صلح و اعتدال و«بعضی ناجوانی‌ها»

عبدالله سلاحی
صلح و اعتدال و«بعضی ناجوانی‌ها»

بعد از فروپاشی تیم صلح و اعتدال، موقعیت سیاسی محمد محقق، کاملا دیگرگون شد. او اینک بدون جهت سیاسی خاصی در انتخابات است و نمی‌تواند در هیچ یک از تیم‌های دیگر حضور موثری داشته باشد. زیرا او زمینه‌‌های سیاسی‌ای را که می‌توانست برایش اعتبار به بار بیاورد از دست داده. اولین زمینه‌ای که به دست خودش تخریب شده، رها کردن مردم در جنبش روشنایی بود. تصمیم او برای تاختن به مردم تصمیم عاقلانه‌ای برای یک رهبر سیاسی نبود. در واقع آغاز برجستگی‌ها در ضعف سیاسی آقای محقق همین موضوع بود.

اینک بار دیگر او از چشم مردم افتاده است و نمی‌تواند بر اساس آنچه پیش آمده دوباره اعتبار کسب کند. در واقع این بار اگر افرادی برای حمایت از او وجود داشت، با ضعف‌های او در یارگیری‌های سیاسی آشنا شده‌اند و این او را برای شان غیر قابل اعتماد ساخته است.

محمد محقق، به عنوان رهبر یک حزب، هرگز داری رفتاری  که مبنی بر سیاست‌های فکر شده  باشد نبوده است. او در انتخابات پیش رو با شرکت در تکت‌ تیم صلح و اعتدال نشان داد که حتا مخالفت‌های سیاسی او در گذشته می‌تواند به سادگی رنگ ببازد و حتا به موافقت برسد. این نشانه‌ی مدارا و تدبیر نیست –چیزی که پیش از این تصور می‌شد- بلکه نشان دهنده‌ی ساده‌انگاری کار سیاسی او است. در حقیقت آنچه آقای محقق انجام می‌دهد، رفتار رهبرانه نیست و بیشتر تیپ پیروانه را دارد.

محقق در هر دوره‌ی انتخاباتی شامل یک تکت است و گفته‌ها و سیاست‌های رهبر تکت را تعقیب می‌کند. یعنی نمی‌تواند فارغ از سیاست‌های اشتراکی و دیکته شده از سوی دیگران پیش برود. اینک که تیم مورد حمایت او به انحلال رسیده است دیده خواهد شد که در صورت نپیوستن به گروه و تیم دیگر، چگونه محقق به حاشیه‌ی سیاست می‌رود.

محقق در این انتخابات، نفوذ مردمی خود را از دست خواهد داد و در عین حال موقف تاثیرگذاری در حکومت نیز نخواهد داشت. البته ممکن است او در تیم مشخصی وارد شود و بتواند سازش کند اما تیمی که حرفی در برابر رقبای اصلی خودش از جمله تیم رییس جمهور فعلی داشته باشد، به او پیشنهاد پست خوب و عالی را نمی‌دهد. او در این دور، نتوانست برای خودش هدف سیاسی دقیق و خوبی تعیین کند بنا بر این شکی نیست که به زودی از دایره‌ی سیاسیون تاثیرگذار افغانستان حذف شود.

شکست‌های پی‌در پی محمد محقق در میدان سیاسی افغانستان

طوری که در ابتدای این نوشته یادآور شدیم آقای محقق در جریان اعتراضات جنبش روشنایی مردم را ترک کرد تا موقف حکومتی خودش را حفظ کند اما این کار او سبب شد تا هم از چشم مردم بیفتد و هم در حکومت دیگر تحویل گرفته نشود. در واقع اعتراض او به مردم سبب شد تا پشتیوانه‌ی مردمی‌اش را از دست بدهد و زمینه‌ی تاختن رییس جمهور را به خود مهیا بکند. بعد از چنین شکستی در برابر اتفاقات سیاسی، رییس جمهور او را از پستش عزل کرد و این بخاطر عدم حمایت مردم از او بود. چرا که اگر محقق پشتیبانی مردم را با خود می‌داشت، رییس جمهور بخاطر تنش‌هایی که مردم برایش خلق می‌کرد چنین دستوری نمی‌داد.

این در حالی بود که آقای محقق در ضدیت خاصی با رییس جمهور قرار داشت و شرایط سیاسی او این را که از مردم حمایت کند ایجاب می‌کرد. اما؛ تصمیم ناهشیارانه‌ی او، سبب بروز مشکلات زیادی بر سر راهش شد.

در اشتراک به تیم صلح و اعتدال نیز به نحوی، سر ستیز با مردم را دوباره تکرار کرد و طرف شخصی را گرفت که برای مردم تا هنوز مورد نقد و اتهام است. آقای اتمر برای بسیاری‌ها مقصر اصلی انفجار در میان معترضان جنبش روشنایی به حساب می‌آید. چنین حمایتی بر علاوه‌ی داشتن سابقه‌ی اختلاف با حنیف اتمر، محقق را یک سیاست‌مدار ناپخته به اثبات می‌رساند. امروز او در صفحه‌ی فیس‌بوک خودش نوشته است: « از اينكه تيم به اثر بعضى نا جواني‌هاى ياران همسفر، موقتاً دچار كمى سكتگى شد متأثريم». این ناجوانی‌ها، چیزی نبود که نشود از قبل در موردش فهمید.

حنیف اتمر به داشتن گرایش‌های قومی شدید مشهور است و این یکی از نکاتی است که نشان می‌دهد با چنین فردی نمی‌توان تیم ساخت. زیرا تیم، دارای چند محور است و نمی‌شود که با ذهنیت تک محور وارد سازوکارهای گروهی شد. این را می‌توانیم در بررسی ازهم‌پاشی تیم صلح و اعتدال نیز تحلیل کنیم؛ دلیل عمده‌ی ازهم‌پاشی این تیم جدلی بود که بر سر نامتمرکزسازی قدرت به وجود آمده بود و عطامحمد نور با یونس قانونی بر سر آن تأکید می‌کردند. ولی دیده شد که حنیف اتمر همه‌ی برنامه‌ها و حرف‌هایش را بخاطر از دست ندادن قدرت رها کرد و به مخالفت پرداخت. ذهنیت حاکمانه و متمرکز حنیف اتمر یکی از خصوصیات بسیار ویژه‌ی او را ساخته است و این یعنی حضور نمادین همکارانش در حکومتی که او رییسش باشد.

محمد محقق به همان اندازه که در نوشته‌اش عوامانه در مورد هم‌تیمی‌هایش سخن گفته است در کار سیاسی‌اش نیز چنین است. او فهم درستی از اوضاع سیاسی ندارد و صرفا دنباله‌رو سیاست‌مداران دیگر است. «ناجوانی» در نوشته‌ی محقق، نشان می‌دهد که او به فروپاشی تیم مورد حمایتش از منظر سیاسی خاصی نمی‌بیند و نگاهش به صلح و اعتدال  صرفا تشکیلاتی رفیقانه بوده است. البته این نگاه اخلاقی به سیاست در میان سیاسیون و حتا نزد خود محقق عملی نیست ولی پیمان او با بسیاری‌ها یک پیمان رفیقانه است تا سیاسی. از واژه‌ی «یاران» یا «همسفران» نیز تقریبا با همین رویکرد استفاده کرده است. در نظر محقق آنچه قرار بود با تیم صلح و اعتدال عملی شود، بر اساس یک درک سیاسی از وضعیت نبوده بلکه تصمیمی رفیقانه برای شکست دادن حریف بوده است. آنچه که می‌توانست سیاسی بودن شرکت آقای محقق را در تیم صلح و اعتدال نشان بدهد، داشتن موضع سیاسی و آوردن مقوله‌ی جدید در این تیم بود.

کسانی دیگر در این تیم این ویژگی را داشتند که با رویکرد سیاسی و دغدغه‌ی سیاسی، چنین تیمی تشکیل بدهند و دلیل ازهمپاشی این تیم نیز همان رویکرد سیاسی‌ای بود که مورد قبول قرار نگرفت. اما محقق هیچ اختلافی و نظری در مورد ریاست جمهوری و حکومت آینده نداشت برای همین هم در تیم کاملا خنثی باقی ماند. او حتا اختلافی را که در این تیم وجود داشت/ دارد به دید یک اختلاف فکری و سیاسی نمی‌بیند و آن را ناجوانی خطاب می‌کند.  اگر نظام متمرکز در افغانستان آینده و با پیروزی صلح و اعتدال به وجود می‌آمد هم، محقق مشکلی نداشت و اگر این نظام حذف شده و نظام نامتمرکز می‌بود، هم.

دلیل خنثی بودن محقق این است که او درک درست و دقیق از سیاست و اوضاع سیاسی ندارد. برای همین است که در هر تیمی ممکن است برود و هر پست و موقفی را نیز به دست بیاورد. حتا ممکن است برود با غنی یک جا شود یا هر کار دیگری که بتواند او را قدرت بدهد. این خصوصیت و در واقع عدم داشتن شخصیت سیاسی، سبب شده تا محقق هیچ اعتباری برای مردم نداشته باشد. این که تیمی او را به عنوان «بانک رای» در تشکیل خودش دعوت کند اشتباه و از سر ناآگاهی خواهد بود. محقق دیگر هیچی ندارد.