ذهن زیبا، امکانات زیبا

نعمت رحیمی
ذهن زیبا، امکانات زیبا

«تد ریچاردز» در کتاب فوتبال و فلسفه (ذهن زیبا، بازی زیبا)، سوال جالبی می‌پرسد. چرا فوتبال  این‌قدر جذاب است؟ برای پاسخ به این پرسش، به سراغ عنصر درام و بازنمایی درام زندگی واقعی در فوتبال می‌رود. این‌که این دو چقدر به یکدیگر نزدیک اند.

به راستی، در درام زندگی نیز آن‌ چه واقعا درام است و در پستوی ذهن ما ماندگار می‌شود، غیر مترقبه‌ و پر حادثه‌ است. حضور یک افغان در بالاترین سطح فوتبال اروپا، مثل لیگ قهرمانان اروپا و تیم ملی آلمان، نیز شبیه یک درام است. ثابت‌کننده‌ی آن است که، اگر ذهن زیبا، همجوار امکانات زیبا شود، حاصلش «ندیم امیری» خواهد شد؛ کسی که این روزها سورپرایز واقعی قاره‌ی سبز است.

شروع ستاره شدن امیری، پنج‌سال پیش از آکادمی هوفن‌هایم بود که چند سال بعد، با نوزده ساله‌های آن بر قله‌ی قاره‌ی سبز ایستاد. او به لطف «ناگلزمن»، وارد بوندس لیگا شد و ۱۲۷ بار پیراهن هوفن‌هایم را پوشید. امیری نخستین بار، توپ را از خط دروازه‌ی زنبورها (دورتموند) عبور داد و سپس در جام یوفا، درون دروازه‌ی «استانبول باشاک‌شهیر» گل کاشت. او امسال به بایرلورکوزن آمده و در لیست «یواخیم لو» قرار گرفته است.

امیری همه‌ی مراحل را پله به پله طی کرده و در تمام تیم‌های پایه‌ی جرمن‌ها حضور داشته و در فینال قهرمانی بیست‌ویک سال اروپا گل زده است. جرمن‌ها قصد دارند، با جوانانی مثل امیری، گنابری، سوله، ورنر و کیمیچ، بار دیگر پروژه‌ی تزریق پطرول سبز (جوانان باکیفیت) را کلیک کنند.

حضور امیری در تیم کشوری با سابقه‌ی ناسیونالیسم نئونازی و نژادگرایانه‌ای که در گذشته حضور خارجی‌ها را لطمه به اقتدار آلمان می‌دانستند، در روزگاری که هنوز بلوای «مسوت اوزیل و ایلکای گوندوگان» مبنی بر نخاندن سرود ملی این کشور فراموش نشده، به راستی سورپرایز تازه است.

آلمان‌ها، مشهور اند که تا آخرین نفس برای پیروزی و بازگرداندن نتیجه می‌جنگند؛ اما آلمان‌پرستان پس از شکست در جام جهانی گفتند، به دلیل آن ‌که خون آلمانی در رگ‌های بازی‌کنان خارجی این تیم جریان ندارد، آن‌ها مثل ما تلاش‌گر نیستند. «خدیرا، بواتینگ و …» متهم به همین بودند.

حضور امیری در تیم ملی آلمان، موجب واکنش‌های جالب در بین افغان‌ها شده است. عده‌ای به او انگ بی‌غیرتی بسته و به نداشتن عِرق افغانستانی متهمش کردند که چرا پیراهن تیم سرزمین پدری‌اش را نپوشیده و دعوت «یواخیم لو» را پذیرفته است و تعدادی هم کار او را حرفه‌ای دانستند.

در سال‌های اخیر یکی از انگیزه‌های مهاجرت افغان‌ها به غرب، ساختن عقبه‌ی خوب و تحصیل‌کرده برای نجات افغانستان بود؛ اما واقعیت آن است، کودکان افغانی که در غرب به دنیا آمده، با زبان، فرهنگ، بایدها و نبایدهای آن بزرگ می‌شوند، سرزمین پدری و مادری، به ندرت برای ‌شان اهمیت دارد.

ندیم، چه بخواهد یا نخواهد، حالا نماینده‌ی ما در دنیا است، همان‌گونه که وجه‌ی اول شخصیتی کسانی مثل «اوزیل، خدیرا، پودولسکی، گوندوگان، میروسلاو کلوزه و …»، نژادشان بود نه تابعیت آلمانی ‌شان.

ندیم اگر در افغانستان می‌ماند، شاید حالا در لیگ برتر ما سال یک‌بار برای چند هفته، روی چمن مصنوعی بازی می‌کرد، پسری که تمام آرزوهایش، زنده ماندن، کار و زندگی بخور، نمیر بود؛ اما او امروز پیراهن مانشافت (دومین تیم پر افتخار تاریخ) را با دورنمای مشخص و آینده‌ی روشن به تن دارد.

جذابیت رقابت‌های ملی که یکی از اساسی‌ترین دلایل حفظ و ادامه‌ی ناسیونالیسم در جهان است، برای ما جذاب‌تر از گذشته خواهد بود؛ چرا که داستان تازه‌ای وارد این درام ناتمام شده است. امیری سرباز بی‌تفنگی است که وارد درام فوتبال و زندگی افغان‌ها شده است. هر چند پیراهن جرمنی می‌پوشد؛ اما نام و هویتش، همیشه با او خواهد بود. بازی‌کن افغانی‌الاصل آلمان.

او نماینده‌ی این سرزمین است، حتا اگر در جای دیگری متولد شده باشد. این به معنای نژادرپرستی و دیدن دنیا از دریچه‌ی تنگ آن نیست، که واقعیت زندگی است.

نماینده‌ای که می‌تواند نگاه دنیا را نسبت به مردم، جوانان و استعدادهای ما تغییر دهد. ذهن زیبا بدون امکانات زیبا و برنامه‌ریزی زیبا به جایی نمی‌رسد.