شادی‌های عید، توقف کوتاه برای ادامه دادن

هما همتا
شادی‌های عید، توقف کوتاه برای ادامه دادن

آقا نگهدار! پیاده می‌شویم.

کابل، قاب عکسی است با چند تصویر که گاهی می‌افتد، تکه تکه می‌شود؛ دوباره می‌ایستد و زندگی درونش جریان پیدا می‌کند. هر اتفاقِ خوب یک ایست کوتاه است بر این قاب خسته که نفسی تازه کند برای یک زخم تازه؛ برای یک درد تازه. خوشحالی‌های کوچک، ایستگاهی است برای در کردن خستگی مسیری که توأم با جنگ و گلوله طی می‌شود. اگر این توقف‌های کوتاه نبود آیا جسم و روح متلاشی نمی‌شد؟

کابلِ این روزها، کابلِ در آستانه‌ی یک توقف کوتاه است.

جمع و جوش مردم این روزها در شهر بیشتر شده است. مردان و زنانِ پیر، جوانان و کودکانی که آماده‌ی افتادن هر اتفاقی استند. شلوغی‌هایی که ترس، استرس و نگرانی در آن نطفه می‌بندد و با هر چه نزدیک‌تر شدن به روزهای عید، می‌شود نبض این جنین را در تمام شهر حس کرد.

استرس و نگرانی، ناشی از مشکلات روحی و جسمی‌ای است که این روزها هیچ کسی از شر آن در امان نیست. این نگرانی‌ها در لحظات شاد مردم نیز نفوذ کرده است. مردم خرید می‌کنند، غذا می‌خورند، قدم می‌زنند، و نگران اند، که مبادا بمبی درون نبض یک خنده‌ی از ته دل، منفجر شود.

در یک هفته‌ی نزدیک به روزهای عید، دو حمله‌ی انتحاری در کابل رخ داد که  آخرین حمله در حوزه‌ی ششم شهر نزدیک به ۱۴۵ زخمی و ده‌ها کشته بر جای گذاشته است. این حمله بدیل قربانیِ مردمی است که توان خریدن گوسفند و گاو را برای عید قربان ندارند؛ آیا این قربانی باشکوه به درگاه الهی قبول خواهد شد؟

بلند می شوم و تکه‌های زخمی روحم را که از یک انفجار بر جای مانده است، با خودم حمل می‌کنم. این جا پل سرخ است. شلوغ‌تر از همیشه. مردم برای خرید ضروریت‌های شان به خاطر عید آمده اند. چهره‌هایی که خوشحال اند و نگرانی را از چین‌های باریک صورت شان عبور داده اند.

مردی از روبه رویم می آید با چند خریطه‌ی خرید در دستش.

ـ سلام کاکا جان.

می گوید سلام بچیم، بفرما.

می پرسم، حال شما خوب است؟

لحظه ای مکث می‌کند برای جواب دادن به این سوال. آیا حالش واقعن خوب است؟

« تشکر بچیم خوب استم.»

فرید احمد، مردی که نزدیک به ۵۰  سال دارد که قبل از شروع جنگ‌های داخلی باشنده‌ی کابل بوده و فعلا در کارته‌ی سه زندگی می کند. از نگرانی‌اش در رابطه به اوضاع امنیتی کابل در روزهای عید می‌گوید: «بچیم، زودتر از کدام طرف بگویم. مردم خسته استن. تا چه وقت جنگ و انتحار. دیدی که د همی یک هفته پیش چطو مردم ره تکه تکه کدن. چقدر خانواده‌ها ر ده روزهای عید به غم و عزا شاندن.»

کاکا فرید، دل‌خوش به اوضاع امنیتی در روزهای عید نیست. او می گوید، وقتی صبح از خانه بیرون می شوم، مطمئن نیستم که شب می‌توانم به خانه برگردم یا نه.

«بار اول نیست که یک انتحاری ده کابل رخ داده باشه؛ دگه برای مردم عادی شده؛ اما باز هم این انتحاری‌ها اجازه نمیته که مردم با خیال راحت خرید کنن، راه برن، نان بخورن، و ده روزهای عید، خانه‌ی دوستا و آشناهای خود با دل جمع برن. حتا وقتی به نماز عید ایستاد میشی ده مقابل خداوند پاک، روانت آرام نیست.»

کابل، شهری است که مردم از ولایت‌های مختلف برای زندگی، کار و تحصیل به این جا می‌آیند. بیشتر این دانشجویان و کارمندان در مواقعی که تهدیدات امنیتی در کابل بیشتر می‌شود، از کابل بیرون می‌شوند؛ مخصوصا در این اواخر در رخصتی روزهای عید مردم به ولایاتی مانند بامیان و مزار می روند تا باشد چند روزی را در آرامش روانی سپری کنند.

خانم بتول سید حیدری، روان‌شناس و استاد دانشگاه، در گفت‌وگو با روزنامه‌ی صبح کابل می گوید که «حملات وحشت‌انگیزی مانند انتحار، وقتی اتفاق می‌افتد، در قدم اول ترس، وحشت و ابراز هیجاناتی است که در همان لحظه بروز داده می‌شود. چیزی را که ما می‌آییم بررسی می‌کنیم، اتفاق بعد از حادثه است، اختلالات و تاثیرهایی که روی روان و جسم انسان‌ها می‌گذارد. در زمان وقوع حادثه، فرد گریه می‌کند، فریاد می‌زند و می‌تواند احساسات خودش را تخلیه کند؛ اما به مرور زمان و بعد از حادثه حتا خود فرد هم متوجه نمی‌شود که یک مدت شده که پرخاشگر شده است، حافظه‌اش مثل قبل کار نمی کند، شب‌ها کابوس می بیند، و عمل‌کرد فردی و اجتماعی‌اش کاهش یافته است. حتا اگر خودش متوجه نشود، اطرافیانش به او می گویند که تو دیگر آن آدم سابق نیستی، و اگر ما بیاییم و این مسأله را بررسی کنیم به یک نتیجه می‌رسیم؛ اتفاقی که در روح آن فرد بعد از قرار گرفتن در یک صحنه‌ی انتحار افتاده است است.»

خانم حیدری، می‌افزاید که تأثیرات منفی روانی این اتفاقات ناگوار در هر فرد متفاوت است؛ کودکان بیشترین آسیب روحی را دریافت می‌کنند و زنان و مردان در رده‌ی دوم و سوم قرار می‌گیرند.

به گفته‌ی خانم حیدری، این عوارض روحی و روانی در افراد، می‌تواند کوتاه‌مدت و درازمدت باشد که کوتاه‌مدت آن تا شش ماه و درازمدت آن تا یک سال نیز ادامه پیدا می‌کند.

«نگرانی های مردم در روزهای عید، به دلیل بیشتر شدن شلوغی‌ها، افزایش پیدا می‌کند و روح و روان مردم حتا در لحظات شادی نیز همواره در برهوتی از نگرانی و استرس شناور است؛ انتحاری اخیری که در حوزه‌ی ششم شهر کابل اتفاق افتاد، این نگرانی‌ها را برای مردم بیشتر کرده است.»

غفار، ۲۷ سال سن دارد و فروشنده‌ی مغازه‌ی لباس‌فروشی در پل سرخ است. او، می گوید که این انتحاری‌هایی که در این اواخر در آستانه‌ی عید رخ داده، تأثیر مستقیم روی کار و بار او داشته است.

«مردم نگران است و دلِ خوشی از حکومت و امنیت ندارد که این مسأله باعث می‌شود تا میزان خرید و فروش کمتر شود و روی اقتصاد مردم تأثیر منفی بگذارد. باوجودی که نزدیک عید است؛ اما فروشات ما با روزهای عادی هیچ تفاوتی ندارد، مردم نمی‌توانند با خیال آسوده از خانه‌های شان بیرون شوند؛ وقتی مردم امنیت و آرامش روحی نداشته باشند، هیچ تمایلی برای خرید لباس جدید در روزهای مناسبتی ندارند.»

آن چه برای مردم بیشتر از هر چیز دیگری اهمیت دارد، آرامش است. مردم می‌خواهند با خیال آسوده در روزهای عید در شهر گشت‌وگذار کنند که متأسفانه برای شان میسر نیست.

فردوس فرامرز، سخنگوی پولیس کابل، در گفت‌وگو با روزنامه‌ی صبح کابل، از تدابیر شدید امنیتی در روزهای عید خبر می‌دهد. آقای فرامرز می‌گوید که، تیم امنیتی کابل که شامل اردوی ملی، امنیت ملی و پولیس کابل می‌شود، تدابیر شدید امنیتی را روی دست گرفته است. آقای فرامرز می‌افزاید که، در اطراف شهر کابل کمربندهای امنیتی ساخته شده است و گزمه‌ها به صورت دوامدار و ۲۴ساعته برای تأمین امنیت تلاش می‌کنند. آقای فرامرز، از دستگیری یک گروه هفت‌نفری داعش که در ایام عید قصد حملات هراس‌افگنانه در کابل را داشتند، خبر می‌دهد. او، از مردم می‌خواهد تا در ایام عید با پولیس در راستای تأمین امنیت همکار باشند.

این همه در حالی است که مردم کابل از امنیت در روزهای عید اطمینان خاطر ندارند؛ اما خبر خوب این جاست که ارگان‌های دولتی مسؤول برای امنیت روحی و جسمی مردم تلاش می‌کنند تا باشنده‌های شهر کابل با وجود تهدیدهای امنیتی بتوانند با خاطر آسوده طعم شادی را بچشند.