حمله به کارگاه‌های بازیافت زباله‌ی مهاجران افغانستانی در تهران

حسن ابراهیمی
حمله به کارگاه‌های بازیافت زباله‌ی مهاجران افغانستانی در تهران

طبق خبرهایی که با تأخیر و حتا تغییر به گوش می‌رسد، چندین آتش‌سوزی پی‌هم در کارگاه‌های تفکیک و بازیافت پلاستیک در چهل روز گذشته در روستای قمصر (باقرشهر، تهران) اتفاق افتاده است. نکته‌های قابل توجه و دقت این‌هاست:
• پانزده مورد آتش‌سوزی در کارگاه‌هایی بوده است که صاحب آن افغانستانی است.
• دلیل همه‌ی آتش‌سوزی‌ها پرتاب مواد آتش‌زا، از بیرون کارگاه بوده است.
• فرد یا افراد حمله‌کننده بسیار هوش‌مندانه و با طرح و قصد مشخص اقدام‌ می‌کنند.
در این چهل روز چهار بار و هر بار به چند کارگاه با فاصله‌ی مکانی، آتش‌سوزی اتفاق افتاده است. بار نخست حمله‌ ساعت سه‌ی نصف شب اتفاق افتاده است که معمولا کارگاه‌ها تعطیل و حتا ‌نگه‌بان خواب است. بار دوم در پی قطع‌شدن سراسری یک ساعته‌ی برق در قمصر، از فرصت استفاده کرده و ساعت یازده شب این حملات در چند نقطه اتفاق افتاده است. پس از حمله‌ی نخست، صاحبان این مشاغل که گویا با طرح شکایت به کلانتری محل و حتا دادگاه به جایی نرسیده ‌اند، خود اقدام به ایجاد گشت محلی شبانه و نیز افزایش نگه‌بان‌ها کرده ‌اند. حمله‌ی سوم و به نوعی چهارم که پنج‌شنبه اول دلو اتفاق افتاده بود، با آگاهی کامل نسبت به شرایط و وضع موجود طراحی شده است. این بار ساعت شش صبح ‌که هوا هم‌ کمی روشن شده است و کارگرها نیز در حال رفتن به محل کار خود استند و از طرفی نگه‌بان‌ها که این ‌بار تمام شب را بیدار بودند و دیگر توقع و انتظار حمله را نداشتند، شاهد حمله بوده‌ اند.
قمصر روستایی در جنوب تهران و نزدیک به باقرشهر، کهریزک است. قمصر را می‌توان پایتخت صنعت بازیافت پلاستیک در ایران دانست؛ پلاستیک‌هایی که از زباله‌ها جدا شده ‌اند در این‌جا دوباره به صنعت باز می‌گردند.


در وهله‌ی اول، پلاستیکی که از نوع‌ها و رنگ‌های مختلف است تفکیک می‌شود که اصطلاحا کارگاه آسیاب پلاستیک گفته می‌شود. بیشتر کارگاه‌های آسیاب پلاستیک در فضای باز است و به وسیله‌ی داربست و توری، قفسه برای هر نوع پلاستیک ایجاد می‌شود. محیط این کار را می‌توان غیر بهداشتی و با درصد آلودگی بسیار در نظر گرفت.
مراحل بعدی، گرانول کردن مواد آسیاب شده و تولید محصول جدید است.
در محدوده‌ی قمصر، افزون بر پنج‌صد کارگاه تفکیک و آسیاب پلاستیک وجود دارد که هفتاد درصد آسیاب‌داری و پنجاه درصد گرانول در دست افغانستانی‌هاست و نیز قسمت بسیار کوچکی از تولید.
هزینه‌ی ایجاد یک کارگاه آسیاب پلاستیک، چیزی بین صد و پنجاه تا دوصد میلیون تومان است. در هر کارگاه در کمترین حالت پنجاه تُن پلاستیک وجود دارد که با کم‌ترین نرخ آن، یعنی کیلوی چهار هزار تومان، معادل دوصد میلیون تومن می‌شود. با در نظر گرفتن سرمایه‌ی در گردش برای خرید بار و غیره می‌توان گفت که هر کارگاه فعال، به طور میانگین پنج‌صد میلیون تومان سرمایه است.
در ۱۵ مورد حمله که در چهل روز‌ گذشته اتفاق افتاده است، فقط دو مورد به موقع خاموش شده است؛ یک مورد مربوط به کارفرمای ایرانی بوده است که خسارت کمی دیده است؛ اما دوازده مورد دیگر که متعلق به افغانستانی‌ها بوده، به صورت کامل نابود شده است. تخمین‌های میدانی در مورد مجموع خسارت‌های وارد شده رقمی بین ۱۰ تا ۱۵ میلیارد تومان است.
زحمتی که در طی سال‌ها تلاش و سخت‌کوشی به ثمر نشسته است، تنها در یک ساعت با هیچ برابر می‌شود. در هر کارگاه، حداقل بیست کارگر کار می‌کنند که مخارج خانواده‌‌ی شان در ایران یا افغانستان از همین راه تأمین می‌‌شود.
بدون شک بسیاری از صاحبان این شغل‌ها به طور کامل ورشکست شده ‌اند و قادر به از سرگیری شغل خود نیستند؛ شغلی که در کم‌ترین امنیت بهداشتی و بیمه به سر می‌برد.


به نقل از خسارت‌دیدگان، در پی‌گیری قضایی این موضوع در کلانتری و دادگاه، با اهمیت ندادن، تمسخر و حتا تحقیر مواجه شده ‌اند. نیروی انتظامی که وظیفه‌ی تأمین امنیت جامعه است، از وظیفه‌ی خود در این راستا سر باز می‌زند. در صورتی که گشت‌زنی در اماکن مورد نظر، درصد احتمال حمله را می‌تواند به شدت کاهش دهد و‌ موجب آرامش خاطر نسبی فعالان در این صنعت شود.
شهرداری تهران که متولی جمع‌آوری زباله از سطح شهر است، طرف دیگر این قضیه است که هنوز هیچ واکنشی نشان نداده است. قابل ذکر است که در صورت هم‌دلی و هماهنگی کارفرمایان افغانستانی که طرف قرارداد پیمان‌کاران بازیافت شهرداری استند و در صورت اعتصاب آن‌ها، تجمع این حجم از زباله‌ی پلاستیک در سطح شهر، بیشتر از چند روز نمی‌تواند دوام بیاورد.
در آن‌چه که گذشت دو‌ نکته قابل توجه است:
یک) صنعت بازیافت پلاستیک (زباله) که جزو شغل‌های پرخطر است و تا کنون توجه ویژه‌ای از طرف مسؤولان مربوط به آن نشده است؛ چه مسأله‌ای با حضور افغانستانی‌ها در قسمت تفکیک آن دارد؟
دو) سکوت و پی‌گیری نکردن نیروی انتظامی و مراجع قضایی ایران در این مورد چه دلیلی دارد؟
این حمله‌های زنجیره‌ای جدا از خسارت بالای مالی و اوج ناامنی شغلی، نگرانی روحی و اجتماعی را در پی دارد که با توجه و چند مورد اقدام سریع می‌تواند موجب پیش‌گیری شود.


حضور مهاجران افغانستانی در ایران پس از سه دهه هنوز پذیرفته شده نیست، در سطح دولتی و اداری مهاجران با مشکلات زیادی روبه‌رو استند؛ از تمدید سالیانه‌ی کارت آمایش گرفته تا سختی‌هایی که برای گرفتن گواهی‌نامه‌ی رانندگی، تحصیل در دانشگاه، عبور و‌ مرور در کشور و حتا گرفتن کارت عابر بانک و…
در سطح جامعه و مردم نیز تصور نادرستی در مورد حضور مهاجران افغانستانی در ایران وجود دارد که مهاجران ظرفیت‌های شغلی را گرفته ‌اند و این فرصت از جوانان ایران گرفته شده است؛ در صورتی که مهاجران اغلب در شغل‌های سخت نظیر همین تفکیک پلاستیک (زباله) مشغول استند که بدون شک کمتر ایرانی‌ای حاضر به انجام آن است. نکته‌ی اصلی در این است که دیوار مهاجران افغانستانی در ایران بسیار کوتاه است و هر شخص در هر مرتبه‌ای، اجازه‌ی تعرض و رفتار ناشایست به آن‌ها را به خود می‌دهد.
جامعه‌ی ایران در هر سطحی (دولت_مردم) اگر قصد نمایش چهره‌ای انسانی از خود به دیگران دارد، دست به کار فرهنگی باید بزند؛ فرهنگی که در آن انسان‌ها برابر استند و‌ حقوق آن‌ها محترم شمرده می‌شود. برخوردهای عجولانه و مناسبتی هر چند ضروری است؛ اما با تغییر نگرش است که می‌توان به انسانیت و دوستی دست یافت.