واکنشها به دنبال نشر فهرست اعضای شورای عالی مصالحه، بیانگر این است که مردم از چهرههای معرفیشده در این فهرست رضایت نداشته و خوشبینی شان نسبت به گفتوگوهای بینالافغانی و صلح را از دست داده اند.
در فهرستی که دو روز پیش با فرمان رییسجمهور غنی نشر شد، تقریبا همه رهبران جهادی و قومی دیده میشود که به نحوی در تحولات چند دههی اخیر افغانستان نقش داشته اند. به باور کسانی که به این فهرست واکنش نشان داده اند، اعضای تعیین شده برای شورای عالی مصالحه، در آزمونهای مختلف خرد و کلان سیاسی ناکام بوده اند و اگر قرار باشد آنها با طالبان وارد گفتوگو شوند، روند صلح افغانستان نیز مانند دیگر روندها در گذشته، محکوم به ناکامی و بینتیجگی خواهد بود.
عدهای هم به این باورند که اگر این گفتوگوها به نتیجه برسد، با توجه به افرادی که قرار است از سوی مردم افغانستانِ امروز چانهزنی کنند، نتیجهی برآمده از آن هیچ درد امروزیای را درمان نخواهد کرد. به باور این عده، تفاوتی آنچنانیای بین رهبران طالبان و رهبران جهادیای که به نوعی افراد تاثیرگذار بر این فهرست اند، وجود ندارد. نگرانی این عده، پذیرش بیچون و چرای شرایط طالبان از سوی این رهبران است و استدلال میکنند که اگر کسانی هم باشند که بتوانند نمایندهی نسل امروز افغانستان باشند، با توجه به قدرت و جایگاهی که رهبران قومی-جهادی دارند، حرفهای شان جدی گرفته نشده و در تصمیمگیریهای شورا نمیتوانند نقش مؤثری داشته باشند.
در صدر فهرستی که از سوی حکومت افغانستان معرفی شده است، حامد کرزی، رییسجمهور قبلی افغانستان و به ترتیب تمام رهبران جهادی دیده میشود. در این فهرست ۴۶نفره، نُه زن دیده میشود و ریاست شورا را، عبدالله عبدالله با هفت معاون به عهده دارد. همچنان در فهرست نشرشده، عبدالسلام رحیمی، به عنوان نمایندهی ویژهی رییسجمهور معرفی شده است.
همزمان با نشر این فهرست از سوی دولت، آقای کرزی، عضویتش در شورای عالی مصالحه را لغو و تاکید کرد که در هیچ روند دولتیای حاضر نیست کار کند و سهم داشته باشد. گفته میشود که صلاحالدین ربانی، کریم خلیلی و گلبدین حکمتیار نیز عضویت شان در این شورا را لغو کرده اند.
آنچه نگرانی در پی نشر این فهرست را افزایش داده است، عدم اعتماد مردم به مهرههای اساسی در این فهرست است؛ مهرههایی که ناکارگی شان بارها در آزمونهای مختلف سیاسی گذشته به اثبات رسیده است و نمیتوان آنان را پیشقراول گفتوگوهایی دانست که قرار است آیندهی جنگ و صلح افغانستان را روشن کند.
هر چند زندگی دو دههی اخیر زیر نظامی شبه-دموکرات، این احتمال را افزایش داده است که رهبران جهادی، دیگر مثل گذشته فکر نمیکنند و همانهایی که چند دهه پیش، مخالف درس و تحصیل دختران و آزادیهای انسانی بودند، طی این دو دهه، تا حدی از موقف شان پایین آمدند که مانع تحصیل دختران شان نشوند و در روندهای دموکراتیک به دنبال قدرت باشند نه مانند طالبان با جنگ و خشونت، اما همسویی فکری رهبران جهادی با طالبان را نمی توان انکار کرد.
احتمالها، بیانگر این است که اگر گفتوگوهای صلح نتیجه بدهد، به تشکیل حکومت موقت خواهد انجامید. حالا فرض را بر این بگیریم که حکومت موقت آمدنی است. کیها رهبری این حکومت را به عهده خواهند گرفت. با این فهرست مشخص می شود که بازیگران یک دوره دیگر هم همین افرادی اند که حالا به عنوان اعضای شورای عالی مصالحه از سوی رییس جمهور انتخاب شده و مورد قبول مردم نیستند. البته به اضافه شماری از رهبران طالبان مانند ملا هیبت الله، ملا برادر، انس حقانی و شماری دیگر که هزاران نفر در این کشور را در چند سال گذشته کشته اند و نصف افغانستان ویران کرده اند.
با نگاهی به گذشتهی افراد تاثیرگذار در فهرست نشرشده، میتوان نگرانیها را موجه دانست. نزدیک به کل رهبرانی قومی-جهادیای که در این فهرست معرفی شده اند، افراد تاثیرگذار به لحاظ وزنهی سیاسی-قومی در افغانستان استند و بارها در بازیهای سیاسی، به بازیهایی دست برده اند که نه برای نسل امروز و نه انتظار امروز و فردا بوده است. تجارب گذشتهی این رهبران نشان داده است که در بازیهای ملی، نه به دنبال تامین منافع ملی که به دنبال دریافت راهی برای تامین منافع شخصی و گروهی بوده اند و اگر منافع شان در تضاد با ارزشهای مدرن قرار گرفته است، بدون هیچ درنگی، آن ارزش را از سر راه شان برداشته اند.
چیزی که در این فهرست جایش خالی است، نمایندههای نسل جوان افغانستان است؛ کسانی که بتوانند انتظارات این نسل را پشت میز مذاکره ببرند و منطق و استدلال طرح و دفاع از آن را داشته باشند. به باور نویسنده، دوستم، محقق، سیاف یا دیگر رهبران جهادی، منطقِ استدلال برای حفظ و دستیابی به ارزشهای مدرن را ندارند؛ چون همین افراد، چند دهه از عمر شان را درمبارزه علیه این ارزشها سپری کرده اند.
برای همین است که مردم اعتماد ندارند و بحران بی اعتمادی به حکومت، به رهبران سیاسی – قومی و طالبان، افغانستان را عملا در یک بنبست قرار داده است. بنا بر این، اگر دولت افغانستان واقعا باورمند به صلح است و میخواهد افغانستان از این بنبست بیرون شود، باید در سیاستهایش در حکومت داری، بازنگری بنیادی داشته باشد. هنوز هم یک فرصت باقیست. یک حکومت پاسخگو می تواند بی باوری مردم را تغییر بدهد و امید برای شان ایجاد کند.