همزمان با برگزاری جشن صدمین سالگرد استقلال افغانستان که دولت برای آن آمادگی گرفته، هزاران نیروی نظامی و انتظامی این شبها و روزها مؤظف شده که امنیت این برنامه را در کابل و شهرهای دیگر بگیرد. شنبهشب، در هوتلی در جادهی فیض محمد کاتب، در نزدیکی قصر دارالامان، جایی که قرار است این مراسم برگزار شود، انتحارکننده، شرکتکنندگان یک محفل عروسی را قتل عام کرد. وزارت داخله اعلام کرده که ۶۳ نفر به شمول کودکان و زنان کشته شده و ۱۸۲ نفر زخمی شده اند. مسؤولیت این حملهی مرگبار را گروه داعش به عهده گرفته است.
چنین جنایت و طراحی آن که همزمان با برگزاری جشن استقلال، مبارزات انتخاباتی و تلاشهای صلح با طالبان انجام شده، هدفمندانه برای خلق فاجعه و قتل عام مردم انجام شده است . چنین جنایت و نسلکشی، سالهاست که در افغانستان به نام گروه طالبان و داعش انجام میشود. در چند سال اخیر، چنین حملات بیشتر در غرب کابل، در مساجد، ورزشگاهها و مراکز آموزشی انجام شده و هدف آن مردم عادی و خلق فاجعه بوده است.
آنچه مردم افغانستان تجربه کرده اند، تکرار چنین جنایت و قربانیهای فراوان و آسیبهای سنگین بوده که پس از هر حمله برجا مانده است. سران حکومت و نهادهای امنیتی، وعدهی تأمین امنیت و تغییر وضعیت را میدهند؛ اما هیچ تغییری بهوجود نمیآید؛ با گذشت مدتی، بار دیگر چنین حملات مرگبار سراغ مردم را میگیرد؛ دهها انسان نابود و معیوب میشوند و هزاران انسان را داغدار و متحمل رنجهای سنگین و مسؤولیتهای بزرگ میکند.
سرنوشت مردم در افغانستان این گونه است؛ از خطر حملات انتحاری، انفجاری و کشتار گروههای تروریستی، در امان نیستند. یک طرف طالبان و گروههای تروریستی است که عامل حملات انتحاری و کشتار مردم اند، طرف دیگر حاکمیت و رهبران سیاسی، سرمایهداران و عناصر فرادست این جامعه که دولت را در اختیار دارند و به فکر حفظ موقف طبقاتی و منافع شان اند، در بهوجود آمدن این وضعیت نقش دارند و هیچ کاری را برای تعییر وضعیت انجام نمیدهند. فرزندان آنها در خارجِ کشور، در امنیت زندگی میکنند؛ آنها نمیتوانند یک لحظه هم درد و رنج مردم را احساس کنند.
دولت نمایندگی از مردم نمیکند، فاصله میان حاکمیت و مردم بزرگ شده است. سیاست، کثیف و فاسد است. افراطگرایی مذهبی و سنتگرایی در چهل سال گذشته تقویت یافته از آن قدرتهای بزرگ سرمایهداری برای جنگ و رقابت شان در این سرزمین استفاده میکنند. مردم افغانستان گروگان یک جنگ ویرانگر استند که به هر طرف رو کنند پناهگاه ندارند. حاکمیت کشور به دست اقلیتی افتاده که از هر وسیلهای برای حفظ قدرت شان استفاده میکنند و باکی ندارند که مردم چرا کشته میشوند و کشور چرا این گونه در دام فاجعه قرار گرفته است.
این تصویر واقعی افغانستان و وضعیتی است که هر روز از مردم این کشور قربانی میگیرد و نسل به نسل این مردم نابود میشود. افراطگرایی مذهبی به صنعت جنگ امپریالیسم مبدل شده است؛ نسل به نسل این جامعه را در دام جهالت قرار داده و سوخت جنگ خود میکند که چهاردهه است جریان دارد.
آنقدر در افغانستان کشتار و جنایت تکرار شده که برای جهان عادی شده است. در سطح جهانی، کشتار جمعی این مردم وجدان کسی را ناراحت نمیکند؛ جهان به جای از بین بردن زمینههای جنگ و افراطگرایی؛ این روزها در برابر طالبان زانو زده، به نام صلح، به این گروه امتیاز میدهد.
با توجه به این وضعیت، هر روز میمیریم و نابود میشویم؛ قطار گورهای مان فزونتر میشود، تنها تعداد گورهای مان را میشماریم. دیگران ما را از این وضعیت نجات نمیدهند؛ باید راه رهایی خود را پیدا کنیم؛ اگر نتوانیم این گونه هر روز قتل عام میشویم.