سرگی لاروف وزیر خارجهی روسیه در سخنرانیاش به روز چهارشنبه هفتهای گذشته، در مجمع عمومی سازمان ملل گفته است که داعش، در شمال افغانستان قدرت بیشتر گرفته است، برای مبارزه با این گروه، نیاز به کمک بیشتر به افغانستان است.
وزیرخارجهی روسیه گفته است که به دلیل حضور نیروهای شورشی در شمال افغانستان، در یک سال گذشته برنامههای مشترک اقتصادی و ارتباطی میان افغانستان و کشورهای آسیای میانه، متوقف بوده و اجرا نشده است.
روسیه پیش از این، بارها خطر نفوذ داعش در شمال افغانستان را، جدی مطرح کرده بود. دلیل نگرانی روسیه آن است که این کشور نسبت به طالبان، از داعش بیشتر احساس خطر میکند. بدون نقش روسیه، ممکن نبود که قدرت داعش در سوریه و عراق متلاشی میشد.
دلیل دیگری که روسیه بیشتر از طالبان، از داعش احساس خطر میکند، این است که روسیه نگران است تا امریکا از گروه داعش برای تضعیف روسیه و محدود کردن قلمرو نفوذ آن در آسیای میانه، استفاده کند. قدرتگیری داعش در شمال افغانستان، بزرگترین نگرانی روسیه و تهدید برای این کشور محسوب میشود.
با آنکه دولت افغانستان میگوید، داعش را در ننگرهار سرکوب کرده؛ اما نفوذ داعش در شمال شرق افغانستان، نگران کننده بوده و برای سرکوب این گروه در این نقاط، جدی عمل نشده است.
امریکا و روسیه به عنوان قدرتهای که با هم رقابت تاریخی دارند؛ داعش و طالبان را بزرگترین خطر برای شان تلقی میکنند؛ اما رویکرد آنها نسبت به این گروهها متفاوت بوده است. روسیه از طالبان حمایت میکند و با اتکا به طالبان میخواهد که در رقابت با امریکا، موفق شود. امریکا هرچند داعش را تهدیدی، برای منافع خود میداند؛ اما این خطر وجود دارد که از این گروه، برای مقابله با روسیه استفاده کند. رویکرد دوگانهای این قدرتها با طالبان و داعش، سبب تقویت این گروهها در افغانستان شده است.
این واقعیت نیاز به ثبوت ندارد که قدرتهای امپریالیسی در تقویت اسلامگرایی افراطی، نقش داشته و از بستر افراطگرایی اسلامی، طالبان، داعش و القاعده بهوجود آمده اند. رویکرد روسیه و امریکا، با طالبان و داعش در افغانستان، دوگانه و مبتنی به منافع آنهاست.
طالبان تفالهای بازمانده از پروژهی اسلامگرایی افراطی است که امریکا در دههی هشتاد میلادی، آنرا ایجاد و از آن برضد قدرتگیری شوروی سابق و دولت وابسته به آن در افغانستان، استفاده کرد. در نهایت برای امریکا به یک تهدید بزرگ مبدل شد. القاعده از پول و امکانات امریکایی قدرتمند شد و توانست فاجعهای یازدهم سپتامبر را به وجود بیاورد. طالبان از اسامه بن لادن حمایت کردند و پیوند خود را تا هنوز هم با القاعده حفظ کرده اند.
رویکرد اشتباه امریکا در دههی هشتاد میلادی، مجاهدین و افراطگرایی اسلامی را تقویت کرد و نتیجهی آن را دید، متاسفانه روسیه همین اشتباه را در برابر نفوذ امریکا در افغانستان با حمایت طالبان مرتکب شده است. روسیه که از طالبان حمایت میکند، به این دلبسته است تا با طالبان بتواند تهدید داعش را دفع کند. همانگونه که امریکا تاوان حمایت از اسلام گرایی را با حملهای القاعده در یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ پرداخت، روسیه نیز اشتباه حمایت از طالبان را خواهد پرداخت.
روسیه این واقعیت را نادیده میگیرد که طالبان بستر پرورش داعش در افغانستان بوده، داعش با همان ماهیتی که در سوریه و عراق سر بلند کرد، در افغانستان زمینهای نیز درصدد پرورش اسلام گرایی افراطی است. عناصر طالبان، نیروهای جنگی و فکری داعش را تشکیل میدهند. طالبان و تفکر طالبانی، بستر پرورش و قدرتگیری داعش در افغانستان است. طالبان از نظر قرائت مذهبی و موضع قرارگیری در برابر دولت افغانستان، با داعش وجه مشترک دارند. این گروه، با این صفاتی که دارد، میتواند بستری برای تقویت و پرور داعش باشد.
افرادی که به نام داعش در شمال افغانستان فعالیت میکنند، عناصر طالبان اند که به دلایل مختلف از جمله، پول بیشتری که به دست میآوردند یا اختلافی که با افراد دیگر طالبان دارند، به داعش پیوسته اند. آنچه سبب علایق آنها به داعش شده، تفکر طالبانی است.
با توجه به این واقعیت، روسیه اگر میخواهد داعش برایش تهدید بزرگ نشود، باید از طالبان حمایت نکند. حمایت از طالبان یعنی پرورش داعش در افغانستان.
امریکا و روسیه باید سیاست دوگانهای شان در قبال گروههای اسلامگرا و افراطی تجدید نظر کنند. طالبان و داعش به هر انگیزه و هدفی که تقویت شوند، نخست امنیت و ثبات افغانستان را تهدید میکنند و بعد میتوانند برای امریکا و روسیه چالشهای بزرگی را خلق کنند.