دروغ در سیاست بین‌الملل

صبح کابل
دروغ در سیاست بین‌الملل

گردآورنده: رحیم‌الله سیغانی

دروغ به عنوان شکل بیزارکننده‌ی رفتار تلقی می‌شود. بی‌تردید، این امر به عمل پسندیده‌ای در سیاست بین‌الملل تبدل شده است و عمدتا به این خاطر که گاهی دلایل استراتژیک الزام‌آوری برای رهبران دولت‌ها پیش می‌آید که ناگزیزند به دول‌های دیگر یا مردم خودشان دروغ بگویند.

این منطق‌های واقعی همواره استدلال‌های اخلاقی علیه دروغ را نادیده می‌گیرند. به طور مسلم، نخبگان اغلب در باره‌ی موضوعات سیاست خارجی دروغ نمی‌گویند؛ ولی گاهی به عمد چیزهایی می‌گویند که تلویحا استنباط می‌شود آن‌ها دروغ می‌گویند.

با این حال دروغ در سیاست داخلی به طور کلی شکل منزجر/بیزارکننده‌ای از رفتار تلقی می‌شود؛ مگر در برخی شرایط بسیار خاص، نه تنها دروغ همواره از منظر اخلاقی عمل اشتباه به حساب می‌آید، بلکه منطق‌های استراتژیک الزام‌آور کم‌تری هم وجود دارد که بتوان آن را در سیاست داخلی توجیه کرد. هر چه قدر دروغ در جامعه‌ای کم‌تر باشد، آن جامعه سالم‌تر خواهد بود.

دروغ شکلی از فریب است؛ دو نوع فریب  وجود دارد: جور کردن  و پنهاری‌کاری. دروغ ادعایی کاملا غلط است؛ ولی جور کردن، جمع‌آوری واقعیت‌های شناخته شده به روشی است که تصویر مطلوبی به فرد ارائه بدهد.

مقاله‌ی حاضر به بررسی نقش و ناگفتن‌های دروغ در سیاست بین‌الملل می‌ردازد؛ موضوعی که در سیاست بین‌الملل، در ادبیات دولت‌های هژمونی و جهان سوم کم‌تر توجه شده است.

دورغ چیست؟

دروغ گفته‌ی اشتباه است که به قصد فریب به زبان آورده می‌شود؛ زمانی که دروغ می‌گوید، عمدا گفته‌ای را بر زبان می‌آورد که می‌داند درست نیست؛ ولی به این امید می‌گوید که دیگران تصور خواهند کرد، درست است.

جور کردن  متفاوت از دورغ است و حتا در مواردی، فرق این دو بسیار دشوار است. جورکردن جایی صورت می‌گیرد که فرد داستانی را می‌گوید که بر واقعیت‌های مسلم تأکید می‌کند که برایش مزیتی داشته باشد و در عین حال واقعیت‌های آزاردهنده را نادیده می‌گیرد.

نوع دیگر فریب، پنهان‌کردن اطلاعات است که ممکن است فاش کردن آن‌ها موقعیت طرف را تضعیف کند. مثال بارز آن دولتی است که اطلاعات ناخوشایند را پنهان می‌کند. پنهان کردن منهدم ساختن طیاره‌ی مسافربری کشور اوکراین توسط ارتش کشور ایران، تصمیم دولت ترامپ برملا نساختن مذاکرات دور اول و لغو آن با طالبان در دوحه که در حقیقت و به طور مسلم، این رفتارها فریب‌کاری تلقی می‌شود. و یا هم تصمیم دولت بوش برای نگفتن اخبار پشت پرده‌ی جنگ اخیر عراق به مردمش. اجازه بدهید در این‌جا چهار نوع متفاوت دروغ از ناگفتنی‌های دولت‌ها در سیاست بین‌الملل به بررسی گرفته شود. اگرچه هر کدام از این‌ها برای رسیدن به هدفی طراحی شده است؛ اما یک دروغ می‌تواند چندین هدف را محقق سازد.

۱ دروغ بین-دولتی: هدف از این دورغ، کسب مزیت استراتژیک از دیگران است؛ به سخنی دیگر، دولتی، دولت دیگر را به خاطر کسب منافع ملی به روشی فریب‌کارانه به بازی می‌گیرد. برای مثال، دولتی که از حمله‌ی قدرت رقیب ترس و دلهره دارد، تلاش می‌کند با اعلام این که دارای توان‌مندی‌های نظامی خاصی است- ولو این که چنین توان‌مند‌یِ ندارد- رقیب را از این حمله باز دارد. زمانی که رهبران کره‌ی شمالی فکر کردند تهاجم امریکا فوری است، اعلان کردند که کره‌ی شمالی دارای توان‌مندی‌های نظامی خاصی است- با این که نبود- می‌توانست احساس استراتژیک خوبی به آن‌ها دست بدهد. دروغ‌های بین-دولتی معمولا متوجه دولت‌های رقیب است، ولی دولت‌ها گاهی به متحدان و هم‌پیمان خودش نیز دورغ می‌گویند؛ مانند کج‌روی و خلاف‌روی‌های امریکا با افغانستان در امضای موافقت‌نامه‌ی استراتژیک امنیتی در مبازره با دهشت‌افگنان برای تأمین امنیت، صلح و ثبات با دولت افغانستان و کنار آمدن تازه‌ی شان با حرکت طالبان نشاندهنده‌ی روی دوم سکه است.

چر دولت‌ها به یک‌دیگر دورغ می‌گویند؟ اساس منطق واقع‌گرایی(ریالست‌ها) دروغ دولتی را بهتر توضیح می‌دهد. دولت‌ها در یک نظام آنارشیک، قاطعانه به دنبال بقای خویشتن استند که دولت ها می‌فهمند بهترین راه بقا، به دست‌آوردن بیش‌ترین مفاد است. دولت‌ها بدنبال فرصت‌هایی می‌گردند و دست به کار می‌زنند که ضروری است از جمله دروغ و فریب تا نسبت به رقیب قدرت بیش‌تر به دست آورند تا حد اقل توازن موجود قدرت را حفظ کنند. بقا از اهمیت بیش‌تری برای دولت‌ها برخوردار است و هدف همواره وسیله را توجیه می‌کند. گهگاهی دورغ نتیجه‌ی برعکس و منفی می‌دهد.

چه زمانی دولت‌ها بیش‌تر یا کم‌تر احتمال دارد به یک‌دیگر دورغ بگویند؟ در پاسخ دو گزاره مطرح می‌شود. نخست، دولت‌هایی که در همسایگی خطرناک زندکی می‌کنند و رقابت شدید امنیتی در آن‌جا بخشی از زندگی روزمره‌اس و احتمال دارد بیش‌تر از دولت‌هایی که در شرایط صلح‌آمیز زندگی می‌کنند، دورغ بگویند که انگیزه‌ی قدرت‌مندی دارند؛ مانند تنش و دیپلوماسی‌های دولت پاکستان و هند و تأثیر مستقیم آن بر امنیت افغانستان.

گزاره‌ی دوم، دروغ بین-دولتی در زمان جنگ بیش‌تر از زمان صلح رایج می ‌شود که دلیلی برای این امر وجود دارد. جنگ یک تجارت خطرناک است و بقای دولت‌ها در معرض خطر قرار گرفته است؛ این امر آشکار را می‌توان در جنگ‌های سوریه، عراق و افغانستان مشاهده کرد که در آن رهبران قدرت‌های چندقطبی متقابلا درگیرند که شکست برای این قدرت‌ها مصبیت ملی را به بار خواهند آورد.

.۲ دروغ‌ ترس‌آور: این نوع دروغ زمانی صورت می‌گیرد که نخبگان به خطر تحریک مردم در جدی گرفتن تهدید و حتا قربانی کردن خود شان در برابر این تهدید به مردم خود در مورد یک تهدید خاص سیاست خارجی دروغ می‌گویند. به سخنی دیگر، نخبگان بر این باورند که آن‌ها قادر به دیدن یک تهدید بیرونی جدی استند که عموم نمی‌تواند تشخیص دهد چه گرگی عقب این تهدید کمین کرده است. نخبگان سیاسی برای رسیدن به هدف، از سر هم کردن و پنهان‌کاری استفاده می‌کنند و معطوف به جلوه دادن دروغ‌های بزرگ است.

عموم به چند دلیل شايد قادر نباشند تهديد فراري خويش را درك كند.۱) آن‌ها به اندازه‌ی كافي علاقه‌اي به سياست بين‌الملل ندارد تا متوجه خطر شوند.  ۲) به اندازه‌ی كافي با هوش نيستند آن‌ها تشخيص بدهند يا ۳) زماني که با يك تهديد جدي مواجه مي‌شوند و ضعيف‌النفس و ترسو استند. به طور خلاصه، عموم به تركيب از ناداني، حماقت و بزدلي تمايل دارند. بر اساس اين منطق، نخبگان  مي‌توانند به گونه‌اي مردم را فريب دهند و آن‌ها را براي مقابله با چالش تحريك كنند. نخبگان بر دروغ هراس‌آور تأكيد مي‌كنند؛ زيرا معتقدند اين كار منطبق بر منافع ملي است؛ نه به اين خاطر كه آن‌ها افراد خودخواه استند؛ مانند تهديد ترامب بر نابودي تحریک طالبان که در قسمتی از افغانستان فعالیت می‌کنند، طی چند روز با یک‌سان‌سازی خاک با ديدار نخست‌وزير پاكستان در أواخر ۲۰۱۹ ميلادي در كأخ سفيد ابراز داشته بود.

چرا رهبران دولت‌هاي هـژموني و جهان سوم دروغ هرا‌س‌آور مي‌گويند؟

سياسيون به اين خاطر دروغ هراس‌آور مي‌گويند كه معتقدند، مردم آن‌ها (نظام سياسي آنها) قادر به برخورد مؤثر با تهديدهاي امنيتي ملي نيستند و از اين رو، طوري به مردم دروغ مي‌گويند كه آن‌ها باور كنند. فرضيه‌ی اساسي شان اين است كه مردم نمي‌دانند و چه كاري براي كشور شان بهتر است و به سخني ديگر، توده‌ها ساده استند و رهبران عاقل و فرزانه. هسته‌ی اصلي اين نوع دروغ غير دموكراتيك و يك نوع رفتار تحميل شده از بالا به پايين است. دروغ گفتن نخبگان حاكم به مردم، امري سهل است؛ چرا كه آن‌ها آژانس‌هاي اطلاعاتي دولت را در كنترل خود دارند و اطلاعات مهمي كه عموم ندارند اين‌ها در اختيار دارند و موضوعات جعلي تحريف‌گونه را به سهم شان درمي‌آورند؛ مانند‌ دروغ رييس‌جمهور ترامپ بر هدف قرار دادن لانه‌ی دهشت‌افگنان با استفاده از اسلحه‌ی «مادربمب» در ولسوالي اچين ولايت ننگرهار در سال ۲۰۱۹ میلادی. به نقل از رسانه‌هاي بين‌المللي، گزارش شد كه اين اقدام امريكا جز امتحان ساحه‌ی تخريب بمب مادر، چيزي ديگري نبود و يا هم من را به ياد دروغ دوره‌ی دولت بوش كه در مورد سلاح‌هاي كشتار جمعي و رابطه‌ی صدام به القاعده را در پيش از حمله به عراق طراحي كرده بود، انداخت.

چه زماني نخبگان سياسي بيش‌تر يا كم‌تر احتمال دارد دروغ هراس‌آور بگويند؟

در مجموع تابع سه شرط است. نخست احتمال دروغ در نظام‌هاي دموكراسي بيش‌تر از نظام هاي استبدادي و پادشاهي است؛ زيرا سياسيون در نظام‌هاي دموكراتيك به افكار عمومي مديون استند. با توجه به سنت‌هاي ديرينه‌ي ابرقدرت‌ها همانند امريكا تا كشور‌هاي جهان سوم، مثال زنده‌ی افغانستان.

همچنان رفتارها صرفا به دموكراسي‌ها محدود نمي‌شوند، زيرا در عصر ملي‌گرايي حتا نخبگان در نظام‌هاي غير دموكراسي‌ها بايد به افكار عمومي توجه كنند؛ مانند ولاديمير پوتين که با دقت، تفكر و انديشه مردم روسيه را زير نظر دارد. كوريا شمالي، دولت چين و حتا نظام پادشاهي عربستان و نسبتا نظام اسلامي جمهوري ايران نيمه دموكراسي كه سوي روحانيون رهبري  و كنترل مي‌شود، مكث داشت. بي‌ترديد جامعه هر قدر بيش‌تر استبدادي باشد يا كنترل بر جامعه شديدتر شود، كم‌تر نياز به دروغ هراس‌آور وجود خواهد داشت.

دوم؛ دروغ هراس‌آور بيش‌تر در دولت‌هاي تهديدشده‌اي روي مي‌دهد كه مرز مشترك یا متخاصم دارند. دشمني كه خيلي نزديك است همه او را به عنوان تهديد مي‌نگرند؛ ولي دشمني كه در فاصله‌ی دور قرار دارد، كم‌تر به نظر مي‌رسد؛ مانند تمايز زيادي بر نيت و دروغ هراس‌آور دولت روسيه و امريكا بر افغانستان و ميانجي اين دولت‌ها در خط ديورند و اختلافات آب‌هاي مرزي ايران- افغانستان برجسته مي‌شود و يا هم رفتار بريتانيا و امريكا در طول جنك جهاني اول با فرانسه، آلمان و روسيه را در همان جنك مشاهده كرد.

سوم؛ نخبگانی كه از جنك پيش‌گيرانه حمايت مي‌كنند، بيش‌تر تمايل به دروغ هراس‌آور دارند؛ زيرا تحريك كردن مردم به آغاز جنك با دولت كه تهديد جدي و فوري نيست؛ ولي ممكن است در آينده باشد، دشوار است. به عنوان مثال خالي از لطف نيست، اشاره کنم به نقش و مرام ايالات متحده‌ی امريكا از  زمان بوش پسر تا دولت ترامب در جلوگيري جنك پيش‌گيرانه در عراق و تهديد گروه تندرو القاعده و تحريك طالبان در افغانستان پيامدهاي تهديد فوري از آن زمان تا اكنون برملا شده است كه اين خود در حقيقت دست به دروغ‌سازي بودند نه يك جنك پيش‌دستانه عليه آن گروه‌ها

 ادامه دارد…