دور از اندکترین امکانات اولیهی زندگی، هزاران انسان دل به دریا زدهاند و برای به دست آوردن یک مشت پولی که بتواند چند صبایی آتشدان خانوادههایشان را روشن نگهدارد، هفت خوان رستم را میپیمایند و به دلِ مغارههای تاریک و وحشتناک کوهها سفر میکنند.
ولسوالی درهیصوف بالا، در ولایت سمنگان در شمال افغانستان، جایی که با داشتن مشهورترین معادن ذغالسنگ کشور نامِ آن برای بسیاریها آشناست، آشناییای که بیشتر شهرت آن با وقایع جانباختن کارگران معادن گره خورده است.
روزانه هزاران انسان برای ادامهی حیات در این منطقه دور از همه امکانات و آبادی شهر، تقلای زنده ماندن دارند؛ اینها میدانند که کوچکترین اشتباه خطر مرگ در پی دارد، خطری که بهدور از تصور نیست.
از میان این همه معدنچی که از ولایتهای مختلف کشور آمدهاند، عوض محمد یکی از کسانی است که نیمی از دوران کودکیاش را صرف «خرکاری» در معادن ذغالسنگ درهیصوف کرده است. او قصههای وحشتناک و دور از تصوری دارد.
عوض محمد، نُه سال پیش، هنگامی که ۱۱ سال سن داشت، به ولسوالی درهی صوف بالا رفت؛ جایی که صدها انسان شب و روز برای تامین مخارج زندگیشان به دل کوههایی میروند که تا کنون جانِ صدها کارگر را گرفته است.
او، مانند هزاران کودک دیگر از رفتن به مکتب بیبهره مانده است. خواندن و نوشتن را نمیداند؛ اما رمز و راز سفر به دل کوهها را خوب بلد است و یاد گرفته است که از مغارههای باریک و تاریک معادن ذغالسنگ درهی صوف چگونه «طلای سیاه» بیرون بکشد.
محمد عوض، باشندهی منطقهی فقیرنشین مقصود ولسوالی درهی صوف پایان ولایت سمنگان است که کار در معادن ذغالسنگ، عمدهترین درآمد آنان به شمار میرود.
محمد عوض ، در کنار این که در این ۹ سال سختیهای زیادی را در «خرکاری» کشیده است، جانباختن همراهانش را به علت فروریزی معادن و گاز گرفتگی به حافظه سپرده است. جانباختن پسر کاکای همسن و سالش در هنگام بیرون آمدن از تونل معدن که در فاصلهی یکمتری پشت سر او اتفاق افتاد، یکی از خاطرههای تلخ زندگی عوض محمد است که هرگز فراموشش نخواهد شد.
او، میگوید که در این مدت جنازههای زیادی از کارگران را دیده است که از داخل مغارههای معادن بیرون کشیدهاند و یا هم اجساد زیادی زیر آواری از خاک و ذغالسنگ در داخل مغارهها باقیمانده و قبرستانشان همانجایی شده است که کار میکردند.
به گفتهی او، بسیاری از این قربانیان معادن «خرکار» ها استند.
«خرکاری» اصطلاح مشهور و کاربردیترین واژهای است که میان معدنچیان به کار برده میشود؛ این اصطلاح به کسانی اطلاق میشود که وظیفهیشان هدایت کردن مرکبهایی است که از داخل تونلها ذغالسنگ را به بیرون انتقال میدهند.
او که خود در این مدت خرکار بوده است میگوید، بیشتر مالکان معادن، کودکان را از بابت اینکه جسامت کوچک دارند، برای «خرکاری» انتخاب میکنند؛ چون به گفتهی او، به علت کوچکبودن مغارههای معادن، افراد بزرگسالی که جسامت بزرگ دارند، برای رفت و آمدن به داخل تونلها به مشکل روبهرو میشوند؛ اما افراد با سن پایین و جسامت کوچک، مناسبترین افرادی استند که کارآیی بیشتر در این بخش کار ]شاق[ دارند.
این کارگران کوچک در اوایل کار، در ازای ۱۲ ساعت کار روزانه در هر ماه از شش تا هشت هزار افغانی به دست میآورند؛ اما افراد بزرگسالی که در کندنکاری و باربرداری فعالیت دارند، پول بیشتری را نسبت به کودکان میگیرد.
شمار زیادی از کارگران زیر سن در معادن، از ولسوالیهای سمنگان و ولایتهای دیگر کشور با پدر و یا هم نزدیکانشان به اینجا میآیند؛ ناوقتها کار در معدن را ترک میکنند و پیش از روشنایی صبح به کار بر میگردند تا بیشتر کار کنند و پول زیادتر به دست آورند.
کار در معادن، میعاد مشخصی ندارد؛ کارگران شب و روز کار میکنند.
در ساحهی وسیعی که نزدیک به یکهزار معدن وجود دارد، هیچ شیء موجود در آنجا قادر نیست که رنگ اصلیاش را حفظ کند؛ تمام چیز، انسان و حیوان با سیاهی ذغالسنگ عجین شدهاند؛ سیاهیای که خانوادههای زیادی را سیاهبخت کرده است.
حاجی فضل، یکی از بزرگان قومی منطقهِی مقصودی، به روزنامه صبح کابل میگوید که در چهار سال اخیر، حدود ۲۰۰ تن از باشندگان این منطقه که در معادن ذغالسنگ کار میکردند، در رویدادهای مختلفی جان دادند که کودکان نیز شامل جان باختگان بودهاند.
به گفتهی او، فقر اقتصادی، مجبوریتهای زندگی و نبود زمینهی کار مصؤون، سبب شده است که با وجود روشن بودن خطرهای جانی، هنوز خانوادههای زیادی فرزندانشان را برای کارکردن به آنجا بفرستند.
جدا از خطرهای جانی که کارگران معادن به علت استخراج غیر فنی معادن به آن روبرو استند، سرایت امراض و تداوی نشدن مریضی های کارگرانِ دور از همه امکانات صحی، جانِ آنان را تهدید میکند.
حاجی رازمحمد، رییس شورای ولایتی سمنگان به روزنامهی صبح کابل میگوید که سالانه میلیونها افغانی از عواید ذغالسنگ به جیب دولت و شرکتهای قراردادی واریز میشود؛ اما اندکترین سهولت زندگی برای معدنچیان فراهم نشده است.
به گفتهی او، سهلانگاری حکومت و شرکتهای قراردادی در قبال عملیسازی تعهداتشان، سبب شده است که نه درمانگاهی در آن جا ساخته شود و نه هم سرکهایی که بتواند زمینهی رفت و آمد مصؤون را فراهم کند.
با این که هیچ یک از مقامهای دولتی حاضر نیستند دربارهی تعداد کارگران معلومات بدهند؛ اما رییس شورای ولایتی سمنگان میگوید که روزانه حدود ۱۰ هزار تن در این معادن که نزدیک به یکهزار معدن میرسد، کار میکنند که بیشتر از ۱۰ درصد این کارگران افراد زیر سن ۱۸ سال استند.
استخراج غیر فنی
عبداللطیف ابراهیمی، والی سمنگان در گفتوگوی ویژه با روزنامهی صبح کابل میگوید که در معادن ذغالسنگ این ولایت، استخراج غیر فنی به گونهی گسترده جریان دارد و با وجود فرستاد مکتوبهای زیادی به وزارتهای معادن برای برطرفسازی این نقیصه و وزارت امور داخله برای تامین امنیت راه منتهی به معادن، هنوز هیچ اقدامی عملیای که بتواند برای مصؤونسازی کار استخراج مفید واقع شود، روی دست گرفته نشده است.
والی سمنگان میگوید که همچنان استخراج غیر معیاری و کندنکاریهای غیر فنی به گونهی گسترده جریان که این موضوع سبب شده است ذخایر معدنی در سمنگان آسیب جدی ببیند.
«یکی قراردادیهایی که زیر کنترل ما است و دیگر هم افراد غیر قراردادی است که از طرف ریاست تصدی برایشان به نام برگه توزیع میکنند که از اداره و کنترل ریاست معادن بیرون است و حفریات غیر معیاری انجام میدهند.»
تلاش کردم دیدگاه مسؤولان ریاست تصدی ذغالسنگ شمال را در این باره داشته باشم؛ اما آنان حاضر به گفتوگو نشدند.
سالهای پیش، رویدادهای زیادی در معادن ولایت سمنگان اتفاق افتاد و به جانباختن دهها معدنچی انجامید. در ماه حمل امسال نیز شش کارگر به دلیل انفجار معدن در منطقهی شباشک این ولایت جان باختند.
عوضمحمد، میگوید که در جریان ۹ سال کار شاق در معادن سمنگان، کمتر روزهایی را شاهد بوده است که در آن یکی دو نفر در داخل معادن نمرده باشند.
رییس شورای ولایتی سمنگان، نگران آیندهی کودکان معدنچی است؛ چون به گفتهی او، تاثیرات منفی کار سنگین و شاق در زندگی آنان را با دشواریها زیادی روبهرو میکند.
همچنان او میافزاید که بیسواد ماندن این کودکان بر علاوهی این که خود آنان را زیانمند میکند، برای اجتماع نیز زیانهای زیادی را به بار میآورد.
عوضمحمد، حالا در سن ۲۰ سالگی خود قرار دارد و با درک موجودیت خطرهای جانی از کارکردن در معادن دست کشیده و به «گلکاری» که از نظر او نسبتا آسان و کمخطر میباشد، روی آورده است.
او در ادامهی صحبتهایش اضافه میکند که شماری از کودکان کارگر به خواست خانوادههایشان از مکتب دست کشیده و بارِ سنگین کار شاق را به دوش میکشند.