جنگی که دست‌های شازیمه را گرفت

هما همتا
جنگی که دست‌های شازیمه را گرفت

مردی دست دختر کوچکی را می‌گیرد و جای خالی انگشت‌هایش را با انگشت‌های خودش پُر می‌کند. از خوست آمده؛ شهری در جنوب-شرق افغانستان که دختران این ولایت دست‌رسی کم‌تری به مرکزهای آموزشی دارند. دروازه‌ باز می‌شود، دختری حدودا ۱۰ساله با لباس‌های سرخ با مردی که پدرش است، وارد سالن می‌شود. این قسمتی از ویدیویی را نشان می‌دهد که در آن دختری دست‌هایش را از دست داده است.
شازیمه، پنج ماه قبل در یکی از مناطق دورافتاده‌ی ولایت خوست، یک بمب دستی را که فکر می‌کند وسیله‌ای بازی است، بر می‌دارد و زمانی ‌که بمب منفجر می‌شود، شازیمه دو دست کوچکش را از دست می‌دهد. این حادثه زمانی اتفاق می‌افتد که شازیمه با یک خواهرش و چند تن از دیگر دختران برای چراندن گوسفندان رفته بودند.
۱۶۰۰ کیلومتر از خاک افغانستان هنوز هم از وجود ماین‌هایی که بازمانده‌های سال‌‌های جنگ داخلی در افغانستان است، پاک‌سازی نشده. یکی از این ماین‌ها در دست شازیمه قرار می‌گیرد و باعث می‌شود که او دست‌هایش را از دست بدهد و صورتش نیز زخمی شود.
شازیمه کودک یکی از خانواده‌های کوچی در افغانستان است. کوچی‌ها نظر به اوضاع جوی و اقلیمی، محل زندگی شان را تغییر می‌دهند و برای تأمین مواد غذایی مواشی شان که راه اصلی تأمین مواد غذایی خود شان است، در بیابان‌ها و تپه‌ها اقامت می‌کنند. در این مناطق دست‌رسی به مراکز آموزشی و صحی کم‌تر مساعد است.
شازیمه، دست‌هایش را در انفجار ماین از دست می‌دهد و نمی‌تواند تکه‌هایش را پیدا کند. دست‌هایی که شیر گوسفندان را می‌دوشید و یا موج موهایش را جابه‌جا می‌کرد، دیگر از او نبود.
شازیمه در حالی که به شدت جراحت برمی‌دارد، توسط خانواده‌اش به شفاخانه‌ی ایمرجنسی کابل منتقل می‌شود. بعد از این‌ که او کاملا صحت‌یاب می‌شود، از شفاخانه‌ی ایمرجنسی به کمیته‌ی صلیب سرخ فرستاده می‌شود. صلیب سرخ کمیته‌ای است که برای آسیب‌دیدگان جنگ کمک می‌کند. در پی تهدید طالبان، فعالیت‌های این کمیته در افغانستان متوقف شده بود؛ اما بعد از نزدیک به یک‌ونیم سال، دوباره به فعالیت آغاز کرد تا به قربانیان جنگ کمک کند.
در این روزها ویدیویی در صفحات اجتماعی دست به دست می‌شود و دختری را نشان می‌دهد که دو تا دست مصنوعی را برایش پیوند می‌کنند. این دختر شازیمه است.
مُلک‌آرا، فیزیوتراپی است که دست‌های مصنوعی را برای شازیمه پیوند می‌کند. شازیمه پنج ماه را بدون داشتن دست زندگی کرده است و حالا کمیته‌ی صلیب سرخ دو تا دست مصنوعی برای او داده است تا بتواند یک‌بار دیگر انگشت‌هایش را میان موج موهایش ببرد، غذا بخورد و دیگر محتاج کس دیگری نباشد.
خانم ملک‌آرا می‌گوید، زمانی ‌که دست‌های مصنوعی را به او پیوند دادیم، بسیار خوشحال شد. به انگشتان دست‌های مصنوعی یک قاشق گذاشتند و شازیمه آن را به سمت دهانش برد. یک‌بار دیگر توانست که خودش لباس‌هایش را عوض کند. جای خالی دست‌های واقعی شازیمه با چند تکه آهن پر شد. شازیمه در یکی از دوردست‌ترین نقاط ولایت خوست زندگی می‌کند که در ساحه‌ی آنتن‌ شبکه‌های مخابراتی نیست و با تلاش‌‌های مکرر نتوانستیم با شازیمه در تماس شویم.
شازیمه یکی از قربانی‌های جنگ چند دهه‌ی افغانستان است. دست‌هایی که می‌توانست بنویسد، چیزی را بردارد، کسی را در آغوش بگیرد، دیگر نیست و آن‌چه برای شازیمه باقی مانده است، تنها خاطرات روزهایی است که او دست داشت و با آنان در زندگی می‌جنگید.
چهره‌‌های سیاسی و سران احزابی که در میز مذاکره با طالبان می‌نشینند و در مورد سرنوشت مردم تصمیم می‌گیرند، قرار است نماینده‌ی شازیمه‌ای باشند که دست‌هایش را به خاطر ماین‌های جاگذاشته شده از جنگ‌ها، از دست داده است.
اگر می‌توانستیم با شازیمه تماس برقرار کنیم، از دل تپه‌های خوست صدایش را می‌شنیدیم و در مورد آرزوهایش در افغانستانِ پس از صلح می‌پرسیدیم، شاید می‌گفت او صلحی را دوست را دارد که هیچ کودکی در بدل چند لحظه بازی کردن، دست‌هایش را برای ابد از دست ندهد یا شاید می‌گفت او صلحی را دوست دارد که بتواند به مکتب برود و با همان دست‌هایی که روزی داشته است، کتابی را ورق بزند و متنی را بنویسد.
شازیمه، مشترکی بود که در دسترس نبود؛ چون دیگر دستی نداشت که با آن می‌توانست تلفون را بردارد و صدایش را از پشت سیم‌هایی می‌شنیدیم که از دل کوه و دره‌های شرق عبور می‌کرد و در اتاق کوچکی در کابل می‌رسید. دست‌هایش را حیف شد رفت؛ اما صلح هنوز هم نیامده و دیگر قرار است چقدر داشته‌های مان را از دست بدهیم در عوضِ چیزی که قرار نیست بیاید.‌