نویسنده: دیوید رابرتس
منبع: gulf state institute in Washington
برگردان: ابوبکر صدیق
شماری از تفنگسالاران، دیپلوماتها، فرماندهان جهادی و تروریستان کنار میزی در هوتل شرایتون قطر گرد هم آمده اند. شرایتون یکی از هوتلهای مجلل دوحه است که در سال۱۹۸۲ اعمار شد. شکل تزیینی هوتل شرایتون با قصر سلطنتی امیر پیشین قطر «حامد التحانی و فرزندش خلیفه التحانی» مشابهت دارد. امیر تمیم التحانی بن حامد التحانی از این هوتل به عنوان مرکز میانجیگریها استفاده میکند. در روزهای اخیر طالبان در شرایتون – دوحه حضور یافته اند تا در گفتوگو با امریکا، دولت افغانستان و سایر اعضای جامعهی جهانی به جنگ چند دههی افغانستان پایان دهند.
میانحیگریها برای قطر انگیزه و قدرت میدهد تا به چالشهای تاریخی و مرگبار «افغانستان نیز» نقطهی پایان بگذارد. در جریان گفتوگوهای { دولت افغانستان – طالبان} قطر زمینهی دیدار نمایندگان طالبان را با دفتر« محمد یوسف القرضاوی – یکی از پر نفوسترین روحانیون جهان اسلام» در دوحه برقرار کرد. به این معنا که مقامات قطری تلاش میکنند با درنظرداشت رهنمایی قرضاوی، به طالبان در صورت دستیافتن در نظام آینده {افغانستان} تعاملگرایی از خود نشاد بدهند؛ گزینهای که هنوز طالبان روی آن توجه ندارند و هنوز چانهزنی روی آن در قطر جریان دارد. ایجاد زمینهی گفتوگو به گروه خشونتگرا، ترغیت به نظام مشروع و مردمی و تلفیق اسلام – سیاست برای طالبان خیلی دشوار است.
راهکار و میانجیگری
قطر قرنها به عنوان کشور مصلح در میان گروههای بیرونی و به عنوان پرندهی سرگردان در دنیا عرب شناخته میشود.
این کشور در زمان حاکمیت «جسیم بن محمد آلتحانی» بنیان گذاشته شد؛ کسی که کنترل مرزهای قطر را به دست گرفت و احساسات خود را در قالب شعر بیرون داد؛ چگونه قطریها از مکه محروم بودند.«این احساسات ناشی از محرومیت قطریها در کشورهای عربی نیز بوده اند» امیراحمد بن علی آلتحانی که از سال ۱۹۶۰ – ۱۹۷۲ به قدرت رسید، میانجیگری بین گروههای متخاصم را به به دست گرفت و آتشبس با «حکومت مدرن امروزی امارات متحدهی عرب» و حل تنشهای مرزی در ۱۹۶۰و نقشبازیکردن در استقلال الجزیره در ۱۹۶۲، از درشتترین کارهای او به شمار میرود.
روند میانحیگری در اوایل سال ۱۹۹۰ در سلطنت حامد بن خلیفه افزایش یافت. حامد میان اسراییل و فلسطین پادرمیانی را آغاز کرد و در نشست ۱۹۱۹ صلح مادرید ( ۱۹۹۱ Madrid Peace) در کنار نمایندگان کشورهای عربی نمایندهي خود را فرستاد و در نشست دوم اسلوی ۱۹۹۵ نیز اشتراک کرد.
قطر در روزهای اخیر عمیقا وارد قضیهی حماس در غزه شده و میان اسراییل و حماس لابیگری میکند.
قطر در ۲۰۰۳ روند میانحیگری را وارد سیاست خارجی این کشور کرد و «روند میانحیگری» جایگاه تعریفشده در قانون اساسی این کشور پیدا کرد؛ پس از آن نقش قطر در برخی از میانحیگریها نتیجهبخش نبود. در ۲۰۰۶ قطر روابط گستردهای با فلسطینیها ایجاد کرد؛ اما این حمایت منجر به تامین مصالحه میان گروه حماس و فتح نشد. در ۲۰۰۷ همچنان تلاشهای قطر برای ایجاد توافق میان حوثیها و حکومت یمن کار را به جایی نبرد؛ اما در ۲۰۰۸ میانحیگری قطر منجر به توافق میان گروههای جنگی لبنان شد و به بحران ۱۸ماههی سیاسی در این کشور پایان داد. تلاش چنددههای در سودان میان حکومت و گروه نظامی «دار فور» در سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ منجر به امضای توافقنامهای شد. با حمایت جرمنی قطر دروازهی دفتر سیاسی طالبان برای گفتوگو در دوحه باز شد. دفتر سیاسی طالبان در قطر به دلیل برخی ملاحظات چند بار بسته شد؛ اما حضور طالبان در قطر دلگرمکننده بود.
مصلحتگرایی
قطر در پادرمیانی «طالبان – دولت افغانستان» سه هدف را دنبال میکند؛ در ابتدا قطر میخواهد خود را به یکی از متحدان بینالمللی اش (ایالات متحدهی امریکا) صادق نشان دهد. در ۲۰۱۰ امریکا در تلاش یافتن یک مسیر راهبردی برای خروج از افغانستان شد که قطر در این راستا پیشدست بود. مهمتر این که سرباز امریکایی – باوی برگردال – که توسط طالبان اسیر شده بود، در جریان گفتوگوها با پادرمیانی قطر، «برگردال» به خانه اش در امریکا برگشتانده شد؛ در حالی که امریکا هیچ فردی را در بدل او از زندان «گوانتانما» آزاد نکرد.
دوم این که قطر تلاش دارد تا رویکرد خارجی خود ر ا به عنوان کشور مصلح در سیستم بینالمللی تقویت کند. شبکهی الجزیره که دفتر مرکزی اش در دوحه است این را به عنوان یکی از دستآوردهای قطر در جهان منتشر میکند. در زمان حامد بن خلیفه، این رویکردها به دلیل برخی مسایل عملی نشد و نقش قطر نسبت به سایر کشورهای عربی ملموس نبود.
سوم؛ قطر مانند سایر کشورهای منطقه، تلاش به بر قراری صلح و ثبات در منطقه دارد. یک دلیل آن منابع وافر مالی قطر است که با پادرمیانی برای حل تنشها میان گروهای مختلف و تامین صلح، با سرمایهگذاری روی منابع زیرزمینی در این کشورها «هایدرو کار بن» جمع آوری کند. این یکی از برنامههای اقتصادی حامد بن خلیفه بود؛ اما بنا به دلایلی حامد از سرمایهگذاری روی منابع انسانی و ارتباطات در منطقه منزوی شده بود.
راه حل
پافشاری روی فعال نگهداشتن چنین پالیسی خارجی، منجر به انتقادهای زیادی شده است. گفتوگوهای اخیر، سه لایهی انتقاد را از طرف عربستان سعودی، امارات متحدهی عرب، بحرین و مصر در برابر قطر به دنبال داشت.
ابتدا قطر متهم به دخالت در مسایل سیاسی کشورهای سوریه، تانزانیا، لیبی، یمن، افغانستان، بحرین، صعودی، سودان، مالی و عراق و برخی از کشورهای قدرتمند افریقا شد. شدیدترین انتقاد از طرف کشورهای قدرتمند عربی بود؛ زیرا عربستان و امارات در این روند شامل نیستند و کویت و عمان پالیسی خود را در رابطه به کشورهای همسایهی عرب دارند.
دوم قطر متهم به حمایت از گروههای اسلامگرای تندرو در خاورمیانه و افریقای شمالی است؛ اما قطر این رویکرد را مرتبط به منافع خارجی اش میداند.
سومین انتقاد از قطر، حمایت از گروههای تندرو اسلامگرا است. در میان این تضادها، قطر باورمند است که گروههای اسلامگرا به سازماندهی نیاز دارند تا اندیشهی رادیکالیزهشدن در میان آنان خنثا شود؛ اما امارات قدرتیافتن گروههای رادیکال را زنگ خطر به جامعه و اقتصاد میداند.
شواهد موجود در رابطه به مذاکرات طالبان، این ذهنیت را بیشتر تقویت میکند؛ دوحه گروههای تروریستی را حمایت میکند. میزبانی از طالبان فرصت پادرمیانی را برای قطر ایجاد کرد تا در صلح افغانستان سهیم باشد. نقش دومی در این روند، نزدیکسازی گروه طالبان با محمدیوسف قرضاوی، یکی از روحانیون مشهور جهان اسلام است. با این حال قطر دومین کشوری است که برنامهی آیندهسازی را برای گروههای اسلامگرا در سر دارد.
دو گزینهی قابل بحث در این مورد وجود دارد؛ طالبان که به عنوان یک گروه تروریستی جنگهای طولانی و حملات تروریستی مرگبار انجام دادند، نیاز دارند تا وارد یک راه حل سیاسی در افغانستان شوند؛ اما اختلاف کشورهای خلیج فارس یک چالش در روند حل مسالهی طالبان – دولت افغانستان است .