چالش اقتصادی هزاره‌ها؛ عوامل و راه حل‌ها

محمد عارف محب
چالش اقتصادی هزاره‌ها؛ عوامل و راه حل‌ها

بخش سوم

پنجم؛ مکررا در صفحات قبل اشاره شد که اقتصاد صرفا یک کار مادی نیست. اقتصاد ابزاری برای شناختن دنیا و شناخته شدن در دنیاست. عامل فهم دنیا و فهماندن به دنیاست. عامل قرار گرفتن یک ملت در مسیر رفت و آمد تجارت؛ یعنی قرار گرفتن در مسیر آب حیات و رفاه اجتماعی است. اقتصاد، به یک جامعه اقتدار می‌بخشد و سیاست را مانند موم در دست رهبران یک جامعه قرار می‌دهد. اقتصاد به افراد و جامعه جرأت اظهار وجود می‌دهد. به یک جامعه اعتبار و شخصیت والا می‌بخشد. این یک واقعیت است؛ اما این ابزار، هرگز مورد توجه رهبران نبوده است. پس جامعه همچنان خجول و گوشه‌نشین است. مردم همچنان در کوچه‌های تنگ و خاکی زندگی می‌کنند. اقتدار عملا وجود ندارد نه در فرد و نه در کل مردم.

 جایگاه سیاسی و اجتماعی مردم سقوط کرده است. این نتیجه‌ی یک غفلت بسیار بزرگ است که انجام شده و مدام به غفلت ادامه داده می‌شود. تمام مرزها و گمرکات از وجود ما خالی است. نه در صادرات حضور داریم و نه واردات‌. شناختی از شاهرگ‌های اقتصادی‌کشور نداریم. هیچ از ظرافت‌ها و مسائل جهانی مربوط به اقتصاد، اطلاعی نداریم؛ چون حضور نداریم. این نادانی‌های ما تا کی ادامه یابد؟ بسیار به صراحت گفتنی است که: حفظ موقعیت‌های بالای سیاسی، برای مردم ما بسیار سخت است؛ اما دست‌یابی به موقعیت‌های ممتاز اقتصادی چنین نیست؛ چون فضای کلانی است و جا برای همه نیز هست. هرکس به اندازه‌ی توان و استعدادش می‌تواند سهم بگیرد؛ اما کدام یک از رهبران این نکته را درک می‌کنند؟ و تاکی این غفلت ادامه یابد؟ در نتیجه، جایگاه رهبران در مدیریت اقتصادی بسیار بی‌بدیل بوده؛ اما هرگز از این جایگاه استفاده نکرده‌اند.
ج) دانشگاهیان و اقتصاد
سابقه‌ی حضور هزاره‌ها در دانشگاه، با وجود عمر ۹۰ ساله‌ی دانشگاه در افغانستان بسیار کم است. از اواخر عصر ظاهرشاه بسیار اندکی از هزاره‌ها به دانشگاه راه یافتند؛ اما غالبا در مسیر بقیه دانشگاهیان به عنوان روشن‌فکر یا به نام‌های مختلف دیگر، جایگاه چندان و درخور در جامعه نیافته‌اند. با این وجود، در عصر داکتر نجیب‌الله، چنان که اشاره شد، تأثیرات خوبی داشتند؛ اما عمده‌ی بحث دانشگاهیان از ۲۰۰۱ به این‌سو است. واقعیت این است که دانشگاهیان، فرزندان پدران فقیرند؛ پدرانی که گرسنه خوابیده‌اند و فرزندان‌شان را برای تحصیل فرستاده‌اند. دراین شرایط، شایسته‌ی متنفذان و مخصوصا رهبران بود که اقتصاد دانشجویان را از تحصیل‌شان جدا می‌کرد. به آن‌ها فهمانده می‌شد که مسیر اقتصاد و تحصیل یکی نیست؛ از این رو، جوانان باید از سنین زودتر شروع به فعالیت اقتصادی می‌کردند ولو بسیار کوچک، تا امروزه با انبوهی از جوانان تحصیل کرده؛ اما فاقد توانایی و مهارت و با جیب‌های خالی مواجه نمی‌شدیم. در نتیجه، عمده‌ی دانشگاهیان در میان راه مانده‌اند؛ پشتوانه‌ی آن‌ها پدران و مادران پیر و آینده‌ی‌شان مسیر مبهم و تاریک است. ترس بزرگ آن است که «ناامیدی» بر نسل جوان ما رو نیاورد و خدای نکرده دوباره به مردمی تبدیل شویم که «جوالی» و «شاگرد سماوات» تولید کند، یا سیل‌آسا‌ به جاده‌های مهاجرات ‌اجباری‌ روان شویم .
د) دین و اقتصاد
رویکرد دین اسلام به اقتصاد بسیار جالب است. تشویق به انفاق، صدقه و غیره و نیز واجب کردن خمس و زکات و کفارات همگی برای تکافل اجتماعی است، تا همه ثروت‌مندان در ارتقای اقتصاد نیازمندان سهم داشته باشند و این سهم‌گیری‌شان عبادت به شمار می‌رود. در قرآن، سوره‌ی حشر، خداوند متعال اموال عمومی را برای خدا و رسول و یتیمان و بیچارگان و درماندگان قرار داده است و تأکید می‌کند که این کار برای آن است که تمام ثروت‌ها در اختیار یک عده‌ی خاص نباشد و همه آحاد جامعه از مواهب مالی کشور بهره‌مند باشند. در تاریخ نیز نمونه‌هایی گفته شده که حاکمی، به والی دستور داده، خراج آن منطقه را بین فقیران آن منطقه تقسیم کن! ولی والی در جواب گفته است که در این ولایت فقیر نمانده است! این به معنای تکافل اجتماعی همه مسلمانان است. اگر زکات، خمس و غیره درست مدیریت شود، عملا فقیر و بیکار در جامعه نمی‌ماند. سوگ‌مندانه، کلیه مواهب و هزینه‌های مذهبی فاقد مدیریت لازمند. این که بیوت مراجع، چه نقشی در بهبود وضعیت فلک‌زده‌ی مردم دارند؟ اصلا روشن نیست، با وجودی‌ که همه منابع مالی دینی به نهاد مرجعیت سرازیر می‌شود. اگر این نهاد برای مردم فقیر و یتیم،‌ سهمی قائل نیست، حد اقل می‌تواند مجرای مورد اطمینان برای شناسایی درماندگان به ثروت‌مندان باشد یا برنامه‌های مشورتی و آموزشی برای مدیریت و بهبود اقتصاد فقیران جامعه داشته باشد؛ اما آنچه امروزه می‌بینیم، بیوت مراجع کاملا شرایط ایستا و ناسازگار با جامعه دارند. انتظار می‌رود این نهاد تکانی به خود بدهد و حرکت متفاوت از گذشته را آغاز کند.
راه‌حل‌ها
گرچند برنامه‌ریزی برای بهبود وضعیت اقتصادی نیازمند کارهای طولانی‌مدت و میان‌مدت و برنامه‌ریزی همه‌جانبه است؛ ولی عجالتا، نکاتی یادآوری می‌شود:
در وهله‌ی نخست، كمیسيونی متشکل از اقتصاددانان، نخبگان، افراد موفق، دلسوز و کارآزموده تشکیل شود، تا آن‌ها روی موارد ذیل برنامه‌ریزی کنند:
‏‎١-ايجاد يك كميسون مقتدر حمايتى و دفاعى كه در تركيب آن افراد توان‌مند و با پوزيشن‌هاى كلان دولتى حتا خود رهبران و حقوق‌دانان نخبه، با جلسات منظم و رسيدگى به شكایت‌ها و معضلات قشر بازار و سرمايه‌دار، حامی مردم شوند .
‏‎ ٢- تشكيل مؤسسه‌های مالى در قالب با‌نک‌ها و مؤسسه‌های خدمات پولى و شركت‌هاى بيمه .
‏‎٣- سرمايه‌گذارى و تشبث در اصناف پردرآمد و سودده؛ مانند احداث ورزش‌گاه‌ها و شرکت‌های تولیدی نساجی لباس و مواد خوراکه، تحت لايسنس برند‌هاى معروف دنيا و يا تهيه و توليد براى کمپنى‌هاى بزرگ؛ مشابه تجربه‌ی موفق كشور بنگلادیش؛ چون کشور بنگلاديش تولیداتش را با مارك‌هاى معروف دنيا انجام مي‌دهد، از این رو، بزرگترين و معروف‌ترين برند لباس در كشور بنگلاديش توليد مي‌شود و به این سبب میليون‌ها بنگلاديشى صاحب شغل و سرمايه شده‌اند.
‏‎٤- تشكيل فونديشن (مؤسسه‌ی خیریه) زير هر نام و عنوان به هدف رسيدگى براى مردم بى‌بضاعت وايجاد شغل‌هاى خانگى و كوچک در مناطق محروم براى قشر ضعیف و نیز تلاش برای انکشاف صنایع دستی سنتی و جدید در هزارجات و ایجاد ارتباط بین تولیدکنندگان و خریداران در سراسر دنیا و انتقال بی‌واسطه یا کم‌واسطه‌ی این کالاها به دست خریداران.
‏‎۵- ايجاد صندوق صدقه و نذر و پخش آن در سطح كل مردم مخصوصا كابل و خارج از كشور به شكل دخلك‌هاى صدقه و تبليغ و آگاهى‌دهى براى تمام اقشار مردم به خاطر تقويت صندوق و هزينه‌كردن پول‌هاى جمع‌آورى شده در راستاى تقويت معارف درسى اطفال و جوانان براى تحصيلات در خارج و داخل كشور .
‏‎۶ ـ راه‌اندازى مؤسسه‌های توليدى از قبيل دام‌دارى، توسعه و ميكانيزه كردن زراعت، قالين‌بافى، نخ‌ريسى و تقويت شغل‌هاى محلى، سنتى و غيره .
‏‎۷- ماركیتينگ و لابيینگ، توسط افراد شايسته‌ی مردم در خارج از كشور به خاطر آگاهى‌دهى و دست‌یابی مردم به معادن بكر و دست‌نخورده‌ی كشور .
‏‎۸- ارتباط و تبادل ظرفيت‌هاى اقتصادى مردم در خارج كشور و مردم داخل به مثابه‌ی يك پل ارتباطى به هدف تبادل تجربه و حمايت مالى از همديگر .
‏‎۹- ايجاد شركت‌هاى سهامى توليدى، زراعتى، تجارتى در بين اقوام و مناطق مختلف و تقويت روحيه‌ی رقابت‌هاى سالم و سازنده .
‏‎۱۰- ظرفيت‌سازى اقتصادى در قالب شركت‌هاى بزرگ و كوچك سهامى تحت حمايه‌ی بزرگان در داواطلبى‌ها و قراردادهاى كلان در حال انجام كشور.
۱۱- راه‌اندازى برنامه‌های قرضه‌هاى كوچك بدون سود براى طبقه‌ی ضعيف و تقويت اقتصاد عمومى مردم از بودجه‌ی قشر سرمايه‌دار و يا دولت يا كشورهاى دونر و علاقه‌مند؛ مثل مؤسسه‌ی اویپك امريكا و ده‌ها و صدها مؤسسه‌ی خارجی‌ای كه با يك برنامه و پلان مشخص و مدون از قبل ساخته شده حاضرند پول بدون تكتانه (سود/ ربا) در اختيار مؤسسه‌های توليدى و ارتقاى ظرفيت‌هاى اقتصادى قرار بدهند .
‏‎۱۲- قرارداد و ايجاد شغل براى قشر ضعيف و كارگر با كشورهایی كه نياز به كارگران ساده دارند؛ مانند كشور استراليا و كشورهاى حاشيه‌ی خليج و صدها کمپنى خارج از كشور .
‏‎۱۳- راه اندازى مؤسسه‌های آموزشی و تربيتی و ظرفيت‌سازى تجارتى و توليدى و آگاهى‌دهى عمومى و انتقال تجربه و آموزش سرمايه‌دار شدن به قشرضعيف مردم و نگاه رفاهى از شهر به روستا .
‏‎و ده‌ها مورد ديگر كه این مقال گنجایشش را ندارد. و اين خلاصه‌ا‌ى از طرح‌هاي قابل اجرا بود که بیان شد؛ البته ده‌ها مورد دیگر هم هست که مکتوب شده و به مرور زمان در اختیار مردم عزیز قرار داده خواهد شد.
‏‎خلاصه این که: تمام موارد گفته شده و نگفته، عملی خواهد شد. صدای جوانان را باید شنید، درد مردم را باید حس کرد. اگر در دنیای سیاست، امکان جمع‌کردن مردم زیر یک سقف و چتر «بابه مزاری» ممکن است، آن‌هم به خاطر منافع فردی، جمع کردن مردم بر یک محور به خاطر منافع کلان خود مردم به صورت قطع، شدنی است. کافی است نگاه سران، از بالا به پاین نباشد و مردم را مورد توجه قرار دهند و فرصت‌های اندک باقی‌مانده را هدر ندهند و بیشتر از این مردم خود را متملق و گدا تربیت نکنیم؛ یا حد اقل نتیجه این که افکار جوانان را از فضای مسموم سیاسی به سمت آموزش اقتصاد مدرن جهت بدهیم .
لازم به تکرار می‌دانم که راه برون‌رفت از چالش‌های فعلی‌ای که فراراه مردم ما قرار دارد، فقط «تقویه‌ی بنیه‌ی اقتصادی» آن‌هاست. از تمام دلسوزان، تحصیل‌کردگان و آگاهان مردم می‌خواهم قدم پیش بگذارند و پیش از آن که فرصت‌ها به کلی از دست برود، کاری انجام دهند؛ اما نه کار فردی؛ چرا که حل مشکل جامعه با نگاه جامع و همه‌جانبه است که با کار گروهی و تیمی قابل حل است و يا حد اقل جوانانی كه سرمايه‌ی اصلى مردم ما استند را از لحاظ فكری از سياست‌هاى مسموم پردرد و رنج به سمت یک اصل فراموش‌شده به نام اقتصاد تغير مسير داد و يك تحول فكرى را كليد زد. به امید روزی که همه به فکر هم باشیم.