و مگس‌هایی که دور معاون والی سمنگان می‌چرخند

حسن ابراهیمی
و مگس‌هایی که دور معاون والی سمنگان می‌چرخند

مگس، موجود آزاردهنده است؛ یعنی وقتی که وِز وِز می‌کند و یا هم روی چیزی که نمی‌خواهیم می‌نشیند، ما را به وضعیتی دچار می‌کند که ناچار دست به عکس‌العمل بزنیم. مگس، موجودی است که مزاحم خواب آرام بسیاری از ما می‌شود؛ بنا بر این، در تعبیر استعاری از این موجود، می‌تواند خصلت نیکی را که در میان جامعه‌ی ما وجود ندارد، به تحلیل گرفت و الگویی از آن برای تعریف چیستی «مگس بودن» به دست آورد.

در ادبیات غرب، افرادی مانند فرانسس کافکا، با داستان مسخ، نقب و… خواسته اند به نحوی زندگی انسانی را وارد زندگی استوار بر غریزه‌ی محض (زندگی حیوانات) بسازند. این برخورد در ادبیات و فکر غربی، چیز تازه‌ای هم نیست و قبل از این مفهومی به نام «خرمگس» در نوشته‌های افلاطون در کتاب آپلوژی در مورد سقراط به کار رفته است؛ او، سقراط را به عنوان یک خرمگس چنین تعریف می‌کند؛  او، خرده‌گیری بود که مردمان را نیش زده و آنان را بیدار کرده و به‌ سوی راستی می‌شتاباند.

در واقع، خرمگس چیزی نیست که بار منفی داشته باشد؛ زیرا زمانی که رفتار او را از نحو استعاری آن به نحو زبانی خود ترجمه کنیم، در می‌یابیم که وارد کردن رفتاری از ساحت عمل به رفتاری در ساحت زبان، می‌تواند به حد نیک و بد متفاوت از هم باشد.

اما گذشته از این، بحث روی این است که چه شرایطی سبب حضور یک مگس در مکان خاصی می‌شود؟ این نیز می‌تواند نزدیکی خاصی با همان موضوع به خواب رفتن باشد؛ اگر مگس سبب بیداری می‌شود در تعبیر استعاری، بیداری یادشده خودش را از نحو عمل به نحو زبانی آورده و معنای آگاهی را به خود می‌گیرد. به همین شکل، اگر بخواهیم علت حضور مگس را در مکانی، تعبیر استعاری کنیم؛ مگس نه به دلیل موجودیت کثافات بلکه به دلیل موجودیت افراد کثیف و فاسد حضور می‌یابید.

به نظر من، اگر معاون والی سمنگان یا هر مقام دیگر حکومتی، از حضور خبرنگاران در  اطراف خود آزاری دیده یا نیشی خورده، به این دلیل بوده که خود را غرق در فساد می‌دیده است. حضور فساد و انحراف از قانون، چیزی است که خبرنگاران را به دور خود جمع می‌کند.

برخورد والی سمنگان در مورد خبرنگاران، برخوردی مستقیم است؛ «شما مانند مگس هر طرف می‌گردید.» در واقع، استفاده از وجه تشبیهی «مانند» که از عناصر مستقیم شبیه‌سازی در ادبیات است، به این معنی است که که آقای معاون، بدون در نظرداشت هر نوع  پوشیدگی در کلام، خواسته است حرف دلش را در مورد خبرنگاران بیان کند. لحنی که در این جمله دیده می‌شود، به وضوح نشان می‌دهد که قصد گوینده صرفا توهین بوده است.

اما؛ با نگاهی به گذشته‌ی فکری‌ای که راجع به «مگس بودن» وجود دارد، رفتاری که آقای معاون از خود نشان داده؛ چنین تعبیر می‌شود که گویا، طعمه یا کثافتی (مواد خوراکی و غیر خوراکی اضافی) که این مگس‌ها را به دور خود جمع کرده است، خود ایشان ‌اند. مگس، چیزی است که موجودیت کثافات را در محل، به همه آشکار می‌کند؛ وجهی که با کار خبرنگار نزدیکی بسیار دارد نیز همین افشاسازی حضور فردی فاسد در محل و منطقه است.

این که خبرنگاران، واقعا تا چه حدی می‌توانند یک خرمگس به تمام‌عیار افلاطونی باشند، بستگی به باورها و موضع اجتماعی فکری شان دارد؛ اما کار خبرنگاری، چیزی است که قابلیت چنین افشاسازی‌ها را به حد بسیار بالا دارد. هرچند، می‌توان در بعد منفی نیز رفتار مگس را به شکلی استعاره‌خوانی کرد که گویا، انتقال ویروس از چیزی به فضای کلی است و می‌تواند عامل گستردگی امراض شود. در این صورت، واقعا چنین نیز خواهد بود و فساد بسیاری از افراد دولتی و غیر دولتی ممکن است از سوءاستفاده‌ی کاری بعضی از خبرنگاران، بیشتر نیز شود.

اما با آن هم، مگس بودن، چیزی است که برای همه میسر نیست؛ ولی افرادی چون خبرنگاران می‌توانند با همان تعبیر افلاطونی نسبت به سقراط، این شاخصه را برای خود داشته باشند. این کلمه ممکن است به گونه‌ای تحقیرآمیز بیان شود؛ اما در همان حال به عنوان عملی شرافت‌مندانه و وظیفه‌ی اجتماعی نیز شمرده می‌شود. خرمگس بودن، طوری است که سال‌ها است نه تنها در ادبیات و فلسفه بلکه در علوم اجتماعی نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. طوری که از این مفهوم به عنوان «علم خرمگس اجتماعی» یاد می‌کنند و باورمندان آن معتقد اند که این روش نقد و برخورد تند در برابر بسیاری از بنیادگرایی‌های افراطی، روشی هدف‌مند و مؤثر است.

برای مبارزه با قدرت و حاکم، برای نقد سیاست ناکارا، برای مقابله با اجتماعی که خود را نمی‌شناسد و به نادانی خویش آگاه نیست، «خرمگس بودن» تنها راه ممکن است.