تفنگ‌دار کهنه‌کار در بازگشت به ولایت هلمند «زیبایی و رنج» قاپ می‌کند

صبح کابل
تفنگ‌دار کهنه‌کار در بازگشت به ولایت هلمند «زیبایی و رنج» قاپ می‌کند

نویسنده: جی. ‌پی لارینس

منبع: ستارس اند استریپس

مترجم: سخی خالد

لشکرگاه، افغانستان – کریس جونز، می‌گوید که در کار عکاسی سریع است؛ اما در هنگام قاپ‌کردن عکس پسری که در زیر سایه‌ی یک کوه ناهموار و بلندقامت با سبک‌بالی بازی می‌کرد، تعلل به خرچ داد؛ جایی که به مثابه‌ی اثری برجامانده از حمله‌ی هوایی نیروهای امریکایی در این ولایت به شمار می‌رود و تفنگ‌دار سابقه‌دار روزگاری در آن جنگیده است.

همزمان با حرکت جونز به سمت موضع پیشین طالبان که در اثر انفجار بمب تخریب شده است، راهنمای افغانیِ او که از مجاورت یک موتر گل‌آلود پهره می‌دهد، نگران و بی‌تاب به نظر می‌رسد تا مبادا افراد محلی مرتبط به شورشیان به حضور خارجی‌ها در این منطقه پی ببرند. یک هوادار شبه‌نظامیان به تاز‌گی او را زیر نظر گرفته و اکنون یک راننده‌ی در حال عبور نگاهی زیر چشمی و خیره‌ای به مرد بیگانه که عکاسی می‌کند، انداخته است.

نعره‌ای جگرخراشی، احوال جونز را آشفته کرد؛ زنگ خنده‌ی راهنمایش بلند شد، کسی که هارن موتر را بر افسر توپچی‌ای که فعلا به عکاسی رو آورده است، فشار داده بود.

جونز ۲۷ ساله، در اوایل اپریل، برای نخستین‌بار پس از دوبار ماموریت‌اش به این ولایت که در جریان ۱۸ سال گذشته نسبت به سایر ولایت‌ها جان‌های بیشتر سربازان خارجی را گرفته، به هلمند باز گشته است. یک پرسشِ حیاتیِ دیرسال، پای او را دوباره به این ولایت باز کرده است: آیا خون‌هایی که او و همراهانش در اینجا ریخته‌اند، به دگرگونیِ اساسی منجر شده است؟

جونز می‌گوید: «همه روزه در خانه می‌نشستم و به این می‌اندیشیدم که در هلمند چه می‌گذرد. خون من روی آن ریگزار ریخته است.»

به عنوان یک ژورنالیست آزاد، ملبس به لباس افغانی، آنچه جونز به آن پی برده ولایتی است که بدون حمایت امریکا در گرداب خشونت و ویرانی عمیق‌تر فرو خواهد رفت، چنانچه پس از ترک او و هزاران سرباز دیگر این اتفاق افتاد.

کار ناتمام

جونز، در شهر لشکرگاه از تهدیدات بالقوه‌ی به اسارت رفتن به خوبی آگاه است، حتا با ایستادن در حیاط هتلی که در آن سکونت دارد، این تهدید وجود دارد. او به این دلیل نگران بود که یکی از هواداران طالبان که به او در خیابان خیره شده بود، در جایی که آنان غذا صرف کردند، دیده شده است. اگر مدت خدمتش به‌عنوان یک سرباز در افغانستان او را در تهدید قرار می‌دهد، ایام زندگی‌اش به‌عنوان یک شهروند لحظات باارزش آرامش‌، فروتنی و سبک‌سری به او ارزانی کرده است. جونز می‌گوید که این‌ها «اجزای دوست‌داشتنی افغانستان» است.

راهنما، اما مدعی است که جای نگرانی نیست. او جونز را در حوالی یک برکه می‌برد، به جایی که برای مسابقات کرکت مورد استفاده قرار می‌گیرد. به دست جونز یک چوب کرکت می‌دهد. جونز، در انتهای عمیق برکه‌ی خشکیده می‌ایستد و سرباز کسل پولیس سرحدی افغانستان توپ کرکت را به سمت او پرتاپ می‌کند. با حرکت‌دادن وسیله‌ی چوبی، لبخند ملیحی بر لبان جونز نقش می‌بندد.

جونز، به لطف همین لحظه‌ها، به هلمند باز گشته است.

در حالی که بسیاری از بازنشسته‌های نظامی افغانستان تمایلی به رفتن در ساحه‌ی جنگی‌ای که در آنجا جنگیده و خون‌ریخته‌اند را ندارند، بعضی‌ها اما به هدف سپری‌کردن تعطیلات و یا انجام کاری که با پوشش زره و حمل اسلحه از اجرای آن عاجز بودند، این کار را انجام می‌دهند.

جونز، اما پس از سپری‌کردن شب‌های بی‌پایان در نیویورک و مرور عکس‌هایی از دوستانی که در افغانستان باهم بوده‌اند و از دست‌شان داده است، تصمیم می‌گیرد که به افغانستان باز گردد.

جونر، به همراه گروهی از نیروهای امریکایی در افغانستان به مارجه، ولسوالیِ در جنوب ولایت هلمند فرستاده می‌شود. ولسوالی مارجه تا اوایل سال ۲۰۱۰ یکی از دژهای مستحکم طالبان بود، تا این که نیروهای امنیتی افغانستان و ناتو عملیات وسیعی را به هدف بازپس‌گیریِ آن راه‌اندازی کردند. جونز در اواخر همان سال به هدف سپری‌کردن یک ماموریت ۹ ماهه به این ولسوالی رفت و در اواخر سال ۲۰۱۲ برای بار دوم به آنجا فرستاده شد.

جونز می‌گوید که در جریان ماموریت اولش در محدوده‌ی کم‌عرض پایگاه گشت‌زنی در داخل ولسوالی مارجه با نیروهای افغان خوش‌گذراند، به موسیقی گوش داد و فلم دید.

به عنوان عضوی از «گروهان هندی، گردان سوم و هنگ نهم»، جونز، تِلوتِلوخوران مسلسل M-240B اش را به مسافت ۱۵ مایل در وادیِ خوف‌ناک هلمند با خود کشال کرد.

دوربین دوچشمیِ از یک قلاب در مجاورت کریس جونز، آویخته است و عکاس، در شانزدهم اپریل سال ۲۰۱۹، دوربین عکاسی‌اش را در جریان بازدید از یک پایگاه ارتش ملی افغانستان در ولایت هلمند بررسی می‌کند. جونز، به‌عنوان یک تفنگ‌دار که دو دوره‌ی سربازی را در هلمند جنگیده است، اکنون باز گشته است تا ببیند که پس از ترک او و سایر تفنگ‌داران خارجی از افغانستان، بر ولایت هلمند چه آمده است.

او به ستایش از زیبایی ناب، پرندگان ساکن در باغستان‌ها و فراوانیِ گل‌های ارغوانی‌رنگ تریاک به هلمند آمده است. در جریان یکی از ماموریت‌هایش سه نفر از دوستانش کشته شدند.

جونز، پس از ترک نیروی دریایی، می‌توانست پول کافی گیر بیاورد تا در جریان تعطیلات دانشگاه به کابل سفر کند. او بیش از پنج بار به افغانستان بر گشته است؛ عادتی که بعضی اوقات او را به دلیل درمان پرهزینه‌ی آن نگران می‌کند. نگرانی‌های امنیتی؛ اما او را از سفر به هلمند باز داشته است.

توماس گری هاریس، کسی که در سال ۲۰۱۰، در کنار جونز دوره‌ی سربازی را سپری کرده، می‌گوید که جونز به اینجا وابسته شده است.

هاریس می‌گوید: «زمانی که به خانه باز گشت، تنها چیزی که جونز در موردش صحبت می‌کرد یا می‌اندیشید، ولایت هلمند افغانستان بود؛ این برای او به یک فانوس فروزان می‌ماند.»

جونز می‌گوید که او از عکس‌های قدیمی دوران ماموریتش بازدید می‌کرد. در میان آنان یک پسر افغانی به حفیظ ‌الله [اسم مستعار] نیز حضور داشت که خانواده‌اش در بدل جمع‌آوری و انداختن آشغال در حیاط سربازخانه، پول دریافت می‌کرد.

جونز به خاطر می‌آورد که آن پسر در سن هشت سالگی می‌توانست به همراه سربازان نگهبانی بدهد، دوربین دوچشمی را بردارد و بگوید که «من یک سربازم!». جونز می‌گوید که با مشاهده‌ی آن پسر خوردسال، احساسات همدلانه‌ی انسانی‌اش بیشتر می‌شد.

او می‌گوید: «پس از یک روز پیاده‌روی و تحمل خستگی روحی، خوش‌گذرانی با کودکان به شدت لذت‌بخش است.»

در بهار سال ۲۰۱۱، جونز به حفیظ الله اجازه داد که پرتله [پوشیدنیِ مخصوص نظامیان] و کلاه‌خودش را بپوشد و عکسی را قاپ کند که سال‌ها بعد او را در خاطراتش زنده نگه‌دارد.

«روزهای سگی»

جونز به یاد می‌آورد که وقتی او در اواخر سال ۲۰۱۲ به همراه گروهان هندی به ولسوالی مارجه رسید، سربازان می‌دانستند که به زودی اینجا را –همچنان در بدل وضعیت بهتر- ترک خواهند کرد و آن‌ها از سرنوشت این ولایت در هراس بودند.

او می‌افزاید: «ما می‌دانستیم که ارتش افغانستان نمی‌تواند از اینجا محافظت کند. ما در واقع تسلیم می‌شدیم. ما ترک می‌کردیم. و این به دلیل پیروزی ما نبود… مطمئنا این هیچ شباهتی به پیروزی نداشت.»

او عکسی را قاپ کرده بود که بنا به گفته‌ی خودش در سال ۲۰۱۳ آخرین کاروان نظامیان را در حال ترک‌کردن مارجه نشان می‌دهد، تقریبا یک سال قبل از این که سربازان خارجی پایگاه اصلی‌شان را در چند مایلی به سمت شمال به نیروهای افغان واگذار کنند.

جونز، در بازگشت‌اش به هلمند در ماه اپریل امسال، به پایگاه پولیس ملی افغانستان در ۱۰ مایلی حاشیه‌ی شهر رسید. احمدالله، فرمانده‌ی پایگاه پولیس سرحدی می‌گوید که پس از بیرون شدن سربازان امریکایی از این ولایت و بعد از این که در مدت ماه‌ها هیچ نیروی کمکیِ نرسید، این پایگاه محاصره شد که سوراخ‌هایی روی دیوارها، باقی مانده‌ از آن دوره است.

«آنان [سربازان] هر روز می‌جنگیدند. شکست نمی‌خوردند، فقط در محاصره بودند.»

در سال ۲۰۱۵، شبه‌نظامیان ولسوالی مارجه و سایر بخش‌های ولایت هلمند را دوباره تصرف کردند. در جریان روزهای پس از خروج نیروهای خارجی که به قول مردم محلی به «روزهای سگی» مسما است، طالبان تا حواشی شهر لشکرگاه پیشروی کردند. آنان [طالبان] همچنان تمام پل‌ها، خندق‌ها و چاه‌های آب را که به کمک امریکایی‌ها ساخته شده بود، منهدم کردند.