اینجا کابل است. یک کیک تولد روی میز، دختری آن طرف میز چشمهایش را میبندد و در کنار دوستانی که حضورش را گرامی داشته اند، شمعها را فوت میکند. نگاهی به مرسل میاندازد؛ او، تلاش کرده تا این دورهمی شکل بگیرد و برای لحظههایی خود شان را از جریان عادی زندگی جدا کنند.
در غزنی، هزاران خانواده در نتیجهی حملهی طالبان به جاغوری و مالستان به کابل، میدانوردک و بامیان آواره شده اند. مردمان محل، در مساجد، هوتلها و مکتبها به بیجاشدگان سرپناه دادند. طالبان در بدو ورود شان به جاغوری، دست به کشتار مردم زدند. مردم محل، تمام دار و ندار شان را رها و تلاش کردند حداقل جان شان را نجات بدهند. ولسوالی جاغوری و مالستان از جملهی کلیدیترین مناطق ولایت غزنی است و تمام باشندههای آن را هزارهها تشکیل میدهد.
پیش از چاشت (۲۱ عقرب) سال ۹۷، در پی ناامنیها در دو ولسوالی غزنی و بیتوجهی دولت، صدها تن از باشندههای شهر کابل در نزدیکی ارگ برای تأمین امنیت جاغوری و مالستان دست به اعتراض زدند. این تظاهرات در حالی برگزار شد که از ده روز بدینسو، طالبان به ولسوالی جاغوری و مالستان حملههای مسلحانه انجام داده بودند که در نتیجهی آن تعداد زیادی از مردم کشته و خانوادهها آواره شدند.
مرسل با جمعی از دوستانش در گلبهار سنتر جمع شده اند تا در کشور جنگ و خون، حضوری را گرامی بدارند. آنطرفتر از این جمع دوستانه اما؛ صدها آدم دیگر جمع شده اند و برای دستیابی به عدالت و امنیت، دست به تظاهرات زده اند.
ساعت یک و چهل دقیقهی پس از چاشت است. دو جمع با دو رویکرد جدا در چندصدمتری هم قرار دارند. صدای وحشتآوری، میزی که مرسل و دوستانش دور آن نشسته اند را به شدت میلرزاند. این جمع کوچک از هم میپاشد و از خندهها و حرفهای چند لحظه پیش دیگر خبری نیست. کمی آنطرفتر، جمع بزرگتری که بمب وسطش منفجر شده است، تکه تکه شده اند.
دروازههای خروجی گلبهار سنتر را بسته اند و به کسی اجازه نمیدهند تا کسی بیرون برود. مرسل لحظاتی را در آنجا میماند، تا این که میتواند بیرون شود. انفجار در نزدیکی گلبهار سنتر رخ داده است. انتحارکننده، جمعی دادخواهیکنندهای را که برای هموطنان دیگر شان که در آوارگی و جنگ دست و پا میزدند، لتوپار کرده است. این انفجار بیشتر از ۲۰ تن کشته و زخمی به جا گذاشت. طالبان در حالی مسؤولیت این حمله را به دوش گرفتند که از ده روز قبل به این طرفش، حملههای مسلحانهی شان را در ولسوالیهای جاغوری و مالستان به راه انداختند. مرسل با دوستانش در سراسیمگی بسیار از گلبهار سنتر بیرون میشوند. دروازه را که باز میکنند، بوی خون و دود اولین چیزی است که با آن برخورد میکنند. گلوهایی که لحظههای پیش، فریاد میزدند، خاموش شده اند. صدای آژیر آمبولانس و موترهای پولیس، فضا را پر کرده و تکههای گوشتی که با هم بیگانه اند، در اطراف مرسل است.
تلویزیون، خبر انفجاری را در مقابل گلبهار سنتر پخش میکند، مرسل میان انباری از گوشت و خون ایستاده و به صداهای فکر میکند که برای همیشه خاموش شدهاند. لبخندهایی که روی لبها خشکیدند و پاهایی که هیچوقت به خانه برنمیگردند. کسانی که زنده مانده اند، تکههای گوشت را جمع میکنند و دنبال تکهی دیگرش میگردند. چگونه میشود هویت کسی که لحظههای پیش شناسنامه داشت، دانشجو بود و فرزند خانوادهای، از یک تکه گوشت مشخص کرد؟
مرسل، ۱۹ سال و عضویت تیم فوتبال بانوان افغانستان را دارد. انفجار گلبهار سنتر، تنها خاطرهی تلخ او از جنگ نیست. او، در کشوری زندگی میکند که هر صبح با خبرهای بد مردمش را از خواب بیدار میکند. در میان تمام این نابسامانیها، همین مردم در آرزوی رسیدن به صلح اند؛ اما زلمی خلیلزاد، فرستادهی ویژهی امریکا در گفتوگوهای صلح، در تازهترین دیدارش با رییسجمهور افغانستان، گفته است که در مذاکرههای صلح با طالبان تا کنون هیچ پیشرفتی نداشته است.
به باور مرسل، اگر ما با تمام تفاوتها باز هم بتوانیم همدیگر را بپذیریم و به خواستها و انتخابهای همدیگر احترام بگذاریم، یعنی به صلح دست پیدا کرده ایم. او نگران است که صلح با طالبان، فرصت فوتبال بازی کردن را از او بگیرد.
مرسل، صلحی را دوست دارد که زیر چتر آن حقوق زنها پایمال نشود تا او بتواند به فوتبال بازی کردن ادامه دهد، در رقابتهای بینالمللی شرکت کند و موجب افتخار برای کشورش باشد.