دانشجویی که با دست راه می‌رود

سکینه امیری
دانشجویی که با دست راه می‌رود

«گلاب به روی تان، خر نیست. من با دست راه می‌روم.  فاصله‌ی بیست دقیقه‌ای را به چهل دقیقه می‌پیمایم.»

بریده‌ای از حرفی یک دانشجوی معلول است. او، ضیاوالدین نام دارد و از دو پا معلول است؛ با این وجود و بدون امکانات در ولایت غور مکتب را به پایان رسانده است و حالا در انستیتوت زراعت این ولایت دانشجوی سال اول است و دوست دارد که دام‌پزشک شود.

می‌گوید که معلولیت ناتوانی نیست؛ بلکه محدودیت ا‌ست. ضیاؤالدین فیضی، باشنده‌ی ولایت غور، یکی از ده‌ها معلولی است که در افغانستان زندگی می‌کند. او برای این که بتواند جمله‌ی «معلولیت ناتوانی نیست، بلکه محدودیت است» را در عمل ثابت کند، سال‌ها در تلاش است و برای اثبات این فرضیه با دست می‌دود.

هدفی که در میان محرومیت و محدودیت گم گشته. فیضی می‌گوید که زندگی تنها مسیری برای زیستن نیست، گاهی برای بعضی‌ها، مسیری برای مبارزه با ناهنجاری‌ها، محرومیت‌ها و دشواری‌هاست؛ چنانچه برای او این گونه است. «زندگی من مبارزه است؛ زیرا از کودکی هر دو پایم فلج شد. مجبور شدم بدون پا با محدودیت زندگی‌ام مبارزه کنم.»

خانواده‌ای با امید معلول

برای بیش‌تر از خانواده‌های افغانی، فرزند حاصل زندگی و بیمه‌ی عمر خانواده به ویژه پدر و مادر دانسته‌می‌شود، تا آنان را در دوران پیری به آسایش برساند؛ اما وای به روزی که  این حساب‌ها و معاملات به هم بریزد.

فیضی، زمانی که هفت سال داشت به اثری بیماری، پاهایش از حرکت ماند. او می‌گوید که از همان زمان مادر و پدر خط بطلان را روی او کشیدند؛ خطی که از بار ناامیدی سنگین بود و ضیاؤالدین فیضی آن را باید به دوش می‌کشید. «شش یا هفت سال داشتم که مریض شدم. وضع اقتصادی خانواده مانع درمانم شد و از همان زمان پاهایم از حرکت ماند و بار دوش خانواده شدم.»

او در حالی این جمله‌ها را به زبان می‌آورد که مصمم به ادای دین به پدر و مادر است. ضیاؤالدین فیضی، پسر عمرالدین فیضی، باشنده‌ی ولسوالی دولت‌یار ولایت غور است؛ عضوی از خانواده‌ای هفت‌نفری که دو خواهر و دو برادر دارد و از طریق زراعت امرار معیشت می‌کنند.

خواهر بزرگ‌تر ده ساله، کوچک‌تر هفت ساله و به همین ترتیب برادر بزرگ‌تر چهار ساله و برادر کوچک‌تر دو ساله است.

ولایت محروم

غور، از جمله‌ی مناطق مرکزى افغانستان، کوهستانى و برف‌گير است. این ولایت، با ولايات هرات، بادغيس، فارياب، سرپُل، باميان، ارزگان، هلمند و فراه سرحد دارد.

مساحت غور  به بيش از ۳۸۶۰۰  هزار کیلو متر مربع می‌رسد و اضافه از٣٦٦  هزار تن نفوس دارد. اساس اقتصاد این ولایت بر زراعت استوار است؛ اما آب و هوای سرد آن سبب شده که محصولات زراعتی در این ولایت به خوبی حاصل ندهد و مردم زراعت پیشه‌اش را با فقر سردچار کند.

براساس شاخص فقر چندبُعدی در افغانستان، پیمانه‌ی فقر در شهرها ۱۸ و در روستاها به ۶۱ درصد می‌رسد؛ پدر ضیاؤالدین نیز دهقان است و از جمع آن ۶۱ درصد.

ضیاؤالدین فیضی، فرزند بزرگ خانواده است؛ امید و دست‌یار خانواده که تا کنون به گفته‌ی خودش نتوانسته است برای خانواده‌اش کاری کند. او از فقر شصت و چنددرصدی پدش می‌گوید و این که فقر این فرصت را به پدرش نداده است تا برای فرزند معلولش کاری کند. «اقتصاد که نبود، همه چیز گران است؛ حتا فرزند داشتن.»

بنا بر گفته‌ی او، در ولایت غور درمانش ناممکن است و از سویی هم خانواده توان درمانش را در بیرون از ولایت ندارد و او مجبور است با معلولیتِ بسازد که درمان آن ممکن بوده‌است.

نبود امکانات صحی

ضیاؤالدین، از نبود امکانات درمانی در ولایت غور در کنار سایر ناهنجا‌‌ری‌های زندگی‌اش شکایت دارد؛ این در حالی است که وزارت صحت افغانستان میزان دسترسی مردم به خدمات صحی را ۹۸ درصد می‌داند. سخنگوی این  وزارت پیش از این به روزنامه‌ی صبح کابل گفته بود که این آمار براساس فاصله سنجیده شده است. «دسترسی عبارت از فاصله بین خانه و مرکز صحی، یعنی در حدود یک ساعت فاصله با پای، این دسترسی است و ۹۸ درصد مردم در مناطق دور دست به خدمات صحی اولیه دسترسی دارند.»

به گفته‌ی ضیاؤالدین، در کنار فقر و سختی زندگی روستایی، نبود امکانات صحی عامل دیگر برای معلولیتش است.

این در حالی است که جنگ، ناامنی و عدم ارایه‌ی خدمات صحی، اجتماعی و مراعات‌نشدن دستورات ایمنی، از دلایلی اصلی برای ایجاد معلولیت‌ها در افغانستان دانسته می‌شود؛ چنانچه هنوز پولیو در کشور از کودکان قربانی می‌گیرد.

پله‌ها

ضیاؤالدین می‌گوید؛ همیشه تلاش کرده با معلولیتی که از کودکی همراهش شده، کنار بیاید و آن را ناتوانی فکر نکند؛ اما همه مانند او فکر نمی کنند. «من دیگر امیدی خانواده نبودم، بلکه بار دوشم؛ اما تلاشم این است که وضعیتم را بپذیرم. از این رو تلاش می‌کنم که بدون کمک کارهایم را انجا دهم. رفتن به مکتب را شروع کردم؛ اما نه با پا. بدون هیچ‌گونه امکانات، فاصله‌ِی مکتب تا خانه را با دست می‌رفتم. دیر می‌رسیدم؛ اما بالاخره مکتب می‌رفتم.»

او دوران ابتدایی مکتب را تا صنف نهم، در مکتب محمد عمر شهید در قریه‌ی گندآب ولسوالی دولت‌یار ولایت غور می‌خواند و بعد از آن به قریه‌ی کاسی رفته و مکتب را در لیسه‌ی محمدرسول شهید، به پایان رساند. فیضی می‌گوید؛ زمانی که مکتب قریه‌اش بالاتر از صنف نهم نداشت، مجبور به تغییر مکتب می‌شود؛ تغییری که مشکلات او را نیز بیش‌تر می‌کند. «مکتب تا وقتی نزدیک بود مشکلات کم بود؛ اما گلاب به روی‌تان زمانی که مکتب تغییر کرد، فاصله زیاد شد. دیگر نمی‌توانستم با دست آن فاصله را طی کنم. مجبور آن فاصله را با خر می‌رفتم که برای سوار شدن به آن و پیاده شدن از آن به کمک نیازمند بودم.»

ضیاؤالدین فیضی که اکنون محصل سال اول، ترم/سمتر دوم انتستیتوت زراعتی غور است، به گونه‌ی آزاد جذب این انستیتوت شده؛ اما به دور از هر گونه امکانات فاصله‌ی ۲۰ دقیقه‌‌ای را به مدت ۴۰ دقیقه با دست می‌پیماید و می‌گوید: «در اینجا خر نیست. مجبورم هر روز فاصله‌ای که دیگران به بیست دقیقه طی می‌کنند، من آن را با دست طی کنم؛ اما مشکل اصلی بالا رفتن از پله‌های انستیتوت است که باید هر روز با خزیدن به منزل سوم بالا و پایین شوم.»

 او ادامه می‌دهد که درس می‌خواند و دوست دارد در آینده دام‌پزشک شود تا از آن طریق زندگی خود و خانواده‌اش را دگرگون کند. «من در خانواده‌ی دهقان زاده شدم؛ خانواده‌ای که باید به آن کمک کنم.»

 جبران تمایز در محرومیت

ضیاؤالدین می‌گوید که کار فیزیکی شاید برای بسیاری‌ها آسان باشد، برای او اما آسان نیست. او تلاش می‌کند که به گونه‌ی دیگر آن کارها را انجام دهد. با این وجود اما امیدی به زندگی ندارد. «من تلاشم را با قبول معلول بودنم می‌کنم؛ اما امیدی به آینده ندارم. زیرا نمی‌دانم که کار پیدا می‌توانم یا نه؟ فقط آرزو و تلاش دارم که یک دواخانه حیوانی داشته باشم و به مردمم کمک کنم.»

براساس آمار ارایه شده از سوی وزارت اقتصاد و مرکز آمار، ۷٫۲ میلیون نفر در افغانستان بی‌کار استند و از این جمع حدود دو میلیون نفر در جست‌جوی کاراند.

از سویی هم سخنگوی وزارت کار کشور می‌گوید که سالانه چهارصدهزار دانش‌آموخته‌ وارد بازار کار می‌شود؛ از این رو کاریابی مشکل جدی برای کارجویان در کشور است و برای آنان که متفاوت از دیگران استند، یافتن کار گذشتن از هفت خوان رستم است.

براساس آمار وزارت کار کشور، در افغانستان ۹۹۶ هزار نفر معلولیت است وجود دارد؛ اما براساس نتایج سروی‌ای که از سوی نهاد هندیکیپ در ۲۰۰۵ منتشر شده، ۲٫۷ میلیون از نفوس افغانستان را اشخاص دارای معلولیت تشکیل می‌دهند و در هر پنج خانواده یک نفر آن دچار معلولیت است که شماری از این معلولان در اوضاع بد اقتصادی زندگی می‌کنند.

از سویی هم کاریابی چالش دیگری برای معلولان است. چنانچه وزارت کار  نیز می‌گوید که کاریابی در افغانستان تبدیل به معضل جدی شده‌است.

عبدالفتاح عشرت احمدزی، سخنگوی وزارت کار، به روزنامه‌ی صبح کابل می‌گوید: «در مجموع کاریابی در کشور تبدیل به معضل شده است حتا برای معلولان که دارای امتیاز خاص استند؛ اما همچنان از این جو متاثر استند.»  دولت افغانستان برای بهبود امور زندگی معلولان،  گفته است که حداقل سه فیصد سهمیه‌ی استخدام معلولین واجد شرایط را در صورت تقاضای خود آن‌ها مطابق احکام قانون، در وزارت‌ها و ادارات دولتی در نظر می‌گیرد؛ اما هنوز معلولان از عدم تطبیق حقوق‌شان شاکی‌اند و خواستار امتیاز ۵ درصد در استخدامی‌ها استند تا بتوانند شرایط زندگی‌شان را دگرگون کنند.