چه کسی از مرگ صالح نفع می‌برد؟

ریحان تمنا
چه کسی از مرگ صالح نفع می‌برد؟

دفتر مرکزی روند سبز افغانستان، در اولین روز آغاز کمپاین‌های انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، در حالی مورد حمله قرار گرفت که امرالله صالح، رییس روند سبز و معاون اول تیم «دولت‌ساز» به رهبری اشرف غنی، آن‌جا حاضر بود. به فاصله‌ی کوتاهی از حمله، عکس‌هایی از امرالله صالح نشر شد که او را زنده؛ اما با لکه‌های خون در بازویش نشان می‌داد. تعدادی در این حمله کشته و زخمی شدند.

پرسش این است که چرا امرالله صالح؟ آیا انتخاب امرالله به عنوان هدف در اولین روز آغاز کمپاین یک معنای سیاسی مرتبط با انتخابات دارد، یا این حمله مثل حملات دیگر ربطی به تاریخ و فرد خاصی ندارد؟

اگر حمله به امرالله صالح با نوعی مدیریت سیاسی زمان‌گذاری شده است، منبع طراح حمله می‌خواسته چه پیامی را به چه کسی بدهد؟

واضح است که ترور امرالله صالح منجر به تضعیف شدن تیم اشرف غنی در رقابت های انتخاباتی می‌شود.

از تضعیف تیم اشرف غنی کی‌ها نفع می‌برند؟ یا به زبانی دیگر، حضور اشرف غنی با اوصاف فعلی، برای چه کسانی تهدید محسوب می‌شود؟

این مسأله را در سه محور به بحث می‌گیرم. اول نیروهای مقابل اشرف غنی. دوم مسأله‌ی صلح و سوم چرایی استفاده از شیوه‌های حذفی در بازی‌های سیاسی جاری.

اشرف غنی، در حال حاضر در چند جبهه در حال نبرد است. اول جبهه‌ی رقبای انتخاباتی‌اش. در یک ماه گذشته بحث تداوم کار اشرف غنی به حیث رییس جمهور، از جانب رقبای انتخاباتی وی بسیار جدی شده است. آن‌ها معتقدند که حضور اشرف غنی در قدرت در حالی که خود نامزد انتخابات ریاست جمهور پیش رو است، دو مشکل اساسی دارد. اول مسأله‌ی عبور از خط قانون اساسی کشور با استفاده از ترفندهای سیاسی و قدرت کنونی‌اش به حیث رییس جمهور؛ دوم طرح‌ریزی برای استفاده از امکانات دولتی جهت جذب آرای مردم و زمینه‌سازی‌های وسیع برای تقلب در انتخابات. من به صحت و سقم ادعای شان در این نوشته کاری ندارم. بحث این است که آیا این مخالفت‌ها می‌تواند منجر به شکل‌دهی اقدام تروریستی علیه معاون اول اشرف غنی شود؟

تا کنون هیچ یک از رقبای معترض اشرف غنی در رسانه‌ها نه مستقیم و نه ضمنی اشاره به استفاده از اهرم‌های حذفی در صورت عدم پذیرش خواست‌های شان از جانب وی نکرده است. با قبول این که طرح ترور غالبا در موضع‌گیری‌های رسمی مطرح نمی‌شود، این پرسش به میان می‌آید که کدام یک از رقبای انتخاباتی اشرف غنی، امکان طراحی و انجام حمله‌ی انتحاری علیه شخصیت‌های رده اول کشور را دارد؟ طوری به نظر می‌رسد که غیر از گلب‌الدین حکمت‌یار که تیمش در گذشته تجربه‌ی استفاده از عملیات انتحاری را دارد، دیگر هیچ کسی از نامزدهای انتخاباتی اقلا در ظاهر امر از چنین تجربه‌ای برخوردار نیست. حتا مباحث در مورد وابستگی حنیف اتمر به عناصر طالبانی و داعش که در گذشته بسیار سر و صدا به پا کرد، نمی‌تواند به حد گلب‌الدین حکمت‌یار در این زمینه مطرح بحث باشد. ادعاها در مورد اتمر فقط در حد اتهام مطرح شده است؛ اما گلب‌الدین حکمت‌یار حتا بعد از ورود به کابل نیز حملات انتحاری و عدم استفاده از آن را رد نکرد.

این در حالی است که گلب‌الدین حکمت‌یار، در ماه‌های اخیر با صراحت بر اشرف غنی تاخته و در بسا موارد، اداره‌ی او را زیر سوال برده است. فرزند گلب‌الدین در انتخابات مجلس نمایندگان نامزد بود؛ اما بعد از اعلام نتایج نهایی و نبود نام وی در لیست برنده‌ها، گلب‌الدین انتخابات افغانستان را مفتضح‌ترین انتخابات در تاریخ دموکراسی نامید. تبصره‌های زیادی در مورد مدیریت انتخابات توسط تیم ارگ به میان آمد و بر این اساس طرح شکست فرزند گلب‌الدین در انتخابات مجلس نمایندگان به نحوی به تیم ارگ برگشت. بسیاری از کارشناسان، شکست فرزند حکمت‌یار را در انتخابات به معنای شکست خود وی در صحنه‌ی افکار عمومی تلقی کردند؛ اما آیا همه‌ی این‌ها می‌تواند انگیزه‌ی کافی برای گلب‌الدین حکمت‌یار که خودش نامزد انتخابات پیش رو است، بدهد تا اقدام به تضعیف تیم اشرف غنی با استفاده از سیاست حذف فزیکی کند؟

جبهه‌ای دیگری که اشرف غنی با آن درگیر است، مسأله‌ی صلح با طالبان می‌باشد که رییس جمهور با تأکید بر یک رشته ارزش‌ها، خواهان قبول شرایطش از جانب طالبان و شمولیت دولت در پروسه‌ی گفت‌وگوهای صلح است. اشرف غنی با این که در سال‌های ریاست جمهوری‌اش هرگز در مذاکره و صلح با طالبان را نبست، در نهایت نتوانست پشت میز مذاکره با طالبان روی مسأله‌ی صلح بنشیند؛ چرا که طالبان با دست‌نشانده خواندن تیم حاکم، سیاست شان را بر مذاکره با امریکایی‌ها متمرکز کردند. اشرف غنی با اصرار بر خواسته‌هایش به‌عنوان رییس جمهور افغانستان، در ماه‌های اخیر اندکی از سرعت به ثمر نشستن مذاکراتی که خارج از دایره‌ی دولتش انجام می‌شد، کم کرد. آیا حمله بر امرالله صالح، حامل پیام طالبان به اشرف غنی می‌باشد؟ طالبان در چند نشست روی قضیه‌ی صلح در مسکو و قطر و لاهور، تقریبا با تمام مخالفان اشرف غنی و شخصیت‌های خارج از دایره‌ی دولت غنی نشست داشتند و با روحیه‌ی نرم برخورد کردند؛ اما در برابر اداره‌ی اشرف غنی از ادبیات بسیار تند استفاده کردند.

شاید تصور طالبان این است که اشرف غنی با استفاده از امکانات دست داشته‌اش امکان فراهم‌آوری پیروزی در انتخابات را از راه‌های مختلف دارد و این به معنای شکست طالبان در برابر اشرف غنی در زمینه‌ی سیاسی خواهد بود. قرار گرفتن اشرف غنی در اریکه‌ی قدرت برای پنج سال دیگر که طالبان را در برابر یک وضعیت نامساعد قرار خواهد داد. آن‌ها در تلاش استند تا از شرایط سیاسی و امتیازهای خاصی که در این روزها در میز مذاکره و ارتباطات بیرونی شان به دست آورده اند، استفاده‌ی کافی را برده و به حیث نیروی برتر میدان ظاهر شوند. برنده شدن اشرف غنی در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، تا حد زیادی ابهت و جایگاه سیاسی طالبان را تهدید می‌کند. نیرویی که می‌خواهد بی هیچ توجه و اعتنا به اشرف غنی از کنارش گذشته و بر وضعیت تسلط پیدا کند، اگر ناگهان خود را با تمام تلاش‌ها زیر سیطره‌ی حاکمیت کسی بیابد که قصد نادیده گرفتنش را دارد، نوعی شکست فاحش برای شان تلقی می‌شود. آیا حمله به امرالله صالح یک سناریوی طالبانی با تعریف سیاسی است که هدفش تضعیف تیم اشرف غنی و اثبات برتری خودشان می‌باشد؟

این امر هویداست که تضعیف تیم اشرف غنی در انتخابات، تیم‌های رقیب را در شرایط بهتر نسبت به اشرف غنی قرار می‌دهد. در واقع طالبان با این عمل شان اگر تنها هدف تضعیف اشرف غنی را دنبال کرده باشند، تفاوتی در وضعیت خود شان در بازی سیاسی نخواهد آمد. هر کسی دیگر هم که به حیث برنده‌ی انتخابات بر قدرت تکیه بزند، طالبان را تا پنج سال زیر سایه‌ی یک وضعیت محدود خواهد کرد. پس آنچه برای طالبان احتمالا هدف نهایی و اصلی حساب می‌شود، متوقف کردن پروسه‌ی انتخابات تا بعد از دست یافتن به تفاهم صلح است. تحت هر شرایط اگر پیش از توافق صلح، انتخابات ریاست جمهوری افغانستان برگزار شود، طالبان یکی از مهمترین فرصت‌های بازی را در سیاست مبتنی بر صلح در افغانستان از دست می‌دهند.

شاید باور طالبان این باشد که ترور امرالله صالح، می‌تواند امکان توقف یا تعویق انتخابات را تا اطلاع بعدی مهیا کند. با این برداشت که اگر اشرف غنی امرالله صالح را از دست بدهد، در موقعیتی قرار خواهد گرفت که احتمال پیروزی خود را در انتخابات بسیار کم می‌داند و به هر وسیله‌ای متوسل خواهد شد که انتخابات برگزار نشود. به نظر می‌رسد که روند به نتیجه رسیدن مذاکرات صلح طالبان به سرعتی جریان دارد که احتمالا تا مقطع مشخص شده برای انتخابات، خاتمه نیابد. در عین طالبان در خیل نامزدهای کنونی ثبت شده در انتخابات به جز گلب‌الدین حکمتیار و اتمر کسی دیگر نزدیکی چندانی با خط سیاسی طالبانی ندارند و نمی‌توانند در آینده از این گروه نمایندگی چنان که می‌طلبند، صورت دهند. در مورد اتمر و گلب‌الدین هم با نوعی چشم‌پوشی از موارد زیاد، چنین به نظر می‌رسد.

البته تمام موارد مطرح شده فقط احتمالات در محور این حمله است؛ چرا که پیچیده‌گی اوضاع طوری است که می‌توان ده‌ها احتمال دیگر را نیز مطرح کرد. آنچه در این میان به صورت جدی قابل تقبیح می‌باشد، سیاست حذف و ترور است. این سیاست در واقع تمام امکان بازی را از همه‌ی بازیگران در حوزه‌ی سیاسی می‌گیرد و وضعیت را به شدت امنیتی می‌سازد. گذشته از مباحث اخلاقی ترور و کشتن، استفاده از این گونه شیوه‌ها نوعی نگرش تند و غیر قابل انعطاف و خطرناک را نشان می‌دهد که امکان همگرایی را تابع رابطه‌ی اقتداری مبتنی بر وحشت می‌سازد. در شرایط خطرناک امنیتی تنها کسانی سود می‌برند که با کشتن انسان‌ها مشکلی ندارند. سازوکار دموکراسی و حتا بحث صلحی که امروز با تمام شدت از جانب کشورهای مختلف در رابطه با افغانستان دنبال می‌شود، همه با تعریف کاهش خشونت و رفتن به سوی یک رقابت سیاسی قابل تحمل و توجیه، عنوان می‌شود. اگر سیاست حذف شیوه‌ی اصلی یک یا چند گروه جهت رسیدن به اهداف سیاسی شان باشد، به شکل خود به خودی دیگران را نیز به لاک دفاعی خواهد برد و این یعنی تسلط روحیه‌ی دشمنانه و جنگی بر مناسبات و روابط سیاسی خواهد بود.

انتخاب امرالله صالح به حیث هدف از لحاظ قومی هم می‌تواند بحث جدی باشد. امرالله خود تجربه‌ی کار در دستگاه امنیتی افغانستان را دارد و بر خصوصیات بازی تا حد زیادی آشنا است. او با استفاده از همین شناخت خود نسبت به اوضاع و معادله‌ی جاری، پایه‌ی اصلی مدیریت تیم اشرف غنی محسوب می‌شود. او با پذیرش نارضایتی‌های گسترده‌ی تباری‌اش در کنار اشرف غنی ایستاده و هدف قرار گرفتنش، پیام بسیار عمیق قومی را با خود خواهد داشت. پیامی که علاوه بر عمیق ساختن نفرت قومی، گروه‌های تباری دیگر را منسجم‌تر خواهد کرد. به هر حال پیامد اصلی این حمله‌ی ناموفق شاید این باشد که اشرف غنی با توجه بیشتری به ماحولش نگاه کند و کسان بیشتری را جهت حفظ امنیت اعضای کلیدی گروهش بگمارد.