اقلیتهای قومی، مذهبی و دینی در افغانستان، بیشتر از هر گروهی در خطر طالبان و افراطیت قرار دارد. مفهوم اقلیت در جایی مثل کشور ما، شاید چندان بجا نباشد؛ افغانستان تشکیلیافته از اقوام مختلف، مذهبها و عقاید مختلف و حتا دینهایی است که نشاندهندهی چندگانگی جامعه است.
آنچه، اکثریت و اقلیت را در این جا، معنا داده و به عنوان یک مسأله مطرح میکند، شیوهی اعمال قدرت و سهمی است که گروهها به دست آورده اند. به طور مثال؛ گروهی از جهادیها، با وجود گوناگونی قومی و مذهبی دور هم آمده و در نشستی به نام نشست «بن»، سهمی هفتادوچند درصدی را به نام مجاهدین، از خود کردند.
میبینید که مفهومی به نام «اکثریت»، بر اساس کمیت طرح نشده است بل بخاطر سهم زیادی که یک عدهی کم، از خود ساخته و در حاکمیت دارای توان اعمال نظر است، آنان را افرادی در اکثریت میدانند.
اقلیتهای قومی و مذهبی در افغانستان شاید در برابر قومها و مذهبهای در محور قدرت، تعداد نفوس کمتری داشته باشند اما؛ قومهایی که قدرت را صاحب شدهاند؛ با وجود خود نیز چندگانگی قومی را در افغانستان اثبات میکنند.
به تازگی بخشی از مردم افغانستان که از آنان به نام اقلیت قومی یاد میشود؛ در نشستی با صدور قطعنامه، گفتهاند که به عنوان شهروندان آسیبپذیر جامعهی افغانستان، از کشتار بیشمار و قتلهای دستهجمعی و هدفمند مردم به ستوه آمده و از گروههای دخیل در جنگ و صلح، خواهان اعلان آتشبس فوری و دایمی استند.
آنان از دولت افغانستان و گروه طالبان، خواستهاند تا حضور معنادارشان را در روند صلح تضمین کنند.
خواستهای آنان معقول است اما؛ باید بدانیم که قطعنامهی آنان نه فقط مربوط به خودشان که بخش بزرگی از افغانستان را شامل میشود. برای همین هم باید توجه به اقلیتها، اولویت توافقنامهی صلح افغانستان باشد.
حالا که مفهومی به نام اقلیت، مطرح است؛ این مفهوم باید بر همهی مردم افغانستان مصداق پیدا کند. مثلا؛ اگر شیعیان افغانستان را به عنوان گروهی از مردم که در قدرت سهم چشمگیرتری نسبت به هندومذهبان کشور دارند و جزئی از اکثریت در قدرت به حساب میآیند، در نظر بگیریم؛ از لحاظ کمیت و نفوس در اقلیت به شمار خواهیم آورد.
چنین تضادهایی بیانگر این است که نمیتوانیم مفهومی مثل اقلیت را در کشوری مثل افغانستان، طوری در نظر بگیریم که در کشورهای دارای نژاد و مذهب یکسان، از آن برداشت میشود.
افغانستان، مجموعهای از گروههای قومی، مذهبی و دینی است؛ پس قطعنامهای که دیروز از سوی مردم صادر شد، قطعنامهای از سوی همهی مردم افغانستان است.
آنانی که در حاکمیتاند باید بپذیرند که مجبور به تقسیم قدرت به شکل برابرانه استند و در توافقی که احتمال امضای آن تحت نام توافق صلح افغانستان، وجود دارد، قدرت را بین خود تقسیم نخواهند توانست.
در قطعنامهی دیروز آمده است که اقلیتهای قومی و مذهبی باید در ردههای رهبری وزارت دولت در امور صلح و شورای عالی مصالحه ملی حضور داشته باشند.
صادر کنندگان این قطعنامه، همچنان خواهان گنجانیدن مادهی مشخص در رابطه به حقوق اقلیتها در توافقنامهی صلح میان حکومت و طالبان شدهاند و این درخواستی است که باید تضمینکنندهی نظارت مردم افغانستان بر روند صلح باشد اما؛ چنین قابلیتی در آن وجود ندارد زیرا لازم است تا گفتوگوهای صلح بیشتر از این نقش مردم را که خارج از حاکمیت و قدرت تصمیمگیری استند در خود سهیم سازد.
بحث اقلیت و اکثریت در کشوری با هویتهای گوناگون قابل بحث نیست و دامن زدن به آن، به عدهی کمی که در حاکمیت قرار دارند، امتیاز میدهد. آنانی که در قدرتند نباید تصور کنند که بیشتر از دیگران سهمدار نیز استند.