
شب گذشته تیم ملی فوتبال افغانستان در نخستین بازیاش در رقابتهای مقدماتی جام جهانی در ورزشگاه «جاسم بنحمد» دوحه به مصاف قطر قهرمان آسیا رفت و با نتیجهی ۰-۶ شکست خورد. شکستی که انتقادهای زیادی به دنبال داشت. میخواهم کمی در اینباره توضیح دهم.
حق آنست که فاصلهی فوتبال ما با قطر، بیش از شش گل است. بنا براین باخت با شش گل، نتیجهی بدی نیست. در واقع اینگونه بازیها که بین دو تیم نابرابر برگزار میشود، بازیهای برای ارتقاء تعداد گلهای زدهی ملی بازیکنان بزرگ است. مثل «المعز علی» که دیشب هتتریک کرد.
برخی از شبه کارشناسان نا آگاه و بیخبر ما که نقزنی در خونشان است، همواره قطر را تیم چند ملیتی و ناهمگونِ شکل گرفته از ملیتهای گوناگون دانسته و قدرت این تیم را به استعدادهای قطری و مدیریت فوتبال این کشور نه که ورای ظرفیت قطر میدانند. اما واقعیت آنست که شب گذشته تیم افغانستان بیشتر شبیه تیم چند ملیتی بود تا قطر. باور تان نمیشود، به چهرهی بازیکنان ما و قطر حین نشر سرود ملی دو کشور دقت کنید. بازیکنان قطر همه سرود ملیشانرا با صدای بلند میخواندند اما بازیکنان ما یکی میخواند دو تای دیگر نه، همینطور دو یا سه در میان سرود زمزمه میکردند.
وقتی میگویم فاصلهی ما با قطر بیش از شش گل است، سند دارم. تنها آکادمی اسپایر کل طول و عرض ورزش ما را از نظر امکانات در تمام تاریخ حریف است. قطر نخستین کشور منطقه در میزبانی جام جهانی است. استدیومها و امکانات این کشور حتی موجب رشک و حسد اروپاییها است، چه رسد به کشورهای آسیایی!
تیم ملی فوتبال افغانستان و مربی این تیم نمایندهی فوتبال، مدیریت، امکانات و برنامهریزی ورزش و فوتبال ما نه که نتیجهی مهاجرت و کار در کشورهای دیگر است. ما فقط توانستهایم آنها را با سلام و صلوات کنار هم جمع کنیم که در بسیاری موارد حتی از پول سفر و هزینهی هوتل و غذایشان نیز قرضدار استیم.
فوتبال ما و اصلن ذایقهی فدراسیون ما نتیجهگرایی است. مسؤولین فوتبال ما تماشاگران را طوری بار آوردهاند که دنبال نتیجه بوده و کاری به چیز دیگر نداشته باشند. همین مسئله و بیخبری زمامدارانی که ورزش را اضافه و انگشت ششم میانگارند، نیز مزید بر علت شده تا فوتبال ما با بزرگنمایی و اعتماد به نفس کاذب، سالها در باد یک نتیجهی ضعیف و نه چندان بزرگ منطقهیی بخوابد. مسوولین نیز برای حفظ اقتدار و چوکیشان آن را بزرگ کرده و با طمطراق به چشم مسوولین بیخبر و مردم بزنند که: من آنم که رستم بود پهلوان.
همانگونه که هیچ توپی اتفاقی گل نمیشود، فوتبال نیز از تیم ملی بزرگسالان ساخته نخواهد شد اما با تأسف، ساختن و تعالی در کشور ما بر عکس است. مثل آنکه انتظار داشته باشیم، اساس رشد درخت از ریشه نه که از نوک شاخچههایش باشد.
تا زمانیکه زیر ساختها و هزار درد بیدرمان فوتبال ما دوا نشود، حتی اگر نتیجهی بازی دیشب بر عکس هم میشد، نشان از رشد ما نبود!
مشکل ما در جای دیگریست، نه تیم ملی و شش گلی که درون دروازهی «ویس عزیزی» رویید.