نویسنده: اگنیشکا پیکولیکا-ویلچوزکا / برگردان: علیشیر شهیر/ منبع: دیپلمات
بخش پایانی
عبید علی، کارشناس شبکهی تحلیلگران افغانستان میگوید که جنبش اسلامی ازبیکستان، در ابتدا جنگ شان را دوشادوش طالبان در شمال افغانستان آغاز کرد. شمار دیگری از آنها به شمول بولتیف به زابل وارد شدند؛ جایی که آنها از طالبان محلی، زمین و پناهگاه دریافت کردند؛ اما پس از آن، شکافهای عمیقی نیز میان جنبش اسلامی ازبیکستان و میزبانان محلی آنها رونما شد.
علی میگوید: «در سال ۲۰۱۴، در بیانیهای که عثمان غازی، رهبر پیشین جنبش اسلامی ازبیکستان در وبسایت خود منتشر کرد، به چند نکتهی مهم اشاره کرد. یکی از این نکتهها در ارتباط به ناپدیدشدن ملا محمدعمر، رهبر پیشین طالبان بود. او گفت، چند سالی است، کسی ملا عمر را ندیده و این مساله معیارهای دینی-رهبری را نقض میکند. او تاکید کرد که جنبش اسلامی ازبیکستان، مدتها است از مرگ ملا عمر آگاه است و منتظر اعلام مرگ او، از سوی طرفهای درگیر است.»
به گفتهی این کارشناس افغان، چنین بیانیهای از سوی رهبر جنبش اسلامی، این جنبش را با مشکلهای زیادی روبهرو کرد؛ طالبان بیشتری از فرماندهان این حرکت را خلع سلاح کردند.
در سال ۲۰۱۵ ، طالبان اعتراف کردند که ملا محمدعمر، نه تنها دیگر زنده نیست، بلکه او در سال ۲۰۱۳ مرده بود. آنها ملا اخترمحمد منصور را به عنوان رهبر جدید خود معرفی کردند؛ این امر اختلافهای بیشماری را به بار آورد و منجر به شکافهای جدی میان این دو متحد شد و اوضاع بیشتر از پیش به وخامت گرایید.
اعلام پشتیبانی از شاخهی خراسان داعش
در سال ۲۰۱۵ شمار زیادی از جنگجویان پاکستانی «بیعت»شان را با ابوبکر البغدادی اعلام کردند و به تشکیل شاخهی خراسان داعش در ننگرهار پرداختند. شمار زیادی از فرماندهان محلی ناراضی طالبان، به این گروه پیوستند. عثمان غازی، رهبر جنبش اسلامی ازبیکستان نیز به این گروه پیوست؛ تصمیمی که شماری از جنگجویان این جنبش با آن مخالفت کرد و ترجیح دادند با گروه طالبان بمانند.
در چنین کشوقوسهایی، اوضاع زابل متشنج شد، فرماندهان محلی طالبان تلاش کردند که با مهمانان ازبیک گفتوگو کنند؛ اما جنبش اسلامی ازبیکستان از پشتیبانی رهبری جدید طالبان خودداری کرد. این امر، راهی جز جنگ را برای طالبان با متحدان سابق شان نگذاشت. به گفتهی عبید علی شماری از رهبران و فرماندهان جنبش اسلامی ازبیکستان در یک جنگ بیرحمانه، کشته شدند. برخی از آنها خلع سلاح و بازداشت شدند و شماری از اعضای دیگر این جنبش توانستند با خانوادههای خود از منطقه فرار کنند و خود را به پایگاه جدید شاخهی خراسان داعش در ننگرهار برسانند.
علی میگوید: « آنها دو گزینه برای زنده ماندن داشتند: یا به شاخهی خراسان داعش در ننگرهار بپیوندند یا از انتصاب رهبر جدید طالبان پشتیبانی کنند. برخی از آنها از رهبری جدید طالبان حمایت کردند و در مواضع خود در شماری از مناطق کشور، به ویژه در شمال باقی ماندند.»
گروهی که شیرزاد بولتیف عضو آن بود از گروههای خوششانسی بود که از کشتار زابل، سالم بیرون آمد. گروه او، سلاحهای خود را تحویل داده و قول دادند که به شاخهی خراسان داعش نمیپیوندند؛ اما آنها هرگز قصد وفا به این عهد را نداشتند. اندکی بعد گروه بولتیف خود را به پایگاه شاخهی خراسان داعش در ننگرهار- ولایت شرقی افغانستان- رساند.
از بولتیف پرسیدم که زندگی زیر سایهی دولت اسلامی (داعش) چگونه بود، او اما نخواست در این مورد، وارد جزییات بیشتر شود: «مردم همه میدانند. زندگی ما در دو ماه نخست زیر سایهی حاکمیت داعش با آرامش و سکوت گذشت؛ عادی و بدون هیچ اتفاقی. پس از آن اما، روز خوشی را ندیدیم؛ بمبگذاریها آغاز شد. من بیشتر مصروف کار در یک چاپخانه شدم که اسناد و چیزهای چاپی مردم را چاپ میکردم. در ضمن آشپزی هم میکردم.»
شکست
بولتیف میگوید که او یکی از ۲۰۰ جنگجوی ازبیک است که سه سال را با شاخهی خراسان داعش در افغانستان سپری کرده است؛ اما مشخص نمیکند که در کدام ولایتها.
در سال ۲۰۱۸، حملهها بر شاخهی خراسان داعش در ننگرهار شدت گرفت: « آنها بمبباران کردند و همهی ما به سمت وزیرستان حرکت کردیم. ما آنجا نزدیک به یک سالونیم ماندیم. مردم زیادی آنجا زندگی میکرد. طالبان آنجا هم حمله کردند و حملههای شان چندین ماه ادامه پیدا کرد و ما آهسته آهسته از آنجا بیرون شدیم.»
بولتیف میگوید که گذراندن روزها بدون غذا با بچهها سخت بود، خانوادههای دیگر بدون سرپرستِ مرد مانده بودند. بهگفتهی او هر مرد دستکم ۱۰ زن داشت. این جنگجوی ازبیکستانی میگوید، در حالی که زن مریضش همراه با ۵ فزندش بدون غذا در آنجا مانده بود، او هشت ماه با تن بیمارش فراری بود.
آنوقت بود که بولتیف شنید، هر کسی از اعضای شاخهی خراسان داعش که تسلیم حکومت افغانستان شوند، عفو میشوند. این گروه در ننگرهار در برابر ارتش افغانستان، امریکا، نیروی خیزش مردمی و طالبان دیری دوام نکرد. برخی از اعضای شاخهی خراسان داعش به کنر فرار کردند، برخی کشته شدند و شماری هم نیز بازداشت شدند. بولتیف با همسرش راهی جز تسلیم شدن را مناسب ندانستند. «جهاد» آنها شکست خورده بود و بولتیف همراه با جنگجویان بیشمار دیگر خود را به حکومت افغانستان تسلیم کرد.
بولتیف میگوید اگر او میتوانست زمان را به عقب برگرداند، به هیچوجه به افغانستان نمیرفت. او دوست ندارد که بجنگد. او تنها میخواست با همسر و بچههایش زندگی کند و دین اسلام را بپذیرد. این عضو جنبش اسلامی ازبیکستان میگوید: «اگر روزی دوباره آزاد شوم، به اروپا، ترکیه یا روسیه میروم، هر جایی که بتوانم صلح را پیدا کنم. میخواهم خانواده و برادرم را که آخرینبار در کردستان سوریه در حال جنگ دیده بودم، دوباره ببینم.»
این جنگجوی ازبیکستانی اما، با ناامیدی میگوید هرگز این اتفاق نخواهد افتاد. به گفتهی او شمار زیادی از جنگجویان داعش که به اساس وعده، تسلیم شدهبودند؛ اما مورد بخشش قرار نگرفتند و جنبش اسلامی ازبیکستان نیز شکست خورده است.
او تاکید دارد: «جنبش به پایان رسیده است. تنها برخی از گروههای کوچک [ازبیک] که در کنار طالبان میجنگند، باقی مانده است؛ اما آنها به تنهایی هیچ ثمری ندارند.»
چه کسانی از جنبش باقی مانده است؟
به اساس توافقنامهای که طالبان با ایالات متحدهی امریکا برای پایان جنگ ۲۰ سالهی افغانستان در ماه فبروری سال روان میلادی امضا کرد، این گروه قول داده است که در ازای بیرونشدن سربازان امریکا، هیچگونه فعالیت تروریستی را در خاک افغانستان اجازه ندهند.
با سفر به کوهپایههای دیدنی بدخشان، اما شک و تردیدهای زیادی در مورد این تعهد طالبان به دل خطور میکند.
در درهی خمیدهی «خُستک» جنگ گروهی از جنگجویان آسیای میانه جریان دارد. به گفتهی عبید علی این گروهها که شمار آنها مشخص نیست، به طالبان محلی وابسته استند و از سویی هم به اساس گزارشهایی، شماری از این گروهها وابسته به القاعده است-سازمانی که امریکا را پس از حملههای یازدههم سپتامبر به خاک افغانستان کشاند-.
این آگاه افغان میگوید که گروههایی از این قبیل، برای سالها در آنجا بوده اند. به گفتهی او بر خلاف تصور، جنگجویان زیادی استند که از زابل جان سالم بیرون برده اند. آنها مخالفتهای شدیدی با طالبان دارند و دشوار است که با این گروه آشتی کنند.
آیسان، یک جنگجوی ۲۷ سالهی سابق طالبان را در یک دفتر ساکت و آرام در فیضآباد، مرکز بدخشان دیدم. او سه سال پیش این گروه را ترک کرده است؛ چون از جنگ آنها ناامید شده بود. در حال حاضر آیسان همراه با پدر و مادرش در یکی از روستاهای نزدیک شهر زندگی میکند. او بهتازگی نامزد کرده است.
آیسان میگوید: « درهی خُستک در ولسوالی جُرم بدخشان، مکانی امن برای تروریستهای بیرونمرزی است. از جمله شمار اویغورها بسیار زیاد است. پس از آن شمار تاجیکها و ازبیکها. هر تابستان حملهی نظامی صورت میگیرد. آنها شش، هفت سال آنجا بوده اند. هر سال خارجیهای جدیدی از پاکستان و جاهای دیگر به آنها میپیوندند. مردم خُستک از این مهمانان ناخواندهی خارجی خسته شده اند و به تنگ آمده ند. از آنها میترسند؛ چون آنان خیلی وقتها از مردم غذا و آب و موتر میخواهند و بعضی وقت هم مردم را آزار و اذیت میکنند.»
به گفتهی عبید علی، عضو شبکهی تحلیلگران افغانستان، غیر از بدخشان این جنگجویان ازبیک در شماری از ولایتهای دیگر افغانستان از جمله تخار، کندز و بغلان نیز فعالیت دارند. از سویی هم یک گزارش سازمان ملل در ماه جولای سال روان میلادی نشان میدهد که اعضای جنبش اسلامی ازبیکستان در افغانستان، به ۱۴۰ تن افزایش یافته است که حتا شامل شماری از خانوادههایی میشود که در حال حاضر در فاریاب اند.
افزون بر آن، شاخهی خراسان داعش نیز در این کشور حضور دارد و با وجود از دستدادن بخش عمدهی قلمرو شان، هنوز هم میتوانند حملههای بزرگی را راه بیندازند. ارزیابی سازمان ملل متحد نشان میدهد که در حال حاضر حدود ۲ هزار و ۲۰۰ جنگجوی داعش در افغانستان وجود دارد. با این حال مشخص نیست که چه شمار از آنها از اعضای جنبش اسلامی ازبیکستان است.
علی میگوید: « یک چیز روشن است؛ تا زمانیکه طالبان از قدرت کافی برخوردار باشند، جایی برای فعالیت هیچ گروه جنگجوی دیگر بهگونهی مستقل نخواهد بود. بیشترین مناطقی که این گروهها مستقر استند، زیر کنترل طالبان است و دولت امکان دسترسی به این گروهها را ندارد.»