چطور امریکا می‌تواند به طالبان اعتماد کند تا حادثه‌ی یازدهم سپتمبر تکرار نشود؟

صبح کابل
چطور امریکا می‌تواند به طالبان اعتماد کند تا حادثه‌ی یازدهم سپتمبر تکرار نشود؟

ترجمه: احمدضیا علیجانی 

فارین افرز/ دیوید پترویس و وانس سرچوک- قسمت دوم و پایانی

آیا امریکا و طالبان تعریف مشترک دارند که چه گروه‌ها و افراد برای امنیت امریکا و متحدان آن تهدید کننده اند؟

این سؤال اشاره‌ به گروه تروریستی القاعده بوده و متوجه طالبان نیست؛ زیرا طالبان اکنون متعهد به حفظ خاک افغانستان هستند و همچنان طرف‌های مذاکره‌کننده (طالبان و امریکا) توافق کرده‌اند تا با گروه‌های مثل القاعده ارتباط نداشته باشند. سؤال این است آیا این محدودیت‌ها بر سازمان‌های تروریستی خارجی در افغانستان تنها از طرف امریکا است یا به افراط‌گرایان دیگر که از سوی سازمان ملل تحریم شده‌اند نیز شامل می‌شود.

این از آن جهت مهم است که تعداد جناح‌های جهادی که در بازی افغانستان و پاکستان فعال استند زیاد است و طالبان با بیشتر آن‌ها روابط دیرینه دارند. با این همه، شواهد و مدارک کافی وجود دارد که طالبان هنوز هم تهدید جدی برای امنیت امریکا محسوب می‌شوند؛ به گونه‌ای که واشنگتن چنین تهدید امنیتی را تصور نمی‌کند. مثلا، سخن‌گوی طالبان در خزان سال گذشته و در یک مصاحبه، دست داشتن القاعده را در حمله‌ی یازدهم سپتمبر سال ۲۰۰۱ تایید نکرد.

چندی پیش، سراج‌الدین حقانی، معاون رهبر طالبان و چهره‌ی شناخته‌ی این جریان در روزنامه‌ی نیویورک تایمز نوشت، بیم آن می‌رود که افغانستان بار دیگر به پناهگاه امن گروه‌های شورشی بدل شود.

هم‌چنین هنوز در حسن نیت طالبان برای توافق‌نامه‌ی صلح با امریکا شک است؛ چون در ماه جنوری محققان سازمان ملل اعلام کردند که روابط القاعده با طالبان با توجه به منافع مشترک دو طرف، هم‌چنان در سطوح مختلف ادامه دارد و هیچ تغییری در این رابطه به میان نیامده است. طالبان حتا پیش از توافق با امریکا، از ابراز نظر در باره‌ی ادامه‌ی روابط با القاعده خودداری کردند که نشان از عدم تعهد و هم‌کاری این گروه با واشنگتن در برابر القاعده دارد. گزارش‌های وجود دارد که رهبر شورشیان قصد ندارد به وعده‌های ضر تروریستی خود پای‌بند باشد.

از آن‌جا که تعامل طالبا و القاعده واضح و مسلم است، امریکا باید در آغاز با تکیه بر اطلاعات، باید تخلف طالبان را از توافق‌نامه مورد آزمایش قرار دهد که اگر امریکا از افغانستان خارج شود، قابلیت این راستی آزمایی را از دست می‌دهد. به نظر می‌رسد که اگر واشنگتن به تمام تعهد خود عمل کند؛ اما اطمینانی وجود ندارد که طالبان نیز چنین کنند.

سؤال این است که اگر توافق نقض شود، چطور می‌توان به آن رسیدگی کرد؟ آیا واشنگتن به طالبان اطلاع خواهد داد که اعضای این گروه با گروه‌های که همکاری با آن ممنوع بوده، همکاری کرده است که به اشتراک گذاشتن چنین اطلاعات از طرف امریکا به هر میزان که با دقت انجام شود، می‌تواند توافق و روش جمع‌آوری اطلاعات این کشور را با خطر روبه‌رو کند. نقض توافق ممکن است موجب شود که طالبان به شورش بگوید تا حمله‌های خود را شروع کنند. نداشتن مکانیزم مشخص اطلاع‌دهی از سوی امریکا به طالبان، این گروه را وادار می‌کند تا به امریکا اعتراض کند و امریکا پاسخ صریح ندهد.

علاوه بر این، ممکن است طالبان سوء رفتارش را از چشم امریکا پنهان کند و اطلاعات مبهم بین دو طرف رد و بدل شود. در ضمن اگر همکاری طالبان و القاعده در خاک افغانستان همکاری نزدیک داشته باشند، در آن صورت واکنش رییس‌جمهور امریکا چه خواهد بود؟

انجام چنین ارزیابی‌ها نیاز به فرایند فشرده‌ی زمانی دارد و موجب می‌شود که جدول زمان‌بندری سریع نیروهای خارجی از افغانستان دوباره تجزیه و تحلیل شود. توجیه خروج زود هنگام نیروهای خارجی از افغانستان دشوار است و برای اثبات و رفع نگرانی‌های موجود، دولت امریکا باید در مورد میزان و ماهیت معامله بین سازمان اطلاعاتی پاکستان و طالبان آگاه باشد.

واشنگتن در گذشته بارها بی‌مهری اسلام آباد را در رابطه به توافق با طالبان تجربه کرده؛ یعنی بارها امریکایی‌ها برای سرمایه‌گذاری روی روابط با پاکستان ابراز تمایل کرده؛ اما پاکستانی‌ها تمایلی نداشته اند که حتا از سوی امریکا تهدیدهایی نیز صورت گرفت. از این منظر نقض توافق‌نامه از طرف طالبان به عنوان یک گروه سرکش بسیار آسان است که احتمالا خود رهبری طالبان مشوق اصلی آغاز درگیری‌ها باشند.

در نهایت، مهم‌ترین روش برای متعهد ساختن طالبان به این توافق‌نامه، افزایش فشار از سوی واشنگتن به رهبری این گروه است که در صورت نقض آن، طالبان باید هزینه‌های سنگینی متحمل شوند. قوی‌ترین اهرم فشار ایالات متحده می‌تواند تهدید به توقف خروج نیروهایش از افغانستان و هم‌چنان برگشتن نیروهایش به میدان جنگ است.

با این وجود، ممکن است طالبان محاسبه‌ی‌ انجام دهند که در صورت نقض توافق، دولت ترامپ اقدامات سخت  سیاسی را علیه این گروه روی دست خواهد گرفت؛ حتا اگر نقض موارد نقض توافق‌نامه اندک باشد.

پس از آن‌که امریکا مطابق با توافق‌نامه، خاک افغانستان را ترک کند، دوباره برگشتن نیروهایش و بازپس‌گیری افغانستان از دست طالبان، فوق‌العاده هزینه‌ی بالا خواهد داشت. در نتیجه، خروج نیروهای بین‌المللی و بازگرداندن دوباره‌ی آنها برای سرکوب شورش‌گری طالبان، هیچ توجیهی نخواهد داشت.

با این‌حال، ایالات متحده در یمن، لیبیا یا سومالیا می‌تواند برای سرکوب گروه‌های شورشی از هواپیماهای بدون سرنشین استفاده کند و این حملات را می‌تواند از پایگاه‌های این کشور که در مجاورت این کشورها یا آب‌های ساحلی قرار دارند، انجام دهند؛ اما محاصره بودن افغانستان در خشکه، چالش جدی را برای حمل‌ونقل و برنامه‌های پنتاگون به بار آورده است. به عبارت ساده‌تر، حفظ استراتژی مقابله با تروریزم در کشوری که از خط ساحلی فاصله دارد، دشوار است. بسیاری از همسایگان افغانستان تحمل حضور نیروهای امریکایی را ندارند. حتا امریکا اگر یک حامی در منطقه می‌داشت، حضور طولانی مدت نیروهای خود را حفظ می‌کرد و می‌توانست نیروهای خود را از یک کشور آسیای میانه به کشور دیگر و با هزینه‌ی کم انتقال دهد.

از سوی دیگر، طالبان از حاشیه‌های معامله با امریکا بهره‌ی بیشتر خواهند برد. در آغاز، توقف فعالیت‌های تروریستی تنها در خاک افغانستان اعمال می‌شود. این توافق هیچ مشکلی در رابطه با تعامل طالبان با افراط‌گرایان در پاکستان ندارد؛ جایی که در سال‌های اخیر، بیشترین همکاری‌ را طالبان از آن دریافت کرده است.

هیچ چیزی در توافق‌نامه وجود ندارد که طالبان را وادار کند تا با تروریست‌های فراملی قطع رابطه کند. در عوض، خیلی ساده است تصور کنیم که چگونه شورشیان روابط خود را با القاعده و دیگر گروه‌های رادیکال حفظ کنند و پس از خروج کامل نیروهای خارجی، رفتار خود را دوباره تغییر دهند. از این نظر، یک خطر آشکار وجود دارد و امریکا باید یک چارچوب دائمی نظامی را برای تحت فشار قراردادن طالبان تنظیم کند.

اگر طالبان به روش‌های گذشته متوصل شوند، واشنگتن نیز باید بداند که دیگر شرکای قبلی مبارزه با تروریزم را ندارد و به تنهایی ناکام خواهد شد. براساس توافق‌نامه‌ی امریکا با طالبان، تمام نیروهای نظامی خارجی از جمله آموزگاران و مشاوران ارتش افغانستان، مؤظف هستند طی ۱۴ ماه از کشور خارج شوند؛ صرف نظر از این‌که مذاکرات بین‌الافغانی موفقیت‌آمیز خواهد بود یا این‌که به بن بست مواجه می‌شود.

در نتیجه، به نظر می‌رسد که پس از توافق طالبان با واشنگتن، این گروه تمایلی کمتر برای گفت‌وگو با دولت کابل نشان می‌دهد؛ زیرا این گروه به این باور است که پس از خروج نیروهای بین‌المللی، دولت کابل از موقعیت ضعیف‌تر وارد گفت‌وگو خواهد شد. بنابراین، به جای زمینه‌سازی آغاز مذاکرات بین‌الافغانی، به نظر می‌رسد این توافق‌نامه فرصت ادامه‌ی شورش‌گری طالبان را فراهم کند که از سال ۲۰۰۱ به‌این‌سو ادامه دارد و هدف شان نیز تسخیر افغانستان است.

زمان برای نظارت

دولت ترامپ تأکید کرده است که اجرای توافق با طالبان از سوی حکومت اش و کسانی که در این مذاکره حضور داشتند، نظارت خواهد شد. این توافق بخش‌های مختلف را شامل می‌شود و طالبان تا حدی به آن پی‌برده؛ اما برای مردم امریکا تا هنوز در دسترس نبوده و نیست. با این‌حال، اعضای کنگره‌ی امریکا صلاحیت دسترسی به متن این توافق‌نامه را دارند و زمان آن رسیده که نظارت جدی بر ماده‌های آن داشته باشند و مفهوم منافع استراتژیک امریکا را مورد بازبینی قرار دهد. به‌طور خاص، در این توافق چه مکانیسم روی دست گرفته شده و طالبان چگونه به آن عمل می‌کنند؟ آیا طالبان ضمانت کافی و ضروری ارائه می‌دهند که امنیت امریکا از افغانستان و منطقه تهدید نمی‌شود؟

کنگره علاوه بر بررسی دقیق از عملکرد طالبان به توافق، باید اقدامات قانونی را در پاسخ به آن در نظر بگیرد. به‌عنوان مثال، کنگره می‌تواند به سرویس اطلاعاتی امریکا اختیار دهد تا در مورد این که  آیا طالبان و القاعده روابط و همکاری خود را قطع کرده، اطلاعات جمع‌آوری کند؛ چیزی که واشنگتن در توافق‌نامه بر آن تأکید کرده است. واشنگتن باید در مورد روابط طالبان با دیگر گروه‌های تروریستی که خطرات جدی را متوجه امنیت امریکا و متحدانش می‌کند، اطلاعات کافی داشته باشد. کنگره همچنین می‌تواند به سازمان اطلاعاتی دستور دهد تا گزارش‌های سه ماهه را ارائه دهد و از این طریق کنگره ارزیابی خواهد کرد که آیا کاهش نیروهای بین‌المللی از افغانستان باعث شده تا طالبان تعهدات خود را در قبال توافق‌نامه عملی کنند.

اعضای کنگره معتقدند که پس از گذشت تقریبا دو دهه از حضور ایالات متحده در افغانستان، این توافق، زمینه را برای بازگشت نیروهای امریکایی به خانه فراهم کرده و خطرات نیز در پی خواهد داشت. نیروهای افغان و امریکایی طی این مدت جنگ بی‌پایان را تجربه می‌کنند و افغانستان نیز از سیاست ناپایدار برخوردار است.

با این‌وجود، امریکا نباید فکر کند که افغانستان از ثبات کافی برخوردار است و یا این که بدون حضور نیروهای بین‌المللی می‌تواند اهداف سیاسی و نظامی خود را پیش ببرد. ایالات متحده نباید با وجود هرج و مرج در افغانستان، خاک این کشور را ترک کند؛ کاری که احتمال بازگشت امریکا به افغانستان را در قبال خواهد داشت. خروج امریکا از افغانستان بدون در نظر گرفتن ثبات کافی در این کشور، عواقب غیر پیش‌بینی و فاجعه باری را متوجه امنیت امریکا و متحدانش خواهد کرد. تاریخ نیز نشان می‌دهد که توافق‌های به نام صلح به ندرت موفق شده و آن هم در صورتی که طرف‌های مقابل جاه طلبی خود را مهار کرده و در رفتار خود تغییرات آورده اند؛ اما این توافق‌ها زیاد دوام نیاورده است.

امریکا برای اولین بار ارتش خود را به افغانستان فرستاد تا پناهگاه‌های تروریستی که زیر چتر رژیم طالبان جان گرفت و فاجعه‌ را به بار آورده بود، نابود کند. قبل از خروج، واشنگتن باید اطمینان حاصل کند و همچنان مقرارت مناسب و محکمی برای دوباره تکرار نشدن فاجعه‌‌ی مثل یازدهم سپتمبر را روی دست گیرد. در حال حاضر، بسیار روشن است که معامله‌ی دولت ترامپ با طالبان باعث تکرار چنین فاجعه خواهد شد.