نمای دور و نزدیک از بزرگ‌ترین انفجار شهر کابل

سکینه امیری
نمای دور و نزدیک از بزرگ‌ترین انفجار شهر کابل

«ساختمان تکان شدیدى خورد. خاک، دود و صدای ریختن شیشه‌ها وحشت به پا کد. کوتاه بگویم همه چیز بوی مرگ می‌داد و مرگ فرجام زندگی بی‌حاصل ما.»

نذیراحمد، مکث می‌کند و شمرده شمرده از صبح روزی می‌گوید که از زندگی‌اش دست شسته بود. روزی که حتا به یادآوردنش او را به وحشت می‌اندازد. روزی که  ساختمان محل کارش از شدت انفجار تکان شدیدى خورده بود؛ خاک، دود و صدای ریختن شیشه‌ها، آهنگ مرگ را نواخته بود و او از جمله‌ی آدم‌های خوش‌بخت آن روز بود که در میان ویرانی، فرصت زندگی یافت؛ فرصتی که باید قدردان آن باشد.«ابتدا فکرکدم زلزله شده، چون همکارا زلزله! زلزله! صدا می‌کدن؛ اما زلزله نبود، صدای انفجار شدید بود. صداها با گرد و غبار برخاسته از انفجار آمیخته بود. براى لحظه‌اى فکر کدم به محل کار ما حمله شده است و ختم زندگی ما است در آن زمان به فرزندانم فکر می‌کدم که بعد از من …»

او ادامه می‌دهد که بعد از یک ساعت در شوک بودن، به حال می‌آید و می‌فهمد که انفجار دورتر از محل کار او شده؛ اما انفجار شدید. «بعد فهمیدیم که به هوتل حمله نشده و انفجار اصلن در شرکت روشن شده‌ بود. رییس وقتی فهمید که همکارا زنده‌ان. نذر کدن که به خیر گذشته؛ اما خیر نبود. خیلی از هموطنان ما و کارمندان شرکت روشن دوستان ما بودن که با صدای انفجار خاموش شدند.»

صدای مرگ

بامداد چهارشنبه، ۱۰ جوزای سال ۱۳۹۶، انفجار شدیدی مرکز شهر کابل پایتخت افغانستان را لرزاند. انفجار حوالی ساعت ۸:۳۰ دقیقه‌ی صبح روز پنجم رمضان در منطقه‌ی دیپلماتیک و به ‌شدت محافظت‌شده‌ در نزدیکی ارگ ریاست جمهوری افغانستان رخ داد. منطقه‌ای از شهر که می‌توان قلب مدیریتی تمام امور افغانستان دانست.

در این رویداد، مواد انفجاری در یک تانکر بزرگ آب‌رسانی جاسازی شده بود. نیروهای حمایت قاطع با انتشار اعلامیه‌ای گفتند که این انفجار زمانی صورت گرفت که نیروهای پولیس افغان از ورود این تانکر بزرگ مملو از مواد انفجاری به «منطقه‌ی سبز» جلوگیری کردند. در نزدیکی محل انفجار، سفارت‌خانه‌ها و هم‌چنین برخی از پایگاه‌ها و مراکز نظامی نیروهای خارجی و مراکز مهم تجارتی موقعیت دارد.

شدت این انفجار به حدی قوی بود که صدای آن در مناطق مختلف شهر کابل شنیده شد. این انفجار نیرومند، بیش از ۹۰ کشته و ۴۶۱ زخمی برجا گذاشت.

قربانیان این انفجار همه غیرنظامیانی به شمول زنان و کودکان بود.

سفارت آلمان در کابل که در نزدیکی محل رویداد قرار دارد و همچنان شرکت مخابراتی روشن، در پی این انفجار به شدت خساره دید.

وزارت خارجه آلمان تأیید کرد که در نتیجه این انفجار، برخی از کارمندان سفارت این کشور زخمی و کشته شدند. آلمان بعد از آن انفجار، سفارتش را در کابل برای ماه‌ها بست.

افزون بر این دو نهاد، شماری از رستورانت‌ها؛ مانند رستورانت کابل استار، نخستین رستورانت بانوان(بارانه) نیز خساره‌ی شدید دیدند. خساراتی که حتا کارمندان آن را نیز متأثر کرده و بعد از گذشت دو سال هنوز پی‌آمد‌های آن باقی است.

چنانچه رستورانت کافه بارانا، که طرح آن توسط سه خانم جوان (زهرا رضایی، جاهده شبان و کبرا توسلی که هر سه لیسانس تجارت و ماستری بازاریابی یکی از دانشگاه‌های هند را داشتند) برای اولین‌بار در قلب کابل با سرمایه شخصی این سه خانم در ۱۳۹۵ ساخته شد؛ اما در کنار سایر عوامل به دلیل خسارمند شدن از این رویداد بسته شد.

رستورانت کابل‌استار با همکاری کارمندان آن دوباره فعال شد. کارمندان آن دلیل مایه گذاشتن برای احیای آن را از دست ندادن وظیفه عنوان می‌کنند.

نذیر احمد با دوازده سال آشپزی، سرآشپز رستورانت کابل استار و یکی از ده ها کارمندان آن است. او می‌گوید که انفجارها و ناامنی، زندگی‌های زیادی را در افغانستان دگرگون کرده است؛ چنانچه که زندگی او نیز بعد از انفجار چهارراهی زنبق دگرگون شده است. «در انفجار هوتل شدید خساره‌مند شد و کار ما متوقف. کم از کم سی میلیون خساره رسید و مشکلات ما زیاد شد.»

قسمت

نذیراحمد تا پیش از به یاد آوردن خاطرات چهارشنبه، ده جوزای سال ۱۳۹۶ انگشتانش با ترکاری می‌رقصید. رقص برای تهیه‌ی غذای عابرانی کم‌درآمد و خوش‌خور که به دنبال غذای بامزه، صحی و ارزان استند؛ اما بعد از آن دستانش سست شده از حرکت می‌ماند.

  او، از پیامد‌های انفجار و هشت ماه بیکار ماندن کارمندان کابل استار و  از ده‌ها فرد متضرر آن می‌گوید. کسانی که نان‌آوران خانواده‌های پرجمعیت بوده‌اند. «هتل کابل استار پشت سر شرکت مخابراتی روشن بود. فضا واقعن وحشت‌ناک بود. تا حال که به یادم می‌آید آرامشم را از دست می دهم و همکاران دیگرم نیز از من حال بهتر ندارند و مردمان که دیگر نیست.»

او از مردی می‌گوید که پولیس ترافیک بود، اما در رویداد انتحاری گم شد و خانواده‌ی او هفته‌ها دنبالش می‌گشتند. جستجویی که هیچ ثمری نداشت و انتظار برای یافتن حتا نشانی از آن پولیس ترافیک بیهوده بود؛ زیرا آن پولیس ترافیک با دود انفجار در فضای شهر پراگنده شده بود.

نذیر احمد هرچند در زمان انفجار امید زنده ماندنش را از دست داده ‌بود؛ اما فرصت زندگی با خانواده‌اش را یافت. خانواده‌ای که نذیر احمد همه چیز او است. «وقتى به خانه رسیدم، با چشمان پر از اشک مادرم، مرا در آغوش گرفت و صورتم را بوسید و همسر و پسرانم که همه شاکر خداوند بودند؛ اما بغضى گلویم را فشرد، برای همکاران و دوستانی که از دست داده بودم.»

نذیراحمد، بین شادی زنده ماندن خودش و غمگینی مرگ دیگران به زندگی ادامه می‌دهد. او، تنها نان‌آور و سرپرست خانواده‌ی شش‌نفری است و چهار فرزند کوچک دارد. خانواده‌اش از این که او را از نظر جسمی سالم یافته‌بودند جشن گرفتند و نذر شکرانه دادند. «زنده ماندن ما معجزه بود و نذر برای مان واجب بود و مادرم نذر داد.»

نظیر احمد می‌گوید که بعد از این رویداد انتحاری، ماه‌ها خواب نداشته و برای فرار از آن، خودش را با کار سخت مشغول می‌کرده تا آن را فراموش کند.

در افغانستان فرهنگ مراجعه به روان‌درمان بعد از رویداد‌های امنیتی مروج نیست؛ چنانچه نذیر احمد با آن که از نظر روانی آسیب دیده بود؛ اما هرگز به شفاخانه و روان‌درمان مراجعه نکرده و هنوز با آسیب‌های روانی رویداد چهار راهی زنبق در خفا دست و پنجه نرم می‌کند.

نذیر احمد در کارته‌ی سه، با یکی از دوستان خانوادگی‌اش دکانی را به کرایه گرفتند تا از مهارت آشپزی خود برای کسب درآمد و فرار از تاثیر روانی رویداد انتحار چهارراهی زنبق بهره بگیرند. «بیکار بوده نمی‌توانستم. با پسر کاکایم صحبت کردیم و نتیجه این شد که همین دکان را به کرایه بگیریم و با توجه به مشکلات مردم آشپزی کنیم.»

او صبح زود در آشپزه‌خانه‌ی کوچک‌شان کار می‌کند و بعد از آن بدون وقفه به رستورانت کابل استار می‌رود تا به وظیفه‌ی سرآشپزی‌اش، برسد.

به هر حال مینوی غذای آشپزخانه‌ی کوچک آنان، قابلی، زرشک پلو، کباب ‌سخاری، شوربا، قورمه‌ی ترکاری فصلی، قورمه‌ی لوبیا، ماکرونی، سمبوسه، برگر، پاچه، جگر، کرایی تخم، تخم و چپس است که هر خوراک آن را با بسته‌بندی خاصی به ۶۰ افغانی به فروش می رسانند؛ اما کباب تکه با ۱۲۰افغانی قیمت، گران‌ترین خوراکی این رستورانت است.

عمده‌ی مشتریان این رستورانت را محصلان و افراد کم‌درآمدو عابران تشکیل می دهند.

آنان دکان‌شان را قسمت نام‌گذاری کردند. قسمت، کلمه‌ای که برای نذیر احمد تداعی کننده‌ی عبور از مرگ است و نوید به زندگی؛ اما برای مشتریانش نصیب است و آب و دانه در چهار راهی‌ِ پر از رستورانت‌های شیک و گران‌قیمت است.