ایمان نوری، دانشجوی روابط بین الملل
روزهای نخست ریاست جمهوری بایدن، آغاز تكرارِ دوباره سیاستهای دوران اوباما اما با شیوههای نوین است. سیاستهای خارجی امریكا این بار فصل جدید جنگهای نرم را آغاز میکند؛ جنگهایی که خطرناکتر از نبردهای نظامی است. این جنگ نرم بهاندازهای خطرناک و مبهم آغاز شده و ادامه دارد تا حدی که رییسجمهور غنی، بالای امریکا بیاعتماد شده و به ایران توسل جسته است. سفر ملا برادر به ایران هم بخشی کوچکی از این ماجراست.
حقیقت داستان دیپلوماسی جهان این است که شناخت جهان از آمريكا هنوز هم خیلی کم است چون از عملكرد دولتهای این كشور، در قبال حرکتهای بینالمللی درک واضحی ندارند. از همینرو بیشتر کشورهای جهان به امریکا گره خوردهاند و تابع امریکا شدهاند. دموکراتها و جمهوریخواهان، هردو خطمشی و پالیسیهای مشخص خود را در این زمینه داشتند و دارند.
حالا اگر دایره بحث را کوچکتر کنیم و وارد بحث جنگهای پیچیده عراق و افغانستان شویم، آغازگر جنگ عراق و افغانستان، جورج بوشِ جمهوریخواه بود و بسط دهنده این جنگ حتا به مرحله بهار عربی، اوبامای دموکرات بود.
امریکا در سال ۲۰۱۱ میلادی یعنی زمامداری اوباما و همزمان با شروع بهار عربی، دردسرهای زیادی برای قدرتهای شرقی خلق کرد. سپس در زمان ترامپ، سیاست فشار حداکثری روی کارآمد و تهاجمات بیشتر شد و هیچیک از کشورهای اسلامی از تبعات منفی آن مستثنا نماندند.
آیا جنبشهای توییتری و فیسبوکی دیگر درراه است؟
یکی از اقدامات بدون لشكركشی دموکراتها در زمان ریاست اوباما، بهار عربی بود. دولت آمریكا با استفاده از رسانهها و شبکههای مجازی، حرکتهای میلیونی را به یکبارگی و همزمان سازماندهی كرد و به راه انداخت كه مهار شدنش تقریباً ناممکن بود. اقدامات ظریف و سنجيده شدهی آمريكا و بعدها ملحق شدن غربیها به امریکا و موجودیت پیشزمینه یکهتازیهای این دولتها، استخبارات منطقه قویترین دولتهای عربی را كه برای بسیاری از قدرتها بهعنوان نقطهضعف موجود بودند و حضور داشتند را به زانو درآورد و سرنگون ساخت.
بهار عربی از تونس شروع شد و به مصر، قدرتمندترین كشور عربی، سوریه دژ استوار در برابر اسرائیل، لیبیا كیوبای آفریقا و عراق مدعی ژاندارم منطقه گسترش پیدا کرد و یکبهیک بنیاد تمامشان را سرنگون کرد. پسلرزههای این خیزشها به افغانستان هم رسید و از مذاهب شیعه و جعفری قربانیهای وحشتناکی گرفت.
روسیه، چین و ایران نیز از این خیزشها در امان نماندند. در روسیه، چین و ایران نیز حرکتهای اینچنینی اوج گرفت. در روسیه بحث الکسی ناوالنی داغ شد، در چین بحث استقلال تایوان و هانگکانگ سرخط خبرها شد، در ایران بیکاری و مخالفت علیه نظام راه را برای شورشها هموار ساخت، در اوكرایین مبنی بر ضمیمه ساختن کریمیه توسط روسیه انقلاب نارنجی شد و در قرغیزستان، مردم علیه رییسجمهورشان سورنبای جینبکوف تظاهرات کردند.
دونالد ترامپ برای چهار سال بر این سیاست خاکپاشی كرد و امتیاز زیادی برای چین و روسیه قایل شد. ترامپ در افغانستان نیز تا آنجا به میل پاکستان و طالبان پیش رفت که طالبان برای برنده شدن وی از استخاره و دعا کمک جستند و زمانی که ترامپ به کرونا مبتلا شد دعای دستهجمعی برای صحتمند شدن او کردند.
اکنون كه بایدن آمده، او اولین هدیه خود را برای روسیه فرستاد و هزاران نفر را بهروی جادهها بهخاطر ناوالنی كشانید. کشتی نظامیاش را در دریای جنوب چین داخل کرد و برای ایران هم برنامههای دردسر سازی دارد. این دوام سیاستهای دولت باراک اوباماست كه در آن زمان جو بایدن معاون او بود.
سیاست امریکا با طالبان مبنی بر چهکارشیوهای خواهد بود؟
این سیاست تغییر رژیمها در کشورهای ديگر دهها مرتبه خطرناکتر از حملات نظامی بوده است؛ اما نتیجه خوب برای امریكا کمازکم در پانزده سال اخیر نداده است. کشورهای رقیب آمریكا به این شیوه، كارشیوه را دانستهاند و در دفع آن از آمادگی لازم برخوردارند. همسایههای افغانستان سرخط برنامههای سردمداران کاخ سفید هستند که قطعاً بر مذاکرات صلح افغانستان اثر میگذارد.
چرا دولت افغانستان از امریکا ناامید شده است؟
دونالد ترامپ، رییسجمهور پیشین امریکا توافقنامهای با طالبان امضا کرد که از روزهای نخست، موردانتقاد چهرههای سیاسی افغانستان قرار گرفت؛ اما درعینحال خاموشی دولت و سران حکومت (غنی و عبدالله) هم پرسشبرانگیز بود. این توافقنامه یک امتیاز کلان برای طالبان بود. این توافقنامه با همسطح قراردادن طالبان با حکومت کابل، آنان را همچون مبارزان برحق مشروعیت بخشید و برای همین، طالبان پسازآن توافقنامه همانند دیپلوماتهای حکومت و دولت کابل، به بعضی از کشورهای منطقه سفر و در مورد نظام سیاسی آینده، مشکلات اقتصادی و دیگر مسایل مرتبط به افغانستان چانهزنی کردند و میکنند.
اکنون حکومت هم تلاش میکند که برای عبور از این وضعیت و نجات و تضمین حیات جمهوری، حامیان منطقهای پیدا کند. از همین رو رییسجمهور غنی با یک حرکت اشتباه و محاسبه نشده، جانب ایران را در پیش گرفت و بالای آن حساب باز کرده است. دیپلوماسی یکجانبه و یکطرفهای که پیامدهای ناگوار و غیرقابلپیشبینی برای افغانستان خواهد داشت.
آیا ایران همسایه قابلاعتمادی است؟
اگر ایجاد فاصله با امریکا و نزدیک شدن به حریف منطقهایاش یعنی ایران، از سوی غنی به همین منوال ادامه یابد، این نهایت سطحینگری و بیخبری از اوضاع سیاست خارجی کشور و طرز فکر اشتباه رییسجمهور را نشان میدهد. نزدیک شدن حکومت به ایران، ضربات وحشتناکی را از سوی امریکا و اتحادیه اروپا و حوزه خلیج به حکومت وارد خواهد کرد.
ایران همسایه قابلاعتمادی نیست. مدتی پیش جواد ظریف وزیر خارجه ایران، طالبان را گروه تروریستی خواند. به این شکل که ایران عین نگاه سازمان ملل متحد را نسبت به طالبان بهعنوان یک گروه تروریستی دارد. حالا اما این پرسش از دستگاه دیپلوماسی ایران پرسیده میشود: وقتیکه ایرانیها طالبان را گروه تروریستی میدانند، پس چرا از رهبر این گروه تروریستی یعنی ملا برادر میزبانی میکنند و چرا وی را دعوت کردهاند؟ این اعمال و گفتههای ضدونقیض ایران، بیانگر این است که ایران هنوز هم به فکر تداخل و استراتژی نفوذش به افغانستان است و این راه میزبانی را بهعنوان یک ابزار میبیند.
حالا گفته هم شده که ایرانیها در حال طرح بدیل توافقنامه امریکا-طالبان هستند. چیزی که هیچ پایهی ضمنی و کتبیای ندارد.
افغانستان در کجای این پروسه قرار دارد؟
نفر دوم طالبان وارد تهران شد. تلاش در دقیقه نود صورت میگیرد تا ملا برادر همپیمانان بیشتری پیدا کند. افغانستان تا هنوز هم در انزوای منطقهای و جهانی قرار دارد و تلاش قابلملاحظهای مبنی بر وادار ساختن طالبان انجام نداده است. چنددستگی دیدگاه میان رییسجمهور، رییس شورای عالی مصاحبه و مجلس وجود دارد و رابطهها هم تیره است.
در نتیجه؛ برای سياست خارجی آمريكا، ترامپ، بايدن، بوش، جیمی کارتر، بیل كلنتون و جان اف كندی و جانسون یکیاند. چون تمامی رییسها مامور تطبیق كننده پالیسی صدسالهای هستند كه استراتژیها بر بنياد آن شكل میگیرد و خود باعث ایجاد پالیسیهای کوتاهمدت و میانمدت برای تطبیق استراتژی بيرون شده از بطن پالیسی بزرگ میشوند.
اين سیاست بلند كردن صداهاست. شايد اين صداها مجازی و غیرحقیقی باشد؛ ولی با در نظرداشت سطح شعور سیاسی کشورهای موردنظر، عکسالعملهای مثبت و منفی در برابر اين سیاست متفاوت است. افغانستان تا رسیدن به اینچنین سیاست و ابتکاری جهت مهار جنگ و مهار طالبان فرسنگها و قرنها فاصله دارد.