
آژیر آمبولانسها خاموش شد. خاموش شدن آژیر امبولانسها، محو بوی انفجار و پاک شدن ریخت و پاشهای شیشههای فروریخته، شاید به ظاهر برای کابلنشینان به معنای بازگشت به روال عادی زندگی در این شهر آشوبخیز باشد؛ اما هر حادثه برای ساکنان این شهر، دردهای عمیقی به جا میگذارد.
ترنم، کودک دهساله است در انفجار روز جمعه که در مقابل دروازهی جنوبی دانشگاه کابل رخ داد، با مادرش از آن مسیر میگذشت که صدای انفجار حالت او را دگرگون کرد و خاطرات تلخ چهار سال پیش را برایش تازه کرده است.
سلیمه امیری، مادر این کودک، میگوید که او با شنیدن صدای انفجار فریاد کشید و اکنون بعد از گذشت چند روز، او شبها خواب ندارد و دچار بیماری شب ادراری شده است.
ترنم، شش سال داشت که در یک انفجار زخمی شد. هرچند زخمهای جسمانی او بعد از دو ماه بهبود یافت؛ اما هنوز زخمهای روحی او بهبود نیافته است؛ از این رو، او و خانوادهاش هنوز از آن رنج میبرند و انفجار روز جمعه مقابل دروازهی دانشگاه کابل، بیماری او را تشدید کرده است.
مادر این کودک توضیح میدهد که از حادثه چهار سال میگذرد؛ اما دخترش آن حادثه را تا هنوز فراموش نکرده و هر باری که صدای انفجاری را میشنود چیغ میزند و شبها کابوس می بیند. «زخم هایش خوب شده؛ اما همچنان ناآرامی او ادامه دارد. حالا دخترم با شنیدن صداهای بلند دیوانه میشود. شبها خواب ندارد. اگر خواب هم برود با کابوس و شب ادراری به همراه است. نمی دانم چه زمان خوب خواهد شد؟.»
اسد، یکی دیگر از قربانیهایی حملهی انتحاری در کابل است. او، دو سال قبل در حملهی انتحاری زخمی شده و اکنون پایش معلول است.
در ضمن سلامتی روانی خود را نیز از دست داده است .خالد پدر این کودک می گوید: «او پسر تیزهوشی بود. اولنمرهی صنفش بود و آرزوهایی بلندی داشت؛ اما تمام استعدادهایش خاک شد؛ او اکنون معلول و دیوانه است. داکتران گفته اند که امید برای سلامتی او است در صورتی که به داکتران خارجی مراجعه شود؛ اما چون توانایی مالی نداریم، هزینهی تداوی او را در خارج پرداخته نمیتوانیم.»
صدای انفجار، ستایش هشت ساله را مبتلا به لکنت زبان کرده و مادرش میگوید: «او پس از شنیدن صدای انفجار به شدت ترسید و از هوش رفت ؛ زمانی که به هوش آمد یک هفته نمیتوانست حرف بزند حالا هم لکنت زبان دارد.»
مادر ستایش میگوید که او دختری شوخ و با جرأت بود، اکنون گوشهگیر و منزوی شده. همیشه با بازیچهها خود را مصروف میکند. با کسی گفتوشنود ندارد.
فرامرز دوازده ساله که از داشتن نعمت دست محروم است، از سرگذشت خود چنین حکایت میکند: «من و دوستم در سرک پلاستیک فروشی میکردیم که انفجار شد. بعد از چند روزخودم را در شفاخانه یافتم و از احوال دوستم جویا شدم. زمانی خبر مرگ او را شنیدم، آرزو کردم کاش من هم میمردم.»
فرامرز در حالی که قطرههای اشک چشمانش کفشهایی خاکآلودش را میشوید، از خاطرات قبل انفجار حکایت میکند. او میگوید که چهار سال قبل با کیانوش دوست شده؛ در مکتب و کار یکجا بودند. او اکنون مکتب را ترک کرده. فرامرز در این مورد میگوید: «دیگر کیانوش نیست. انفجار او را از من گرفت دیگر حال و هوایی برای مکتب رفتن ندارم. شاید در انفجار بعدی من بمیرم. پس مکتب و درس فایده ندارد.»
ترومای بعد از حادثه
افغانستان از جمع بدترین کشورها برای کودکان شناخته میشود. کودکان در این کشور قربانی اصلی جنگ و انفجار استند.
چنانچه پیش از این سازمان بینالمللی محافظت از کودکان نیز در گزارشی گفته بود که افغانستان در فهرست ده بدترین کشور جهان قرار دارد که مکان امنی برای کودکان نیست.
طبق گزارش این سازمان، از هر ده کودک، هشت کودک در افغانستان قربانی استفاده از سلاح و مواد انفجاری شده اند. از سویی هم، طبق این گزارش، کودکان در این کشور نه تنها در انفجارها از لحاظ فزیکی آسیب میبینند بلکه از لحاظ روانی نیز دچار آسیبهایی شدید میشوند.
ناصر حبیبی، روانشناس میگوید که شایعترین امراضی که کودکان درگیر جنگ با آن روبهرو میشوند، تروما (اختلال استرس پس ازسانحه) است که سبب اضطراب، ترسهای شبانه، احساس ناامنی و بسیاری از اختلالات دیگر روانی میشود که پیامد ناگوار روی ذهن و روان کودک دارد و مدت زمان طولانی در بر میگیرد تا از این حالت شدید امراض روحی نجات یابند .
به گفتهی این روانشناش، کودکانی که هر روز درگیر جنگ و انفجار استند و صدای آن را میشنوند یا تصاویر دلخراش را در تلویزیون و صفحات اجتماعی می بینند، از لحاظ روانی دچار ترس و وحشت میشوند و نسبت به کودکان که چنین وضعیتی را تجربه نمیکنند و در مکان امن زندگی میکنند از لحاظ ذهنی رشد از رشد باز میمانند و با مشکلات روانی دچار می شوند. حبیبی تأکید میکند، کودکانی که در حادثه آسیب میبینند و دچار استرس، اضطراب، ترس و دیگر امراض روحی و روانی میشوند باید تحت درمان روانشناس قرار بگیرند .
وی برای خانوادهها گوشزد میکند که پس از چنین حادثهها باید به مرکزهای رواندرمانی مراجعه کنند و محیط امنی در خانه برای کودکان شان ایجاد کنند.
این در حالی است که وزارت صحت عامه نیز در تازهترین گزارشهای خود اعلام کرده که ۴۷ درصد از جمعیت ۳۲ میلیونی کشور از ناسلامتی روانی رنج میبرند. طبق معلومات بیشتر، این افراد شامل کودکان و زنان میشوند و از سویی، بنا بر گفتهی روانشناسان، ادامهی جنگ، ناامنی و مشکلات اقتصادی در این کشور، به تداوم ناسلامتی روانی دامن زده و آن را گسترش میدهد.