سیاست خارجی ناپایدار ترامپ؛ از صلح تا انتخابات در افغانستان

صبح کابل
سیاست خارجی ناپایدار ترامپ؛ از صلح تا انتخابات در افغانستان

نویسنده: محمد عمر کمال

جنگ امریکا در افغانستان و تمایل این کشور به صلح با طالبان به بازی «موش و پشک» بدل شده است. یک روز سخن از تمایل به صلح است و روز دوم اصرار به راه‌ها حل‌ نظامی؛ گاهی سناریوی دوام جمهوریت و انتخابات روی دست است و گاه همه از حکومت مؤقت می‌گویند.

 به ‌نظر می‌رسد، معضل جنگ افغانستان به این سادگی‌ها دست از سر ترامپ برنمی‌دارد. او، که وعده‌ی پایان طولانی‌ترین جنگ افغانستان را داده بود، حالا شاید زیاد به عملی شدن وعده‌اش خوش‌بین نباشد.

ساختارگراها در دنیای سیاست باور دارند که سیاست خارجی یک کشور بر اساس نگرش‌های افراد (رییس‌جمهور و رهبران) و درک آن‌ها از سیاست و منافع ملی، شکل می‌گیرد؛ چیزی که شاید پیش از آمدن ترامپ به کاخ سفید، خیلی به آن توجه نمی‌شد. تصور آن بود که ترامپ خارج از ساختارهای تعیین شده نیست و نمی‌تواند از ذره‌بین کانگرس و نفوذ پنتاگون فرار کند.

ترامپ با تصمیم‌های لحظه‌ای‌اش، نشان داده است که خیلی فرد قابل اعتمادی نیست و می‌تواند در یک لحظه همه ‌چیز را نادیده گرفته و  سیاست خارجی‌اش ۱۸۰ درجه تغییر کند. عدم اعتماد رهبر کوریای شمالی (کیم جون اونگ) به وعده‌های چرب ترامپ، خودداری ایران از مذاکره‌ی دوباره بر سر برنامه‌ی جامع اقدام مشترک (برجام) با امریکا، ایجاد شکاف استراتیژیک در روابط واشنگتن و آنکارا، مخالفت‌های نسبتا شدید در بعضی موارد با اتحادیه‌ی اروپا، جنگ تجاری با چین و… همه‌ و همه نشان‌دهنده‌ی آن است که امریکا از یک‌سو هم‌پیمانان خود را در عرصه‌ی بین‌الملل تنها می‌گذارد و از سوی دیگر به تعهداتش نیز متعهد نیست. برای ترامپ شاید خیلی ساده بود تا روزی پاکستان را به فریب‌دادن امریکا در مبارزو با تروریسم متهم کند و روزی دیگر آن را شریک استراتیژیک مهم در منطقه خطاب کند؛ ساده‌تر هم این ‌که روزی تمام دست‌آوردهای ۱۸ساله‌ی افغانستان را تا حدودی نادیده بگیرد و در آستانه‌ی توافقی با طالبان قرار گیرد و روزی به بهانه‌ی جان‌باختن یک سرباز امریکایی همه‌ چیز را متوقف کند.

در گفت‌وگوهای نُه‌ماهه‌ی صلح، طالبان بیشترین سود را بردند؛ آنان از یک گروه تروریستی به یک گروه مخالف سیاسی بدل شدند که کشورهای زیادی برای داشتن روابط با آنان تمایل نشان دادند؛ تا جایی‌که روسیه، چین و پاکستان نیز عملا برای طالبان جایگاه بهتری در مذاکرات صلح طلبیدند. ایران غیر مستقیم از طالبان حمایت کرد و موقف این گروه در آسیای میانه و کشورهای عربی نیز بهتر از قبل شد.

همه‌ی این هیاهو برای صلح، خوشبینی‌ها و بدبینی‌های درون‌حکومتی، آمادگی‌ها برای تعویق انتخابات و روی‌کار آمدن حکومت مؤقت، با یک تویت ترامپ هیچ شد. پس از آن موضع بسیاری تغییر کرد.

در طرف دیگر تیم‌های انتخاباتی پیشتاز (دولت‌ساز و ثبات و همگرایی) که تا پیش از آن فعالیت سردی انتخاباتی داشتند، دوباره فعال و زنده شدند.

برگزاری انتخابات فرصتی را برای حامیان جمهوریت فراهم می‌کند تا مشروعیت از دست‌رفته‌ی حکومت پس از اول جوزا (ساختار حکومت وحدت ملی) دوباره احیا شده  و از موقف قوی‌تر در صورت ازسرگیری گفت‌وگوها سر میز مذاکره حاضر باشد.

اتکای بیش از حد سیاسی افغانستان به امریکا، به همه نمایان است و در شرایطی که همه در مشروعیت حکومت شک داشتند، شاید بهترین فرصت برای مشروعیت‌دهی، برگزاری انتخابات باشد.

اما واقعا ما به کدام سو روان استیم؟ این کشور با تاریخ پربار و کهن نباید سرنوشت، خوشبختی و بدبختی‌اش وابسته به یک تویت رییس‌جمهور امریکا باشد؛ این در واقع چیزی بیشتر از اتکای سیاسی یک دولت به دولت دیگری‌ است. جایی ‌که سرنوشت یک حکومت و مردم به شبکه‌های اجتماعی وابسته است؛ چیزی که اعتماد مردم را نسبت به دولت کاهش می‌دهد. ترامپ، هرچند به صورت کامل دروازه‌ی مذاکره را نبسته است و از توقف مذاکرات و لغو دیدار با رهبران طالبان و دولت افغانستان صحبت کرده؛ اما سیاست عجولانه‌ی ترامپ در جنگ و صلح افغانستان و تغییر موضع آنی، پیامدهای خوبی در داخل و بیرون امریکا برای ترامپ نداشته است. خیلی‌ها باور دارند این تویت‌ها به خاطر بیرون شدن از بار انتقادات داخلی و خارجی بر اداره‌ی ترامپ بوده و خیلی زود موضع وی تغییر خواهد کرد؛ حتا همین امروز نیز نمی‌توان به ترامپ اعتماد کرد و ممکن با یک تویت دیگر همه‌ی برنامه‌ها بار دیگر زیر و رو شوند.

 عدم ثبات در سیاست خارجی، اعتبار و حیثیت امریکا را خدشه‌دار کرده است و از همین ‌رو، رهبران کوریای شمالی که ترامپ از امضای یک موافقت‌نامه‌ی تاریخی با آنان خوشب‌ین بود و رهبران ایران، اعتمادی به اداره‌ی ترامپ ندارند. در این میان، ترکیه نیز منحیث کشوری که سالیان سال شریک استراتیژیک امریکا بود، دیگر اعتمادی به سیاست‌های ترامپ ندارد و تمایل به نزدیکی با دشمن شماره یک امریکا در عرصه‌ی بین‌الملل (روسیه) نشان می‌دهد؛ روسیه‌ای که به آسانی هم‌پیمانانش را تنها نمی‌گذارد. از سویی، سرعت‌بخشیدن مذاکرات با طالبان و به حاشیه‌کشانیدن حکومت افغانستان، از اعتبار امریکا در میان رهبران حکومت نیز کاست و آنان را به این باور رساند که شاید اتکای خیلی زیاد بر امریکا، پایه‌های حکومت شان را ضعیف ساخته و هر لحظه‌ای امکان توافق با طالبان وجود داشته باشد.

حالا نیز با وضع موجود، از اعتماد طالبان و آن همه خوش‌بینی‌ها نسبت به تصمیم امریکا کاسته شده و آنان نیز ممکن است دوباره‌ تمرکز خود را به میدان‌های جنگ بگذارند. هرچند گرفتن دو تربوز در یک دست از سوی طالبان (هم جنگ و هم صلح) موازنه‌ی گفت‌وگوها را برهم زد و همه چیز را در حالت ابهام قرار داد. به هر حال این تویت‌ها آخرین تویت‌های ترامپ پیرامون صلح افغانستان نخواهد بود. اخراج جان بولتون از مخالفان صلح با طالبان و گفت‌وگو با ایران، نیز شاید مرتبط با تصمیم‌گیری‌های جدید اداره‌ی ترامپ پیرامون افغانستان باشد.

هرچند در آخرین تویت پیرامون صلح افغانستان نیز دونالد ترامپ عنوان کرده بود که طالبان نمی‌دانند چگونه اشتباه شان را جبران کنند. اکنون همه توجهات بر برگزاری انتخابات معطوف شده و گمان می‌رود تا ادامه‌ی گفت‌وگوها پس از برگزاری انتخابات دنبال شود؛ هرچند ممکن است در صورت عدم مدیریت درست، شاهد یک بحران انتخاباتی با پس‌لرزه‌های شدیدتر باشیم که موج تازه‌ای از تنش‌های داخلی را به میان بیاورد.

شاید تا آن زمان برای اداره‌ی ترامپ نیز توجیه قابل قبولی برای مذاکره با طالبان پیدا شود. باید به خاطر بسپاریم که شاید اولویت‌ها تغییر کند؛ اما منافع به این سادگی‌ها تغییر نمی‌کند.