«ساعت طلایی»؛ چگونه جنگ افغانستان سبب پیش‌رفت پزشکی در میدان جنگ شد

عبدالرازق اختیاربیگ
«ساعت طلایی»؛ چگونه جنگ افغانستان سبب پیش‌رفت پزشکی در میدان جنگ شد

منبع: The San Diego Union Tribune

نویسنده: John Wilkens

برگردان: عبدالرازق اختیاربیگ

زمانی که آخرین عضو سرویس ایالات متحده‌ی امریکا، افغانستان را ترک می‌کند، شاید در اوایل ماه بعدی، طولانی‌ترین جنگ امریکا در خاک خارجی، به پایان می‌رسد و هم‌چنان مأموریتی که در ابتدا «عملیات آزادی پایدار» نامیده شده بود.
این که چه چیزی در این جنگ ۲۰ساله، پایدار بوده، پرسشی بسیار کلان است، به جز در یک زمینه: پزشکی در میدان جنگ. در این زمینه، دست‌آوردهایی به میان آمده است.
استفاده از تورنیکت یک دست –رگ‌بند-، انتقال خون در خطوط نخست جبهه‌ی نبرد، تخلیه‌ی سریع‌تر بیماران به مراکز درمانی، همه و همه در افغانستان اجرا شد و همه، جان‌هایی را نیز نجات داد.
این امر بیش‌تر در جریان عملیات خونین نظامی اتفاق می‌افتاد و داکتران را مجبور می‌کرد که اقدام کنند، آن‌هم بسیار سریع. بعدها، از این پیش‌رفت‌ها در زمینه‌ی تداوی غیرنظامیان نیز استفاده می‌شد. بی‌حس‌کردن مریض، با جنگ داخلی ارتباط دارد. در جنگ اول جهانی، برای اولین‌بار از اشعه‌ی ایکس استفاده شد. جنگ دوم جهانی سبب شد که بانک‌های خون به وجود بیاید و آنتی‌بیوتیک‌ها تولید شود. برای بار نخست در جنگ کوریا، زخمیان توسط چرخ‌بال‌ها انتقال داده شد.
اسکات مک گوک، تاریخ‌دان نظامی سن‌دیاگو، گفت: «این تغییرات، به دلیل نیاز جدی‌ای که بود، به وجود آمده و به این دلیل که آسیب‌دیدگی‌ها به اندازه‌ی کافی بود تا متناسب به آن، مهارت و تکنیک پزشکی به دست آید. به سختی، گوشه‌ا‌ی از مراقبت‌های صحی را در دنیای امروز می‌توان یافت که ریشه در میدان جنگ نداشته باشد.»
مک گاگ، نویسنده‌ی کتاب «فرشتگان میدان جنگ»، کتابی در مورد پزشکی رزمی در سال ۲۰۱۱ میلادی، گفت که افغانستان به عنوانی جایی که آسیب‌های فاجعه‌باری از ناحیه‌ی انفجار ماین‌های کنارجاده‌ای و ماین‌های دست‌ساز دیده، نیاز به تغییری اساسی دارد.
او گفت: «در قرن گذشته، همه‌ی تلاش‌ها و تصور این بود که زخمیان را باید در اسرع وقت از میدان جنگ خارج کنند. در این قرن، همه‌ی تأکید روی این موضوع است که چگونه به زخمیان رسیدگی صحی شود.»
نتیجه‌ این است که جنگ هرگز قابل پیش‌بینی نیست؛ این که چقدر ادامه خواهد داشت. در جریان جنگ‌های انقلابی، دست‌کم ۴۰ درصد زخمیان شدید، سرانجام جان باختند، در جنگ دوم جهانی ۳۰ درصد زخمیان.
در سال‌های نخست جنگ در افغانستان، میزان مرگ‌ومیر ۲۰ درصد بود که آهسته‌آهسته این رقم به ۸٫۶ درصد کاهش یافته است.
استفاده از رگ‌بند، سابقه‌ی بسیار طولانی دارد. بر اساس بررسی‌ها، قدمت آن، دست‌کم به دوره‌ی سلطنت اسکندر کبیر و لشکرکشی او به ایران، یعنی به سال‌های ۳۳۴ قبل از میلاد بر می‌گردد؛ اما استفاده از این رگ‌بندها همیشه توصیه نمی‌شود. داکتر متیو تادلاک، متخصص آسیب دریایی در سن‌دیاگو، به یاد می‌آورد که بیست سال پیش، استادان او را در دانش‌کده‌ی پزشکی آموزش می‌دانند که «رگ‌بندها مناسب نیست و نباید از آن استفاده شود.»
جفری هاورد، یکی از کسانی که در مورد استفاده از این دستگاه در دانش‌گاه تگزاس در سن‌آنتونیو، مطالعه کرده، می‌گوید که بر اساس بررسی‌ها، استفاده از این دستگاه‌، می‌تواند باعث آسیب‌رساندن به عصب و حتا سبب قطع عضو شود.
هاورد، می‌گوید که در ابتدای جنگ افغانستان، از این رگ‌بندها به گونه‌ی گسترده استفاده نمی‌شد؛ «اما وقتی وارد آن‌ جا شدیم، بسیار زود فهمیدیم که ما به آن‌ها نیاز داریم.»
بسیاری از جراحت‌ها ناشی از انفجار بمب بود که گاهی سبب قطع عضوی از بدن می‌شد. مردم این قدر خون‌ریزی می‌کردند که نزدیک بود بمیرند.
نوع قدیمی این وسیله، طوری طراحی شده بود که به دو نفر نیاز بود تا جای زخم شخص را ببندند. مواردی که برای افغانستان ساخته شده، یک نفر هم می‌تواند آن را ببندد و حتا خود شخص زخمی نیز می‌تواند با یک دست هم آن روی بازویش ببندد.
هاورد، گفت: «این یک پیش‌رفت قابل ملاحظه‌ بود و یک تورنیکت -رگ‌بند- خودکار را ساختند که حمل آن نیز ساده است.»
از این دستگاه‌ها تنها برای اندام‌ها استفاده می‌شود؛ اما گاهی، مواد انفجاری در افغانستان چنان قدرت‌مند بودند که به کلی برخی از اندام‌ها مانند دست و یا پا را قطع می‌کرد. هاورد، گفت که نوع جدید این وسیله، باید طوری طراحی شود که بتواند اعضای قطع‌شده را با هم وصل کند.
مطالعه‌‌ای که هاورد و چند هم‌کار دیگر او در مورد اثرگذاری این دستگاه انجام داده، نشان می‌دهد که با استفاده از رگ‌بند، دست‌کم ۲۴۰ نفر در افغانستان از مرگ نجات داده شده. «دست‌کم ۲ هزار و ۳۰۰۰ سرباز امریکایی کشته و ۲۰ هزار نفر دیگر زخمی شده است».
تادلاک، جراح تروما، می‌گوید که [رگ‌بند]، نقشی بسیار مهم در جنگ دوم جهانی داشت؛ با توجه به این که ۵۰ درصد جان‌باختندگان در نتیجه‌ی خون‌ریزی به کام مرگ رفتند. «درسی که ما باید دوباره آن را یاد بگیریم.» این که در جنگ‌ها غیرمعمول نیست؛ گاهی حافظه‌ی سازمانی، پس از پرواز گلوله‌ها محو می‌شوند.
موفقیت‌ها در افغانستان و عراق اما، اکنون در جهان غیرنظامی نیز گسترش یافته است، جایی که یک طرح غیرانتفاعی زیر عنوان «خون‌ریزی را متوقف کنید»، آموزش و تجهیزات را به مردم و پاسخ‌دهندگان، انتقال می‌دهند تا آن‌ها در صورت مواجهه با شخص زخمی، بدانند که کدام یک در اولویت قرار دارد.
این برنامه از سوی کالج زخم‌های امریکا، برگزار می‌شود و از زمان آغاز برنامه در سال ۲۰۱۷ میلادی تا اکنون، ۱٫۵ میلیون را آموزش داده است. هدف‌شان آموزش ۲۰۰ میلیون نفر است.
زمان‌بندی همه ‌چیز است
به آن «ساعت طلایی»، می‌گویند؛ زیرا باید در ۶۰ دقیقه یک شخص به شدت زخمی را نزد جراح برسانید و این‌ گونه احتمال زنده‌ماندن او بیش‌تر خواهد بود. البته ساعت طلایی برای مکان‌هایی است که رساندن مریض آسان باشد، نه افغانستان که بیش‌تر نیروها در روستاها و جاده‌های خامه می‌جنگند و تخلیه و انتقال آن‌ها، تنها با چرخ‌بال امکان‌پذیر است.
در اوایل، «ساعت طلایی» به دلیل تدراکات، دو ساعت و یا بیش‌تر بود. این بر می‌گردد به جنگ ویتنام. این در حالی است که در زمان جنگ دوم جهانی، این روند -زمان زخمی‌شدن تا رسیدن به شفاخانه- ۱۲ تا ۱۵ ساعت طول می‌کشید.
در سال ۲۰۰۹، رابرت گیتس، وزیر دفاع امریکا، به نیروهای خود دستور داد که سرعت در انتقال رخمیان را بیش‌تر کنند؛ در حالی که پیش از دستور او، کم‌تر از ۲۰ درصد زخمیان در سال‌های اول جنگ در ساعت طلایی به بیمارستان‌ها انتقال داده می‌شد؛ اما پس از دستور او، حدود ۷۶ درصد بیماران در همان ساعت طلایی انتقال داده می‌شدند.
هاورد، متخصص اپیدمی‌لوژی دانش‌گاه تگزاس، گفت که جان حدود ۲۸۰ نفر در افغانستان در نتیجه‌ی مداخله‌ی سریع مردم نجات داده شده است. او و چند هم‌کار دیگرش هم‌چنان در مورد نقش انتقال خون بر میزان مرگ‌ومیر نیز مطالعه انجام داده اند. در قدیم‌، این ‌گونه رواج بود که داکتر برای حفظ فشار خون زخمیان هنگام انتفال به شفاخانه، به آن‌ها نمک و دیگر مایعات می‌دادند و با رسیدن به شفاخانه، در صورت نیاز به آن‌ها خون تزریق می‌کردند.
با تشخیص ماهیت زخم‌ها در افغانستان، این مسئله مشخص شد که برای انجام جراحی بیمار به خون نیاز است؛ اما کار با خون، بسیار حساس و چالش‌زا است؛ زیرا نگه‌داری خون نیاز به یخ‌چال و سایر تجهیزات برای ذخیره و انتقال آن دارد تا در صورت نیاز از آن استفاده شود.
بر اساس معلومات هاوارد، در نتیجه‌ی انتقال به ‌وقع خون به زخمیان، جان دست‌کم ۴۳۱ نفر در افغانستان نجات داده شده است. از این روش در میان غیرنظامیان نیز استفاده می‌شود و در حال حاضر، بسیاری از خدمه‌ها و آمبولانس‌ها، حامل خریطه‌های خون است و برای زخمیان جدی از آن استفاده می‌کنند.

احساس خوش‌بختی
جنگ در افغانستان که سال‌های طولانی‌ای است جریان دارد، آسیب‌های مختلفی را به بار آورده است؛ قطع عضو، صدمات مغزی و اختلال مغزی پس از رویداد. در این میان، قطع عضو، یکی از ملموس‌ترین نمونه‌ها است. از سال ۲۰۰۱ تا اکنون، یک هزار و ۶۵۰ نفر در نتیجه‌ی جنگ در افغانستان و عراق عضوی از بدن‌شان قطع شده است.
بسیاری از اعضای سرویس، بیش‌تر از یک عضو بدن‌شان را از دست دادند، برخی دیگر حتا هر چهار عضو بدن‌شان -دو دست و دو پا‌ی‌شان- را از دست دادند. چهار سال پیش، زمانی که او در نتیجه‌ی رویدادی پای چپش را از دست داده بود، در مصاحبه‌ای با Stars and Stripes، گفت که انگیزه‌‌ی قوی‌اش، باعث شد دوباره بهبود یابد.
او گفت: «من که تنها یک عضو بدن خود را از دست دادم، احساس خوش‌بختی کردم.»
در همان مقاله، یک تکنسین بمب که در نتیجه‌ی انفجار ماین مقناطیسی، دست راست خود را از دست داده بود، گفت که داکتر در بیمارستان نظامی والتر رید، به شوخی لقب «برش‌گر کاغذ» را به او داده بود. او در آن زمان، تنها شخصی بود که کم‌ترین جراحت را داشت. جریان مداوم تداوی بیماران در شفاخانه‌های نظامی، باعث پیش‌رفت در ساختن پاهای مصنوعی شده است، اکنون سبک‌تر و کاربردی‌تر شده و حساسیت بیش‌تری به جنسیت پیدا شده است.
بخش امداد وزارت خارجه‌ی امریکا، سال‌ها است که برای ساختن اندام‌های مصنوعی برای زنان به دلیل شکر و سایر مشکلات صحی، کار می‌کند؛ اما، این نهاد برای کسانی که در جنگ زخمی یا عضوی از بدن‌شان را از دست می‌دهند، نیست.
لوری منینگ، کاپیتان بازنشسته‌ی نیروی دریایی و مدیرعامل شبکه‌ی خدماتی برای زنان مستقر در واشنگتن، گفت: «این واقعا به پرسشی بسیار کلان در افغانستان و عراق مبدل شده است، جایی که زنان در نقش‌های مختلف ظاهر شده اند.»
او، گفت که بیش‌تر از ۱۰۰ زن در جریان جنگ، عضوی از بدن‌شان –دست یا پا- را از دست داده اند؛ اما، اداره‌های بهداشت سربازان، تنها به ۳ درصد این افراد کمک کرده می‌تواند. این آژانس از سال ۲۰۱۷ به این طرف، هشت دوره‌ی مطالعه را تمویل کرده است؛ به عنوان مثال: بررسی می‌کند که آیا می‌توان یک سیستم مچ پا ایجاد کرد که به فردی معلول و یا فردی که عضوی از بدنش قطع شده، کمک کند که کفش پاشنه‌بلند بپوشد. منینگ، گفت: «بسیاری از زنان، دوست دارند که حداقل برخی وقت‌ها کشف‌های پاشنه‌بلند بپوشند.»
به گفته‌ی او، احتمال دارد که بسیاری از زنان با پاهای برهنه در محل‌های عامه بروند؛ چیزی که می‌تواند برای نشان‌دادن اندام ظاهری‌شان تأثیر بگذارد. زنان «قطع عضو»‌شده که برای گزارش اداره‌ی حساب‌داری دولت، مصاحبه کرده اند -این مصاحبه در ماه نوامبر سال گذشته انجام شد-، همه، داستانی آشنا را شرح دادند: وقتی صحبت از پروتز یا اندام ظاهری زن می‌شود، ارتش از جهان گسترده‌تر است.
اگر در گذشته، چیزی پیش‌بینی شده، احتمالا تغییر خواهد کرد.
مک گوگ تاریخ‌دان نظامی، گفت: «برای لحظه‌ای متوقف شوید و فکر کنید که در جریان جنگ‌های مختلف، چقدر مراقبت‌های صحی پیش‌رفت کرده است. چه کسی می‌داند که چه درس‌هایی در خاور میانه آموخته شده که بتواند بخشی از مراقبت‌های استندرد برای غیرنظامیان باشد.»