پايان دادن به جنگ بي‌پايان امريکا در افغانستان (بخش دوم)

مهدی غلامی
پايان دادن به جنگ بي‌پايان امريکا در افغانستان (بخش دوم)

نوشته‌ی: آرتا معینی و شاهد قریشی در نَشنال اینتِرِست

ترجمه: مهدی غلامی

ایالات متحده همچنان باید از قدت نفوذی که بر همکارانش در ریاض و اسلام‌آباد دارد، استفاده کرده و منابع اصلی پشتیبانی خارجی طالبان را متوقف کند. مخصوصا روابط دیرینه‌ی این گروه با «آی‌اس‌آی» پاکستان و افراد وهابی در عربستان سعودی که به این گروه پول می‌پردازند.

با وجود این که سال‌ها است عربستان سعودی در این رابطه به ایالات متحده اطمینان می‌دهد؛ اما حامیان مالی فردی در آن کشور همچنان از طالبان پشتیبانی پولی می‌کنند. وزیر دارایی طالبان اعتراف کرد که اعضایی از این گروه، زیر نام حج؛ برای جمع‌آوری پول به عربستان سعودی می‌‌‌روند. ولی نصر، کارشناس برجسته‌ی سیاست خارجی می‌گوید، تنها منبع پولی طالبان، شهروندان عربستانی نیستند، بلکه پشتون‌هایی که در این کشور کار می‌کنند و خانواده‌های شان در افغانستان و در مناطق تحت کنترل طالبان استند هم باید به این گروه پول بپردازند تا گروه طالبان به آن‌ها آسیبی نرساند. به تازگی نشانه‌های امیدوارکننده‌ای وجود داشت که به دلیل معتقد بودن ولیعهد عربستان صعودی به سکولاریسم -هرچند ملی‌گرا- در سیاست خارجی این کشور، دولت عربستان روش سخت‌گیرانه‌تری را علیه طالبان و محدود کردن پشتیبانی جهانی از این گروه در پیش گرفته است. عربستان سعودی علنا خواستار سهولت بیشتر در گفت‌وگوها میان واشنگتن و طالبان شد. دولت ترامپ باید مطمئن شود که ادعاهای این متحد کلیدی مبنی بر تغییر راه‌بردش واقعیت دارد و به ریاض فشار وارد کند تا تلاش بیشتری برای قطع دست‌رسی طالبان به پول و سلاح به خرج دهد.

دیگر منبع حیاتی طالبان، از اسلام‌آباد و مخصوصا «آی‌اس‌آی» سرچشمه می‌گیرد. ایالات متحده از گذشته‌ها به این سو، پاکستان را متهم به حمایت مالی از طالبان کرده است؛ اما با وجود سال‌ها همکاری در بخش امنیت و میلیاردها دالر کمک به این کشور، سازمان اطلاعات نظامی پاکستان هنوز هم به صورت مخفیانه با طالبان و دیگر گروه‌های شورشی اسلام‌‌گرا مانند شبکه‌ی حقانی کار می‌کند. این واقعیت باعث ایجاد بی‌اعتمادی میان ایالات متحده و پاکستان شده که چندین بار به تنش‌های بلندی میان دو کشور انجامیده است. در یکی از این موارد، رییس‌جمهور اوباما، بدون توافق با اسلام‌آباد؛ به دنبال اسامه بن لادن به پاکستان رفت و اخیرا نیز رییس‌‌جمهور ترامپ توییت کرد که ایالات متحده «به گونه‌ی احمقانه طی  ۱۵ سال گذشته به پاکستان ۳۳ میلیارد دالر کمک کرده است» و این کشور را متهم به «دروغ و فریب» کرد. با وجود این سابقه‌ی مشکل‌ساز و این که دولت ترامپ قدم جدی‌ای برای متوقف کردن کمک‌هایش به اسلام‌آباد برداشته، واشنگتن قادر به آوردن تغییری معنادار در رفتار مخرب پاکستان در منطقه نبوده است.

سحر خان، پژوهش‌گر انستیتوت کاتو، دلیل پشتیبانی دوام‌‌دار پاکستان از طالبان را «تبدیل شدن پشتیبانی مالی از شورشی‌ها به اصلی در امنیت و هویت ملی پاکستان» می‌داند. افزون بر این، پاکستان از وجود دولت باثبات در افغانستان می‌ترسد که ممکن است با هند متحد شده و این کشور را در محاصره قرار دهد. به همین دلیل است که دولت این کشور از طالبان و گروه‌های مشابه به سود خودش استفاده می‌کند. اهمیت پشتیبانی از گروه‌های شورشیِ افغان‌گرا برای راه‌برد امنیت ملی پاکستان، تلاش‌‌های واشنگتن برای اِعمال فشار واقعی را پیچیده خواهد کرد. با توجه به فاصله‌‌ای که میان رهبری مردمی و نظامی در پاکستان وجود دارد، واشنگتن می‌تواند با قوی‌تر کردن رابطه‌اش با حکومت مردمی و همچنان وارد کردن فشار بر آی‌اس‌آی و ارتش پاکستان، تغییر ایجاد کند. در ضمن، حتما نباید ایالات متحده تنها کشوری باشد که از قدرت نفوذش استفاده می‌کند. همسایه‌های پاکستان به شمول چین – با سرمایه‌گزاری‌اش در بندر «گوادَر» – نفوذ قابل توجهی بر اسلام‌آباد دارد که با استفاده از آن می‌تواند به دنبال ایجاد افغانستانی باثبات و داوم‌دار باشد.

صرف نظر از این، در حالی که ایالات متحده به دنبال راه‌هایی برای تغییر دادن روی‌‌کرد پاکستان است، عمران خان می‌گوید که واشنگتن باید «به دنبال راه‌های حل دیگری برای ایجاد صلح دوام‌دار در افغانستان باشد.» یکی دیگر از این راه‌های حل به عنوان بخشی از دهلیز معماری امنیت افغانستان که در موردش صحبت کردیم، تشویق برای ایجاد یک محیط جدیدِ راه‌بردی است. پاکستان از گذشته‌ها به این سو، روی افغانستانی بی‌ثبات و دارای اداراه‌ی نامناسب که تنها متحدش در آن جا طالبان، در رأس آن باشد، شرط‌‌بندی کرده است. به وجود آمدن دهلیز معماری امنیت افغانستان به کابل اجازه خواهد داد تا ثباتی درازمدت داشته باشد و پاکستان را به توقف حمایت از گروه طالبان و منزوی کردن کابل تشویق کند. دلیل این کار پاکستان، ترس این کشور از نابودی منافع و نفوذش در افغانستان است. مخصوصا حالا که رقیب اصلی‌اش هندوستان، در حال ایجاد روابط دوام‌دارتری با دولت افغانستان است.

اطمیناندهی به کابل

برای اطمینان‌دهی به دولت شکننده‌‌ی افغانستان و اجازه‌ی فعالیتی مستقلانه به کابل، ایالات متحده هرچند با احتیاط و تنها در اوضاع حیاتی، باید آماده‌ی استفاده از حضور نظامی‌‌اش در منطقه علیه اهداف طالبان و شاخه‌ی خراسان داعش؛ به عنوان بخشی از راه‌برد ضد تروریزم جهانی‌اش باشد. انجام این کار از بیرون شدن کامل جلوگیری نمی‌کند و به کابل فرصت نفس کشیدن و اطمینان می‌دهد که در نتیجه‌‌ی دیپلُماسی خلاقانه‌ی امریکا با شرکای منطقه‌ای، قرار نیست شاخه‌ی خراسان داعش جای پایی پیدا کند یا افغانستان وارد جنگ داخلی شود. سرانجام این دلال‌های منطقه‌‌ای نقش بزرگ‌تری در کمک به افغانستان و نیازهای امنیتی این کشور ایفا خواهند کرد.

برای ایجاد شفافیت بیشتر، عملیات نیروهای ویژه به مانند دوره‌ی حکومت اوباما، باید به زیر چتر پنتاگون برگردد. مربوط کردن عملیات نیروهای ویژه به «سی‌آی‌اِی» با نظارتی محدود، راه‌برد دفاعی و همکاری مان با کابل را تعضیف می‌کند. در همین حال، آموزش نیروهای افغان همچنان بااهمیت خواهد بود. از ۲۰۱۴ به این طرف، نیروهای افغان ۴۵۰۰۰ سرباز از دست داده اند. متحدان می‌توانند به ظرفیت غیر جنگی کمک کنند. بر اساس گفته‌های جِیمز اِستاوریدیز، فرمانده‌ی پیشین ناتو «این تقسیمِ کارِ هوش‌مندانه‌ای است که ایالات متحده تلاش‌هایش را متمرکز به عملیات نیروهای ویژه کند و اروپایی‌ها مسئول آموزش‌دهی باشند.»

نتیجهگیری

این واقعیت دارد که چشم‌انداز بیرون شدن ایالات متحده، باعث نگرانی و کم‌جرأتی رهبری افغانستان شده است. دولت مرکزی افغانستان همچنان ضعیف است و ارتشی دارد که خودش را ثابت نکرده است. دولت از سقوطش به دست طالبانی که جنگ‌دیده استند و تا همین حالا هم بخش بزرگی از افغانستان را در کنترل دارند، نگران است.

پس از باتلاقی ۱۸ساله، مهم است که امریکا به این جنگ که یکی از «جنگ‌های ابدی» اش محسوب می‌‌شود، پایان داده و از این کشور بیرون شود. در همین حال ممکن است از افغانستان رفت و نگذاشت طالبان به قدرت برسند، داعش جای‌گاهی پیدا کند یا کشور درگیر یک جنگ تمام‌عیار داخلی شود. ایالات متحده باید برنامه‌ی دیپلماتیکی ایجاد کند که منجر به قوی‌تر شدن دولت مرکزی در کابل شود، به پشتیبانی‌اش از ارتش افغانستان ادامه داده و به مردم افغانستان اطمینان دهد که حقوق فرهنگی، مردمی و قانون اساسی‌ای که به سختی کسب شده است را از دست نخواهد داد.

واقع‌گرایان پافشاری می‌کنند که پس از حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر، ایالات متحده باید روی القاعده و اسامه بن لادن متمرکز می‌بود، نه دولت‌سازی. نه تنها حضور دوام‌دار نیروهای امریکایی در افغانستان به نفع ما نیست، بلکه حضور دائمی نیروهای ارتش امریکا در جنگ باعث ایجاد مشکل رفتاری با رهبری افغانستان خواهد شد که برای مقابله با تهدیدهای داخلی، همچنان به ایالات متحده وابسته است. در عوض، افغانستان باید برای تقویت نیروهای امنیتی‌ و ایجاد همکاری دوام‌دار با شرکای اصلی در همسایه‌گی‌اش به مانند چین، ایران، هندوستان و روسیه که از مبارزه با تروریزم سلفی در مرزهای‌ شان سود خواهند برد، کار کند.

حضور نزدیک به دو دهه‌ی امریکا، باعث افراطی‌ شدن نسل جدیدی از افغان‌ها شده که به تبلیغات ضد امریکایی طالبان حساس شده و به آسانی سربازگیری می‌شوند. با وجود مصرف نزدیک به یک تریلیون دالر، هزاران قربانی امریکایی و افغان و بی‌جا شدن میلیون‌ها شهروند، چرخه‌ی خشونت، دشمنی و افراط‌گرایی در این کشور جاودانه شده است.

تقریبا همه موافق اند که دولت‌سازی و ترویج دموکراسی در افغانستان، به صورت فاجعه‌باری شکست خورده است. با برگشتاندن سربازان ‌مان به خانه، مثلت محتاطانه‌ی دیپلماسی منطقه‌ای، مقابله با متحدان و خویشتن‌داری بیشتر در قابلیت ضد تروریزم، راه مسؤولانه‌ای به سمت آینده است.