ما از آزادی می‏ترسیم

جواد سلطانی
ما از آزادی می‏ترسیم

جان استوارت میل، در اثر فلسفی مشهور خود، درباره‌ی آزادی، از دو خطر یا درواقع دو دشمن آزادی سخن گفته است. رساله‌ی میل، اکنون در شمار یکی از آثار مهم کلاسیک در باب آزادی دانسته می‏شود. میل در این رساله با هدف دفاع از حقوق و آزادی‏‌های فردی در برابر نیروهای مخاطره‌آفرین، می‏کوشد چارچوبی را ترسیم کند که در آن هم جامعه و هم سازمان سیاسی هردو در مسیر پیشرفت قرار گیرند. از آنجایی که پیشرفت بدون آزادی ناممکن به نظر می‏رسد، موضوع اصلی آزادی و صیانت از آزادی است.

در تجربه‌ی زیسته‌ی انسان همان‌گونه که جان استوارت میل به فراست و روشن‏بینی به آن پرداخته است، قدرت سیاسی و افکار عمومی، دو خطر واقعی و جدی برای آزادی به شمار می‌روند. رویارویی میدان قدرت سیاسی و آزادی و تمایل همیشگی قدرت سیاسی برای محدود کردن آزادی‏‌های فردی، رویداد جدیدی نیست. نقطه‌ی عزیمت جدال میان آزادی و قدرت، به لحظه‌‏های تاریخی تکوین قدرت و نظام سیاسی مربوط می‏شود. از این رو سازوکارهای حقوقی و قانونی محملی است که مرزهای دخالت حکومت در حوزه‌ی عمومی را تحدید می‏کند؛ یعنی احترام به آزادی‏‌های فردی در پرتو قانون.

دشمن دوم آزادی، مردم و توده‌‏ها است. این امر شاید در نظر اول قدری دور از ذهن و حتا شاید متناقض به نظر برسد؛ اما واقعیت این است که گاهی استبداد توده‌‏ای به‌مراتب بیشتر و فراتر از قدرت و نظام سیاسی چونان نیروی سرکوب‌کننده‌ی آزادی عمل کرده است. در مواردی عمق و گستره‌ی دشمنی جامعه با آزادی به‌گونه‌ای است که اشکال و صورت‏‌های گوناگون آزادی را به امر ممتنع تبدیل می‌کند. وقتی در جامعه خواست و آرمان آزادی وجود داشته باشد و توده‏‌ها ارزش و منزلت آزادی را دریافته باشند، در این صورت، آزادی؛ آرمانی است که حاملان همیشگی و نیرومند خود را دارد تا از آزادی در برابر تهدیدهای نظام سیاسی صیانت کند؛ اما وقتی جامعه با آزادی، نگاه همراه با شک و تردید داشته باشد، آزادی و آرمان زندگی در یک جامعه‌ی آزاد، امکان تحقق نخواهد داشت.

جامعه‌ی ما، دچار بدترین نوع زوال و انحطاط است. در تجربه‌ی انسانی، چه در گذشته‌‏ها و چه در تجربه‌ی دنیای معاصر، بدون آزادی و جامعه‌ای که به آزادی احترام می‏گذارد، عبور از انحطاط و گشودن چشم‏انداز فردا ممکن نیست. در وضعیت کنونی ما، دولت و نظام سیاسی به دلایل و علت‏‌هایی، ممکن است توانایی زیادی برای محدود کردن آزادی‏های فردی نداشته باشد، حتا اگر اراده‌ی نیرومندی برای محدودسازی آزادی‏‌های فردی وجود داشته باشد؛ اما دشمن اصلی آزادی در جامعه‌ی ما، خود مردم، توده‏‌ها و گروه‏‌های مرجع است. در این جامعه، هیچ ترسی بالاتر از پرسیدن از یقیین‏‌های ناموجه وجود ندارد. این جامعه هنوز در تردید است که دشمنان فرزندان خود و یا تروریست‏‌هایی را که غیر از شرارت و ویرانی، کاری دیگری ندارند را  دشمن» بنامد یا برادر؟ همین جامعه هرگز نمی‌تواند در برابر پرسش‏‌هایی که باورها و عادت‌واره‌‏های تباه‌کننده‌ی آن‏ها را دچار تردید سازد، با مدارا برخورد نخواهد کرد؛ بنابراین وقتی از آزادی و آزادی بیان سخن می‏‌گویم، باید ترس از آزادی را کم کنیم و باور کنیم که آزادی، راهی است به رهایی.