ایران؛ همسایه‌ی افغانستان و هم‌سوی طالبان

صبح کابل
ایران؛ همسایه‌ی افغانستان و هم‌سوی طالبان

نویسنده: ایمان نوری، دانش‌جوی روابط بین‌الملل

کشورهای افغانستان و ایران در درازنای تاریخ، وجوه اشتراکی و پیوندهای زیادی از جمله جغرافیا، تاریخ، اقتصاد و فرهنگ با همدیگر داشته‌اند/دارند.
این اشتراک‌ها-به‌ویژه فرهنگی و تاریخی- سبب شده تا این دو کشور، در طول دوران اثرپذیری بسیاری از همدیگر داشته باشند.
بعد از ظهور و سقوط رژیم طالبان و تحولات افغانستان پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، دگرگونی‌های سیاسی افغانستان، اهمیت بالایی برای ایران-به‌ویژه در راستای امنیت ملی این کشور- پیدا کرد.
امروزه عدم وجود صلح و امنیت در افغانستان، وجود سیاست‌های مخربانه ایران و خصوصاً سیاست‌های پنهان منطقه به‌منظور انتقال مواد مخدر و باندهای قاچاق اسلحه و گروه‌های خرابکارانه‌ای که ایران هم از حامیان آن‌هاست، از مواردی‌اند که همواره ایجاد ثبات امنیتی منطقه را با خطر روبه‌رو کرده است. مهم‌ترین عوامل سیاسی تأثیرگذار در روابط میان ایران و افغانستان را می‌توان در عواملی نظیر فعالیت قاچاق‌بران مواد مخدر در داخل و آن‌سوی مرزها و فعالیت گروه‌های تروریستی که اقدامات منفی سیاسی و ضد امنیتی مرتکب می‌شوند جستجو کرد. از طرفی حضور مهاجرین افغانستانی و تبعات ناشی از این حضور در حمل و خریدوفروش و قاچاق کالا و سلاح‌های جنگی غیرمجاز و جرایم خشن را می‌توان مزید بر علت دانست. در این نوشتار تلاش می‌شود که با روشی توصیفی- تحلیلی به تجزیه‌وتحلیل عمده‌ترین عوامل سیاسی، روابط ایران و افغانستان مورد بررسی قرار بگیرد.

افغانستان و ایران؛ دو کشور هم‌زبان اما بدگمان به همدیگر
نخستین روابط رسمی و دیپلوماتیک این دو کشور از سال ۱۱۶۰ در زمان سلطنت شاه محمود هوتکی آغاز شد، برنامه هوتکیان قندهار این بود که دیگر زیر سلطه صفویان نباشند و مرز خاک‌شان تا اصفهان یعنی قلب ایران باشد؛ اما نادر افشار مانع اصلی سر راه آنان بود. صفویان ایران دریافتند که شورش غلجایی‌ها به رهبری میرویس هوتکی جنوب افغانستان را از کنترل آن‌ها خارج کرد؛ اما درنهایت در یک مقابله نظامی، نادر افشار دوباره تمامی مناطق تحت قلمرو را به زیر سلطه‌ی ایران درآورد.
افغانستان این‌بار در اقدام جدی غلجایی‌ها به حمایت بریتانیای کبیر از ایران جدا شد و مرز کشید و اعلام استقلال کرد. تلاش انگلیس برای ایجاد یک دولت مستقل در شمال غربی هندوستان که بتواند مانع به خطر افتادن هند و کابل از جانب روسیه‌ی تزار و ایران باشد، اصلی‌ترین عامل جدایی رسمی افغانستان به شمار می‌رود.
از آن زمان، صفویان و قاجاریان ایران، سیاست‌های مداخله‌جویانه و بی‌ثبات کننده را در افغانستان روی دست گرفتند؛ به‌طوری که شاه محمود پسر تیمورشاه پس از به قدرت رسیدن برادر بزرگش زمان‌شاه، به دربار ایران پناه برد.
در اوایل سلطنت امان‌الله تلاش شد تا رابطه‌ی دو کشور با نیکی از سر گرفته شود. در سال ۱۲۹۹ هجری شمسی، نماینده‌ افغانستان وارد ایران شد و پیشنهاد پنج ماده‌ای را به دولت ایران پیشکش کرد: افتتاح مذاکره دوستی، مبادله سفیران، ایجاد کنسولگری در مشهد، استقرار روابط پستی و آغاز روابط تجاری، موادی بود که دولت وقت افغانستان به ایران فرستاده بود. پس از یک سال، این مذاکرات گشایش یافت و منجر به امضای تفاهم‌نامه‌ی دوستی در اول سرطان سال ۱۳۰۰ هجری خورشیدی بین نمایندگان دو کشور شد.
در پی قیام حبیب‌الله کلکانی در زمستان ۱۳۰۷، ایران سلسله اتهامات بی‌بنیاد بزرگی را علیه امان‌الله خان جهت سرنگونی‌اش به راه انداخت؛ امان‌الله خان چون پشتش را خالی و بدون حامی دید، سلطنت را به برادرش عنایت‌الله سپرد و به قندهار گریخت. عنایت‌الله خان نیز سرانجام پس از سه روز پادشاهی با خانواده‌اش کابل را ترک گفت و دیوار لرزان اعتماد میان افغانستان و ایران، از بیخ ویران شد.
از معاهده سعدآباد تا ترسیم مرزهای دو کشور توسط یک جنرال ترکی به نام فخرالدین آلتای و استفاده از منابع آبی، همگی از موضوعات جنجالی میان این دو کشور است. اسناد و شواهد، نشان می‌دهد که ایران از ابتدا تا به اکنون در تمامی موارد، رویکرد متجاوزانه و متعرضانه داشته و این روند تا ‌اندازه‌ای پیش رفت که این کشور، در قسمت تخریب پروژه‌های انکشافی آبی افغانستان- از بند برق کمال خان تا هایدروپولیتیک رودخانه هیرمند و خاشرود-از گروه‌های نیابتی و تروریستی سود جست.

ایران؛ حامی طالب در عبای دشمن طالب
با وجود این که ایران در زمان حضور شوروی در افغانستان احزاب هشت‌گانه را به وجود آورد و از آن‌ها حمایت نظامی کرد؛ از اولین کشورهایی نیز بود که بر حضور نیروهای امریکایی در افغانستان کارت سبز داد و همکاری نیز کرد.
اما با ورود ائتلاف غرب به رهبری امریکا، پالیسی این کشور از دو جهت در قبال افغانستان تغییر کرد: یکم؛ برنامه هسته‌ای و سر بلند کردن تازه از جنگ با عراق. دوم؛ بیم از این‌ که امریکا برنامه‌های انکشافی را در افغانستان جهت تقویت و بلند بردن آگاهی عامه به راه خواهد انداخت.
از این‌رو، ایرانی‌ها ناچار به فکر افتادند تا بتوانند در مرزهای شرقی‌شان با افغانستان بی‌ثباتی‌ای را ایجاد کنند که زیر کنترل خودشان دوامدار باشد. زمانی که بحث آمدن طالبان به میان آمد و کنترل طالبان معترض از دست شورای کویته و پشاور بیرون شد، ایران فرصت را غنیمت شمرد و دست به تشکیل شورای مشهد و زاهدان زد. این شوراها، مستقیماً از قم دستور می‌گرفت.

طالبان و تاکتیک‌های جدید با مدل ایرانی
اگرچه در مورد همه‌ی ابعاد توافق‌نامه امریکا و طالبان که در دوحه قطر امضا شد اطلاعات دقیقی در دست نیست؛ اما گفته می‌شود ابعاد پنهانی بسیاری دارد. واکنش طالبانِ زیر حمایت ایران به حملات امریکا بر مواضع این گروه در جنوب افغانستان و سایر مناطق، نشان می‌دهد که یکی از موارد توافق میان دو طرف، عدم حمله طالبان به مراکز شهری و شهرهای بزرگ افغانستان است. گروه طالبان ادعا دارد که نیروهای امریکایی و ارتش ملی افغانستان با نقض توافق‌نامه دوحه به نیروهای طالبان حمله می‌کنند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که طالبان در جنوب و غرب افغانستان، عمده آموزش‌های خود را زیر نظر مربیان نظامی سپاه پاسداران ایران گذرانده‌اند و همچنان از مستشاران آن عملاً در عملیات نظامی استفاده می‌کنند. از این‌رو در حدود یک سال اخیر که طالبان با امریکا توافق‌نامه امضا کرده‌اند؛ پیچیده‌ترین عملیات‌ها و حملات نظامی را در شهرهای بزرگ از جمله در کابل، پایتخت افغانستان اجرا می‌کنند.
فراموش نباید کرد که ایران بارها از ارتباط خود با طالبان سخن گفته اما جزییات بیشتری ارایه نکرده است؛ اما تصاویری که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد، نشان می‌دهد که اعضای رهبری گفت‌وگوکننده طالبان، مهمان ایرانی‌ها در قطر بودند.

آیا گروه طالبان، در نگاه ایران تفاوتی نسبت به دو دهه پیش دارد؟
از دید ایران، طالبان امروزی با طالبان دو دهه‌ی گذشته متفاوت است و این نوع دیدگاه را می‌توان در دو بعد اساسی جست‌وجو کرد: نخست؛ ایران در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی در زمان حمله امریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱، طالبان را به دو دسته‌ی طالب «خوب» و طالب «بد» طبقه‌بندی کرد تا به‌گونه‌ای روابط با این گروه را توجیه کند.
دوم؛ زمانی که محمد اشرف غنی-رییس جمهوری افغانستان- که در سال ۲۰۱۴ قدرت را به دست گرفت، با تقسیم طالبان به طالبان «نو» و طالبان «قدیم» با گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی وارد گفت‌وگو شد و سرانجام در سال ۲۰۱۶ با امضا یک توافق‌نامه وارد کابل شد. غنی امیدوار بود با استفاده از حکمتیار به‌عنوان آلترناتیو-جایگزین- قوی، طالبان را به حاشیه براند که در عمل ناکام ماند. این در حالی بود که ایران در زمان جنگ‌های داخلی افغانستان، به گلبدین در مشهد و مازندران پناه داده بود.

نگرانی امریکا از فعالیت‌های مداخله جویانه‌ی ایران چیست؟
جورج بوش رییس جمهوری امریکا که در سال ۲۰۰۱ به افغانستان حمله کرد با خطاب قرار دادن ایران به‌عنوان دشمن صلح و ثبات در منطقه تلاش کرد با قرار دادن ایران در انزوا، مانع از ادامه حمایت‌های ایران از طالبان شود؛ اما آن‌چه بعد از دو دهه در صحنه افغانستان شاهد هستیم این است که تقویت موقعیت طالبان در عرصه تحولات افغانستان با کمک و همکاری ایران جریان دارد که با امضای توافق‌نامه دوحه با امریکا به دو موفقیت مهم هم‌چون کسب مشروعیت به‌عنوان گروه تأثیرگذار بر تحولات افغانستان و هم‌چنین تشدید حملات خود در این کشور در ازای توقف حملات به نیروهای امریکایی و ناتو دست یافت. این گروه که توافق با امریکا در دوحه را پیروزی مهمی برای خود تلقی می‌کند با تشدید حملات خونین در اشکال مختلف مستقیم نظامی، بمب‌گذاری و استفاده از بمب‌های مغناطیسی، خیز بلندی را برای دومین پیروزی خود در دوحه برداشته است. دوحه‌ای که با غیابت ایران همراه بود چون جواد ظریف یک حرکت از پیش تعیین شده را محاسبه داشت.
پیامدهای بی‌اعتمادی‌ها چیست؟
یکم؛ مقاومت مردم و دولت افغانستان در برابر خشونت‌های خونین طالبان و تخریب بیش‌ازپیش چهره این گروه در میان مردم افغانستان که ایرانی‌ها به مخالفین و موافقین در حال توزیع اسلحه است.
دوم؛ زیر سوال رفتن حمایت‌های امریکا از نیروهای ارتش ملی افغانستان به نسبت کشتار مردم افغانستان از سوی طالبان که باعث شد امریکا بر مواضع نیروهای این گروه در مناطق مختلف حمله کند تا طالبان وادار به توقف حملات خود شوند و در این زمینه دست ایرانی‌ها بسیار محسوس است.
در این شرایط، طالبان تحت حمایت ایران و پاکستان تاکتیک‌های نظامی زیر را در دستور کار خود قرار داد:
یکم؛ استفاده از نیروهای نیابتی و یا سایر گروه‌های متحد طالبان هم‌چون گروه تروریستی حقانی برای تشدید حملات خود در شهرهای بزرگ به‌خصوص در کابل.
دوم؛ انجام حملات خونین و نپذیرفتن مسئولیت آن‌ها.

در این میان، گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی که تلاش می‌کند با همراهی طالبان سهمی از قدرت آینده را نیز کسب کند به‌عنوان دیدبان طالبان در پایتخت عمل می‌کند و احیاناً با همکاری اطلاعاتی ایران و پاکستان شرایط لازم را برای تداوم حملات خونین طالبان در کابل و سایر شهرهای بزرگ افغانستان فراهم می‌کند.