بر هیچ کس پوشیده نیست که افغانستان مرکز عمق استراتژیک کشورهای همسایه و میدانی برای جنگهای نیابتی آنها با قدرتهای بزرگ جهان است؛ جنگ استخباراتی پیچیده و سختی که سالها است از مردم افغانستان قربانی گرفته و همچنان قربانی میگیرد. هفتهی گذشته، دو عضو ارشد گروه طالبان که به صورت مخفیانه وارد کابل شده بودند، به صورت مرموز کشته شدند؛ یکی از این افراد «خالد حقانی» بود که نقش کلیدی در شورای رهبری طالبان پاکستانی داشته است. او، زمانی معاون رهبر گروه طالبان پاکستانی بوده و به دست داشتن در حملههای بزرگ در پاکستان متهم بوده است. فرد کشته شدهی دیگر، «قاری یوسف یونس»، فرماندهی نظامی این گروه (طالبان پاکستان) است.
کشته شدن دو تن از فرماندهان طالبان پاکستانی در حالی که گفتوگوهای صلح قرار است به نتیجه برسد، نشان میدهد که جنگهای استخباراتی در منطقه و اخلال در روند صلح افغانستان، بیش از پیش سرعت گرفته است. چیزی که بسیار مهم است، گزارشهای ضد و نقیض از نحوهی کشته شدن و چرایی حضور و کشته شدن این دو فرد است. طالبان پاکستانی که برای چند روز مرگ این دو عضو خود را مخفی کرده بودند، مدعی اند که آنها در درگیری با نیروهای امریکایی کشته شده اند؛ اما منابع امنیتی افغانستان میگویند که دو فرد کشته شده از اعضای طالبان پاکستانی نه که شهروند افغانستان بودند. آنان میگویند که به اتهام قتل این دو نفر، اعضای یک شبکهی تروریستی بزرگ در کابل بازداشت شده که در قتلهای زنجیرهای و هدفمند دست داشته اند.
گفته میشود که این دو نفر به صورت مخفیانه وارد کابل شده بودند؛ اما تا حالا مشخص نیست که هدف آمدن آنان به کابل چه بوده است؟ پاکستان همواره به پناهدادن، تجهیز و همکاری با گروههای تروریستی متهم بوده و با وجودی که شواهد روشن؛ اما این کشور این ادعا را همیشه رد کرده است. جنگ افغانستان ابعاد گستردهی استخباراتی دارد و منابع طالبان پاکستانی تأیید کرده اند که ممکن است کشته شدن اعضای ارشد این گروه در کابل، توسط استخبارات پاکستان انجام شده باشد.
تا کنون حکومت افغانستان در این زمینه اظهار نظر رسمی نداشته است. منابع امنیتی به روزنامهی صبح کابل گفته اند که به دنبال یافتن سرنخ برای این موضوع استند؛ اما کشته شدن این افراد، در قلب پایتخت افغانستان نشاندهندهی آن است که یا دستگاه امنیتی کشور از حضور این دو آگاه نبوده است یا دستگاه استخباراتی کشورهای دیگر، تسلط بیشتری بر جریان داشته است تا این دو نفر هدف قرار گیرند.
نیروهای امنیتی کشور مدعی اند که در پیوند به قتل این این دو نفر، یک شبکهی تروریستی در کابل را بازداشت کرده اند؛ اما سؤال این است که پیش از این چرا به دستگیری این گروه تروریستی که گفته میشود به قتلهای زنجیرهای و هدفمند دست داشته اند، اقدام نشده است و این که کشته شدن این افراد چه تأثیری میتواند بالای گفتوگوهای صلح داشته باشد.
یکی از راههای کنترل گروههای شورشی، تقسیم آنها به گروههای کوچک، ایجاد اختلاف و هماهنگی با شبه نظامیان از سوی دولتها بوده است تا هر کشوری بتواند متناسب با بودجه، توان و قدرت نظامیاش، از آنها استفادهی ابزاری کند. برای همین است که امروز در جنگ افغانستان تمام کشورهای قدرتمند دنیا، کشورهای همسایه و حوزهی خلیج شریک اند و به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم، در پی یارگیری و همسویی گروههای تروریستی استند. افغانستان میدان جنگ بوده و اهدافی که همیشه در این جنگها از سوی کشورهای دخیل دنبال شده؛ متفاوت بوده است؛ یکی به دنبال صدمه رساندن به رقیب جهانی خود است، دیگری به دنبال جنگ ایدیولوژیک و یکی برای منافع اقتصادی و رقابت در بازارهای جهانی و منطقهای در جنگ افغانستان سهم دارد. بازار اتهام و نوکر خطاب کردن نیز همواره گرم بوده و هر کدام دیگری را به همکاری با دشمن، اجنبی و بیگانه متهم کرده و حلقهی غلامی را مخصوص دیگری دانسته است. در این جنگ دامنگستر، طولانی و خطرناک، همیشه مردم ملکی و بیگناه قربانی بوده اند.