رشد افراطیت در مکتب‌های افغانستان

راحله یوسفی
رشد افراطیت در مکتب‌های افغانستان

شماری از خانواده‌ها و دانش‌آموزان مکتب‌های شهر کابل، ادعا دارند که برخی از استادان در مکتب‌ها، به تبلیغ افراطیت می‌پردازند. والدین این دانش‌آموزان، مدعی استند که این اساتید نظریه‌های شان را تحمیلی به ذهن دانش‌آموزان تزریق می‌کنند. در گفت‌وگوهایی که روزنامه‌ی صبح کابل با تعدادی از این دانش‌آموزان و والدین آن‌ها داشته، والدین این دانش‌آموزان بر این باورند که چون کودکان آن‌ها در سنین پایین قرار دارند و ذهن شان همانند کاغذ سفید است و در این مرحله کودکان به راحتی آن چیزی را که به آنان گفته می‌شود به زودترین وقت جذب می‌کنند، معلمانی که در مکاتب مسؤولیت تدریس مضامین دینی را دارند، تلاش دارند تا باورهای افراطی خود را در ذهن دانش‌آموزان جای بدهند و این والدین از این لحاظ آینده‌ی کودکان خود را در خطر ببیند.

احمد رامین، دانش‌آموز صنف دوازدهم‌ یکی از مکتب‌های شهر کابل می‌گوید: «استادانی که علوم دینی(تفسیر، عقاید و دینیات) تدریس  می‌کنند، بیشتر محتوای درس‌های شان جنبه‌ی تبلیغی افراطی دارد؛ چون اکثر استادان علوم دینی، بدون در نظرداشت موضوع درسی که در کتاب است، به تبلیغ موضوع‌هایی مانند حق بودن جهاد در نظام کنونی، بحث در مورد خلافت اسلامی، بحث در مورد حقانیت حکومت طالبان و موضوع‌هایی که مخشوش‌کننده‌ی ذهن شاگردان است، می‌پردازند.»

شکریه، یکی دیگر از دانش‌آموزان می‌گوید: «استادان علوم دینی ما بیشتر از درس‌های کتاب به بحث حجاب می‌پردازد. همواره دخترانی که پوشش شان مطابق خواست استاد نبوده مورد فحش استاد یا حتا لت‌وکوب قرار گرفته.»

فرخنده، از جریان خشونت استاد حکایت دارد و می‌گوید: «یونیفورم مکتب پوشیده بودم چون اندکی مویم از روسری بیرون زده بود، استاد علوم دینی با خشم سیلی محکمی به رویم زد و گفت فاحشه‌ی خدا ناترس! تو هیچ از روزی نمی‌ترسی که این موها در آتش جهنم بسوزد. فامیل تو کافر است که این‌ها را به تو نگفته وای به حالت دوزخی احمق!»

مادر فرخنده می‌گوید: «مسلمان بودن یا نبودن دخترم ربط به استاد ندارد؛ حتا اگر به استاد ربط هم داشته باشد، استاد حق چنین رویه‌ای را ندارد. دختر ما به تمام آداب اسلامی آشناست و مطابق آن عمل می‌کند. استاد هم می‌توانست به گونه‌ی بسیار خوب و با لحن آرام دخترم را نصیحت کند؛ اما او دختر دوازده ساله را با فحش و سیلی زدن می‌خواسته اصلاح کند. این کار او باعث می‌شود که برداشت غلط از دین در ذهن  کودکان و نوجوانان دانش‌آموز ایجاد شود.»

 فرخنده می‌گوید که استادان علوم دینی به آنان چادرهای سیاه توزیع می‌کنند و دختران را با حرف‌های رکیک مجبور به پوشیدن آن می‌کنند.

فهیم حقیار که در حال حاضر دانشجوی یکی از دانشگاه‌های خصوصی است، تایید می‌کند که در مکتب‌ها افراطیت وجود دارد. او، می‌گوید که تبلیغ افراطیت در مکتب، بیشتر از دانشگاه‌ها است و تأثیرگذاری آن بدون شک خطرناک است.

او می‌گوید: «عقایدی که در مکتب از سوی استادان علوم دینی در ذهن من تزریق شده بود، هیچ‌گاهی نمی‌توانستم آن‌ها را فراموش کنم و تبدیل به عقیده ام شده بود. بعد از این که اندک مطالعه کردم، متوجه شدم که اکثریت تبلیغ‌های استادان نادرست و افراط‌گرایانه بود. فکر می‌کنم دلیل آن، کم‌سوادی شان یا غیر مسلکی بودن آن‌ها بود؛ چون اکثر شان ملاامامان مسجد بودند و رفتار و عقاید سخت‌گیرانه‌ی شان را به دین ربط می‌دادند.»

خاطره، مادری که دختر دانش‌آموز در صنف چهارم مکتب دارد، می‌گوید که استادان علوم دینی فرزندش، برای آنان سیمنارهایی تحت عنوان غسل میت و غسل نجابت برای شان برگزار می‌کند؛ درحالی که دین اسلام حکم می‌کند که کسی که بالغ است باید از چنین مسایل آگاه باشد.

سالم حسنی، عالم دین، در این رابطه  می‌گوید: «اصول و قوانین دین باید مرحله به مرحله به یک فرد مسلمان تدریس شود. قواعد دینی مانند آداب معاشرت، روزه، نماز، حج و دیگر قواعد دینی، به زبان ساده و عام‌فهم باید به شاگردان مکتب‌ها تدریس شود؛ در حالی که عده‌ای از استادان مکتب مسایل مغلق دینی را با ادبیات مغلق به شاگردان تدریس می‌کنند.»

حسنی، در مورد کتاب‌های علوم دینی در مکتب‌ها می‌گوید: «مسائل دینی‌ای که در کتاب‌های عقاید و تفسیر در نصاب تعلیمی افغانستان گنجانیده شده؛ مسائل بسیار حساس و مغلق است. این مسائل، نیاز به شرح مفصل دارد که متأسفانه آن‌ چنان که باید شرح داده می‌شد، نشده و استادان نیز به شرح آن نمی‌پردازند. از همین‌ لحاظ شاگردان در یک گیجی قرار می‌گیرند. پس نیاز است برای شاگردان معارف کتاب‌هایی مطابق سن و درک شان چاپ شود. استادان نیز در ادبیاتی که برای تشریح درس‌ها به کار می‌برند باید توجه داشته باشند تا شاگردان مکتب که قشر اساسی جامعه‌ی اسلامی استند به بی‌راهه کشانده نشوند.»

فروزان نوری، استادان در یک مکتب خصوصی، در این رابطه می‌گوید: «کتاب‌های علوم دینی بدون در نظر داشت سطح فهم شاگردان تألیف شده است. هر جمله‌ی آن مبهم است. شاگردان فقط آن را حفظ می‌کنند و از معنویت آن سر در نمی‌آورند. استادان نیز عقاید شان را به شاگردان تحمیل می‌کنند. طور مثال؛ استادان، بسیاری وقت‌ها خارج از موضوع درسی به موضوع‌های خارج از درس می‌پردازند. شاگردان را از آتش دوزخ می‌ترسانند. شاگردان فکر می‌کنند که آنچه استاد می‌گوید حق است و در همه مسائل اگر طوری که استاد می‌گوید، عمل نکنند دوزخ می‌روند. دین را در عقاید شان مبدل به طلسم ترس و وحشت کرده است.»

یاسین احمدی، دانش‌آموز صنف دهم می‌گوید: «در مکتب‌ها، عده‌ای از استادان علوم دینی ملا امامان مسجد یا دانش‌آموخته‌های مدرسه‌ها اند که با سیستم تدریس در معارف ناآشنا استند. آنان به طور معمول آن‌گونه که در مسجد به ‌تبلیغ دین می‌پردازند، در صنف نیز بدون در نظرداشت موضوع درسی، به تبلیغ موضوع‌های دلخواه خودشان می‌پردازند.»

نوریه نزهت، سخنگوی وزارت معارف، می‌گوید: «سال‌های گذشته به دلیل این که به افراد مسلکی دسترسی نداشتیم، مجبور به جذب یک تعداد استادان غیرمسلکی شدیم.»

نوریه نزهت، تأیید می‌کند که در گذشته وزارت معارف، یک تعداد از ملا امامان را به عنوان استاد علوم دینی در مکتب‌ها البته بعد از سپری کردن امتحان استخدام کرده بود که در حال حاضر، برنامه‌ی ارتقای ظرفیت برای‌ آنان برگزار شده است و اشتراک در این برنامه‌ها الزامی است.

نظر به گفته‌ی عده‌‌ای از علمای دین، مغلق بودن بعضی‌ موضوع‌هایی درسی کتاب‌های علوم دینی مکتب و مسلکی نبودن استادان، باعث کج‌فهمی از دین و قواعد دینی در میان دانش‌آموزان می‌شود. اگر چنین موضوع‌هایی پیگری نشود، عواقب ناگواری در پی خواهد داشت.

در همین حال، عده‌ای از دانش‌آموزان ادعا دارند که شماری از استادان علوم دینی مکتب‌ها، با بحث علیه نظام فعلی و حق دانستن طالبان و داعش، به طور مستقیم فکر و ذهن دانش‌آموز را به سوی افراطیت و تفکر طالبان سوق می‌دهند.

حامد حبیبی که دو سال قبل از مکتب فارغ شده است، می‌گوید: «استادان علوم دینی، منبر مسجد را با صنف گاهی وقت‌ها اشتباه می‌گیرند. استادان بدون در نظر گرفتن سن و درک دانش‌آموزان، به آنان موضوع‌هایی خارج از درس را ابلاغ می‌کنند. مسجد چون مکانی عمومی است، هر طبقه مردم برای عبادت و خطابه شنیدن می‌رود؛ اما در مکتب دانش‌آموزان برای یادگیری می‌روند، نه خطبه شنیدن. معارف نصاب درسی دارد، قضاوت درستی یا نادرستی آن را اگر کنار بگذاریم، استادان باید مطابق نصاب درسی کتاب‌های مکتب را تدریس کنند.»

به اساس تعریف مؤسسه‌ی مطالعات استراتیژیک افغانستان «افراط‌گرایی مذهبی، عبارت از انحراف از دیدگاه‌ها و شیوه‌های میانه‌روی مذهبی چرخشی به سوی تفسیر تندروانه‌ی آموزه‌های دینی است.»

 چند سال قبل، حفیظ منصور، عضو پیشین مجلس نمایندگان کشور و پژوهشگر دینی، در جلسه‌ی عمومی مجلس اظهار داشت که اگر جلو افراطیتی که در مکان‌های آموزشی کشور وجود دارد، گرفته نشود، بقای کشور به مخاطره می‌افتد.

تا حال  در مورد افراطیت در مکتب‌های کشور، بحث و توجه چندانی صورت نگرفته است؛ در حالی که افراطیت در مکتب‌ها به صورت واضح وجود دارد و این مسأله می‌تواند خطرساز باشد.

دانش‌آموزان مکتب‌ها در گروه‌ی سنی ۷ تا ۱۸ سال قرار دارند. استادان، خانواده و محیط، بالای ذهن و فکر این رده‌ی سنی به شدت اثرگذار است؛ اگر جلو این نوع رفتارهای افراط‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گرایانه گرفته نشود، بدون شک این دانش‌آموزان در آینده جزء افراد افراط‌گرای جامعه خواهند شد و این می‌تواند جامعه‌ی افغانستان را به مشکلی جدی مواجه کند.