای کابل به دید بحران ندیده و هزاران باشنده‌ی پایتخت که به همین دلیل کشته می‌شوند، برایش ارزشی نداشته است.

فقر و حکومتی که قرار نیست برای مهار آن کاری کند

تهی‌دستی اقتصادی، پیوسته مشکل‌زا بوده است. در افغانستان فقر همواره در کنار نبود آگاهی از اهمیت سلامت محیط زیست، باعث شده است که هوای شهر کابل بیشتر از اندازه‌ی تصور آن آلوده‌تر باشد.

پایخت‌نشینان به دلیل نداشتن دست‌رسی به انرژی پاک، ناچار اند برای رفع نیازهای ‌شان از انرژی‌های ناپاکی مثل ذغال سنگ، رابر و پلاستیک برای سوخت بهره بگیرند. زندگی پایتخت‌نشینان، انتخابی میان جبر و جبر است؛ ناچار اند برای رهایی از سرما، از زندگی و سلامتی خود بگذرند. نداشتن برنامه‌ی سازنده برای مبارزه با فقر و بی‌سوادی باعث شده است که این روند هم‌چنان ادامه پیدا کند.

کوتاهی رسانه‌های درون‌مرزی

رسانه‌ها از آن جایی که در سمت‌وسودهی افکار عمومی و ایجاد تغییر مثبت در جامعه نقش اساسی را دارد، یکی از پایه‌های دموکراسی و رکن چهارم حکومت خوانده شده است.

اما در افغانستان، رسانه‌ها پیوسته دنبال سود شخصی خود بوده و به روسپیان خبرچین و سرگرم‌کننده شباهت داشته اند تا رسانه‌های متعهد به زندگی و مردم. این باعث شده است در جامعه‌ی بی‌سواد افغانستانی مردم درک مناسبی از آلودگی هوا و پیامد‌های آن نداشته و به آن اهمیت ندهند. فهماندن این که تنفس هوای پاک حق هر انسان است و دولت‌ها مکلف به فراهم‌سازی آن؛ بیشتر از راه رسانه‌ها ممکن است. متأسفانه رسانه‌های افغانستان در این مورد همواره کوتاهی کرده و دید ارزشی به محیط زیست نداشته اند؛ این یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها در مبارزه با آلودگی هوای کابل است.

بی‌تفاوتی سی‌وچند میلیونی و نداشتن حس مالکیت به وطن

بی‌تفاوتی همیشه کشنده است؛ اما زمانی که این بی‌تفاوتی در برابر آلودگی هوا قرار می‌گیرد، به گونه‌ی مستقیم با نابودی انسان‌ها و زمین رو‌به‌رو می‌شویم. این بی‌تفاوتی در سطح جهانی آن باعث شده است که زمین به پایان خود نزدیک شود؛ اما در افغانستان این بی‌تفاوتی را نمی‌شود به نهاد حکومت و یا اداره‌ای به نام ملی حفاظت از محیط زیست خلاصه کرد. بی‌تفاوتی در افغانستان بیماری فراگیری است که همه بخش‌های زندگی سالم را در جامعه مختل کرده است.

در شهر کابل عادت بر این شده است که کارکنان اداره‌ی شهرداری پس از پاک کردن آب‌روهای کنار سرک، گِل و کثافتی را که از آین آب‌روها بیرون می‌کشند، در کنار سرک بگذارند تا خشک شده و در هوای شهر حل شود. این از بی‌تفاوتی شهرداری؛ اما این که هیچ باشنده‌ی کابل در این رابطه لب به شکایت باز نمی‌کند، خبر از بی‌تفاوتی کشنده‌ای می‌دهد که به سادگی درمان نمی‌شود.

نداشتن حس تعهد و مالکیت به وطن و محیط، به اندازه‌ای در باشندگان افغانستان قوی است که حتا شرکت امریکایی‌ای را بر آن داشت تا خود را صاحب شهر دانسته و درختان اطراف جاده‌ی میدان هوایی کابل را قطع کند.

 از سوی دیگر به اساس آموزه‌های حقوق اساسی این حق هر شهروند است که از دولت، خواهان تنفس هوای پاک و سالم شود؛ هوایی که دیگر برای سلامت انسان‌ها، حیوان‌ها و گیاه هیچ آسیبی نزند؛ اما تا هنوز ما هیچ‌گاه شاهد هم‌چون حرکتی در کابل نبوده ایم.

برای قربانیان حادثه‌ای انتحاری که شاید ۵۰ نفر باشد، بارها هزارن نفر به خیابان ریخته اند و خواهان عدالت شده اند؛ اما برای ۳۵۰۰ نفری که همه‌ساله به دلیل آلودگی هوا در کابل کشته می‌شوند تا هنوز هیچ شهروندی به خیابان نیامده است که از دولت بخواهد وقتی جلو گلوگه‌های دشمن را نمی‌تواند بگیرد، جلو این دشمن خانگی را بگیرد که هر روز او را به مرگ تهدید می‌کند.

این که چرا کمسیون مستقل حقوق بشر تا کنون در این زمینه صدایی بلند نکرده است چه کسی باید پاسخ بدهد؟ این پرسش‌هارا هر شهروندی که خواهان تنفس هوای پاک است باید از خود بپرسد.

دوام بی‌تفاوتی در باشندگان پایتخت باعث شده است که حکومت نیز آلودگی هوای کابل را نادیده گرفته و هیچ برنامه‌ای برای حل دائمی آن نداشته باشد؛ چون هیچ یک از مقام‌های بلندپایه‌ی حکومت ناچار نیستند پس از پایان دوره‌ی کاری شان در افغانستان بمانند تا از این هوای آلوده تنفس کنند.

از آن چه تا حالا گفته آمدم به این نتیجه می‌رسم که مهم‌ترین علت آلودگی هوای کابل که صنعت مرگ را در جریان انداخته است، کوتاهی دولت در اعمال وظیفه و مکلفیت‌هایش است که بی‌سوادی و نبود آگاهی مردم از حقوق‌ اساسی شان زمینه‌ساز ادامه‌ی بی‌توجهی دولت به این مسأله شده و در برایند آن باشندگان پایتخت استند که سالانه هزاران کشته می‌دهد.

دولت افغانستان نباید فراموش کند که این مکلفیت قانونی‌اش است تا برای کاهش آلودگی هوا و پشتیبانی سلامت مردم هر چه زود‌تر دست به کار شده و بیشتر از این با جان انسان‌ها و با اکوسیستم پایتخت بازی نکند. اگر آلودگی هوای کابل هم‌چنان ادامه پیدا کند و برای کاهش و مهار آن کاری نشود، در زود‌ترین فرصت به شمار افراد سرطانی افزوده شده، به رشد ذهنی کودکان آسیب رسانده و بیماراستان‌ها پر از نوزادان مرده خواهد شد. تداوم این وضعیت باعث می‌شود که در چند سال دیگر بارندگی در کابل به شدت پایین آمده و در نهایت به خشک‌سالی کامل منتهی می‌شود.

اگر دولت هر چه زود برای مبارزه با این بحران برنامه‌ی سازنده و توسعه‌محور را در پیش نگیرد، کابل در کمتر از یک دهه‌ی دیگر به شهری تبدیل می‌شود که در آن زندگی ممکن نخواهد بود؛ این خطری است آمدنی و مسؤولیت آن به دوش دولت و باشندگان کابل است.