خشونت نرم، خشونت پنهان علیه زنان افغانستان

زهرا سیاس
خشونت نرم، خشونت پنهان علیه زنان افغانستان

۲۵ نومبر، روز منع خشونت بر زنان است؛ در بسیاری از کشورهای جهان از جمله افغانستان از این روز بزرگ‌ِداشت می‌شود. اِعمال خشونت بر زنان به شیوه‌های گوناگون صورت می‌گیرد؛ مانند خشونت‌های جنسی، اقتصادی، لفظی، روانی و فیزیکی که از جمله خشونت‌های چشم‌گیر جامعه‌ی افغانستانی است.
از مهم‌ترین دلایل برای اعمال این نوع خشونت‌ها بر زنان در افغانستان، می‌توان از عرف و عنعنات ناپسند، نبود امنیت و ضعف در حاکمیت دولت در مناطق دور‌افتاده، عدم دسترسی زنان به عدالت، بی‌سوادی، سطح پایین آگاهی، به کیفر نرسیدن مجرمان از سوی نهادهای عدلی و قضایی، ازدواج و طلاق در ولایات و ولسوالی‌های دوردست نام برد.
مروه، یکی از قربانیان خشونت‌های خانوادگی در افغانستان است که ۹ سال قبل از امروز -زمانی که ۱۶ سال داشت- ازدواج کرده است؛ او، مادر پنج فرزند است و با بغض گلوگیری، از زندگی‌اش چنین می‌گوید: «از شروع زندگی مشترک تا کنون شوهرم به دلیل مداخله‌ی خانواده‌اش در زندگی مان، همیشه با من بدرفتاری می‌کند. چند بار من را طلاق کرد و به خانه‌ی پدرم فرستاد؛ اما بارها با ندامت و پشیمانی مرا دوباره به خانه‌اش آورد ولی از این ندامت‌ها دیری نمی‌گذشت که مرا مورد خشونت‌های فیزیکی بیشتر قرار می‌داد تا این که سه سال قبل مرا لت‌وکوب کرده و از خانه بیرون کرد و با کبودی‌هایی که بر بدنم مانده بود، خانواده‌ام مرا به حوزه‌ی پولیس بردند، برای شوهرم حکم جلب گرفتند. او بازداشت شد و زود آزاد شد و این بار شوهرم با پادرمیانی بزرگان خانواده مرا دوباره به خانه‌اش برد؛ برای بیرون‌ریزی عقد‌ه‌ای که از این کار خانواده‌ی من داشت خواست با ازدواج دوم تلافی کند؛ ولی بعد از آن لقب من نزد همه اقارب شوهرم زن حوزه‌ای و محکمه‌ای شد.»
به گفته‌ی مروه تکرار همین کلمه (زن محکمه‌ای) از سوی اقارب و اعضای خانواده‌ی شوهرش، او را بیشتر از هر لت‌وکوب و خشونتی آزار می‌داد. هر چند که خشونت‌های دیگری همانند نفقه ندادن، منع کردن از رفت‌وآمد به خانه پدر، ندادن حضانت فرزندان و مواردی دیگر نیز از خشونت‌هایی بوده که بر مروه صورت گرفته است.
این نوع خشونت‌ها، کمتر به چشم دیده می‌شود؛ اما از نوع رایج خشونت‌هایی است که خانواده‌ها بر دختر، عروس یا زنان فامیل خود روا می‌دارند که به نام خشونت‌های پنهان یا خشونت‌ نرم از آن‌ها یاد می‌شود.
داستان زندگی مروه یکی از نمونه‌های خشونت‌های پنهان یا نرم خانوادگی بر زنان افغانستان است.
در افغانستان، بی‌شمار پرونده‌های خشونت وجود دارد که تیزاب به صورت زنان پاشیده شده، سوزانده شده اند، گوش یا لب شان بریده شده، موهای سر شان تراشیده شده، گروهی بر آنان تجاوز شده، به حیث برده‌ی جنسی مورد استفاده قرار گرفته، بدون خواست شان به نکاح در آمده اند و به بد داده شده اند؛ هستند دخترانی که مورد تجاوز پدران و یا برادران شان قرار گرفته؛ اما متاسفانه تحمل کرده اند. خشونت‌های دیگری هم بوده است که هیچ دادگاهی آن‌ها را ثبت نکرده است و هیچ زنی هم تا کنون در مورد این خشونت‌ها به هیچ نهادی شکایت نکرده است.
در تازه‌ترین آمار کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان که خشونت‌ها علیه زنان را در هفت ماه نخست سال ۱۳۹۸ به ثبت رسانده اند، آمده است که مهم‌ترین نوع خشونت‌ها، خشونت جنسیتی بوده که از معضلات جدی حقوق بشری در افغانستان است. این خشونت به اشکال و انواع متفاوت بر زنان افغانستان صورت می‌گیرد.
در جریان هفت ماه اول سال گذشته، در حدود ۲هزار و ۷۶۲ مورد خشونت با زنان در دفاتر این کمیسیون ثبت رسیده؛ اما در هفت ماه سال ۱۳۹۸ در حدود ۲هزارو ۵۳۶مورد مورد خشونت با زنان ثبت شده بود؛ تفاوت آمار، نشان‌دهنده‌ی افزایش ۸درصدی خشونت بر زنان از سال ۱۳۹۷ تا ۱۳۹۸ است.
این در حالی است که چندی قبل، افغانستان ناامن‌ترین مکان زندگی برای زنان در جهان شناخته شد. از آماری که کمیسیون مستقل حقوق بشر به نشر رسانده، یک هزارو ۱۴۱ مورد آن خشونت‌های روانی و کلامی است که در سال قبل این نوع خشونت ۹۰۰ شاکی داشت و این رقم نشان‌دهنده‌ی افزایش خشونت روانی و کلامی است و همچنین ۸۶۱ مورد خشونت فیزیکی در هفت ماه اول سال ۱۳۹۸ به ثبت رسیده است.
زنان در افغانستان بنا بر دلایل گوناگون، همواره قربانی این خشونت‌ها بوده اند و بیشتر دلایل پنهان ماندن این خشونت‌ها، امتناع زنان از فاش شدن رفتارهای خشونت‌آمیز شوهر و دیگر اعضای خانواده و به اصطلاح آبروداری یا حفط زندگی فرزندان ‌شان بوده؛ اما این زنان بی‌خبر از این موضوع بوده اند که این پنهان‌کاری‌ها یا رازداری‌ها تا چه حد توانسته بر ترویج خشونت در جامعه کمک کند. این که تا چه میزان سلامت روانی خود زنان نیز با خطر مواجه شده است. در شماری از این قضایا حتا می‌توان به بستری شدن زن در مراکز بازپروری روانی یا شفاخانه‌های روانی اشاره داشت.
از موارد دیگر خشونت ‌علیه زنان می‌توان به خشونت‌های اقتصادی اشاره کرد. خشونتی که آمار کمیسیون مستقل حقوق بشر نشان می‌دهد که این نوع خشونت‌ها نسبت به سال گذشته کاهش؛ اما دیگر نوع خشونت‌ها افزایش یافته است.
در متن گزارش خشونت علیه زنان کمیسیون حقوق بشر آمده است که در هفت ماه سال گذشته، ۱۲۳ مورد خشونت جنسی و در هفت ماه سال جاری ۱۲۸ ثبت شده است. در آمار نشرشده این نوع خشونت پنج مورد کاهش یافته و۲۵۲ مورد دیگر از سایر خشونت‌ها ثبت شده است.
سوال این‌جا است، این همه بار خشونت‌هایی را که زنان افغانستان به دوش می‌کشند، در کجا مورد این خشونت‌ها واقع می‌شوند؟
زنان در افغانستان به عنوان آسیب‌پذیرترین افراد در درون خانواده‌ها، دفاتر، دانشگاه‌ها، خیابان‌ها، مکاتب و دیگر اماکن عمومی و کاری مورد خشونت واقع می‌شوند. آمار نشرشده از کمیسیون حقوق بشر، نشان دهنده‌ی این است که زنان بیشتر در کانون خانواده مورد خشونت واقع می‌شوند و بدترین مکان برای زنان در افغانستان برخلاف تصور همگان، کانون خانواده می‌باشد. در سال ۱۳۹۸ دو هزار و ۷۶۲ مورد خشونت‌‌هایی که در خانواده‌ها رخ داده است، به ثبت رسیده. در واقع ۹۷ درصد خشونت‌های امسال که بر زنان واقع شده، در محیط خانواده و به دست اعضای خانواده‌ی زنان قربانی صورت گرفته است.
مرتضا امیری، روان‌شناس و آگاه مسائل خانواده، می‌گوید: «این خشونت‌ها نشان‌دهنده‌ی یک سیستم بیمار است که افراد خانواده در درون سیستم یاد نگرفته اند که در برابر خشم و ناراحتی‌های شان با یک رفتار سالم‌تر پاسخ دهند؛ این کاهش در نقص مهارت‌ها منجر به رفتارهای مشکل‌آفرین در افراد می‌شود، که این همه در نتیجه‌ی پایین بودن مهارت‌ها اتفاق می‌افتد.»
قابل یادآوری است که این خشونت‌ها اکثرا از سوی مردان به دلیل مشکلات شغلی، اجتماعی و بلند نبودن سطح سواد زنان، بر آنان تحمیل می‌شود. در بسیازی از قضایای خشونت علیه زنان، دیده شده است که مدیریت خشم در مردان وجود نداشته و این مردان (پدر، شوهر، برادر) تلاش می‌کنند که خشم خود را این گونه تخلیه کنند. این‌جا است که برای تخلیه‌ی این خشم زنان خانواده مورد خشونت‌های خانوادگی قرار می‌گیرند. در بیشتر این خشونت‌ها احتمال می‌رود، کودکانی که شاهد صحنه‌های خشونت استند، دچار اختلالاتی تحت نام (اختلال پس از حادثه) شوند.
این نوع اختلال در بلندمدت می‌تواند سبب بروز اختلالات روانی؛ به خصوص اختلال جسمی، اختلال عصبی، دردهای جسمانی مزمن، سردرد شدید (میگرن) و از بین رفتن صمیمیت توأم با اعتماد در کودکان شود.
بلند بردن آگاهی زنان شهرنشین و روستانشین در مورد حقوق اولیه‌ی شان، به کیفر رساندن عاملان قضایای خشونت بر زنان، حمایت خانواده‌ها از زنان و حق دسترسی به آموزش و پرورش؛ از راهکارهایی است که می‌تواند در کاهش خشونت علیه زنان تأثیر بگذارد.