آشفتگی در افغانستان

مهدی غلامی
آشفتگی در افغانستان

نویسنده: بروس ریدل – بروکینگس

مترجم: مهدی غلامی

امارت اسلامی افغانستان که عنوان امضای گروه طالبان است، به درستی از توافق‌نامه‌ای که با امریکا، در ۲۹ فبروری در قطر امضا کرده، خوش‌نود است. این توافق‌نامه در برابر خواست دیرینه‌ی این گروه، تسلیم شد: «خروج تمامی نیروهای نظامی ایالات‌متحده، متحدانش، همکاران ایتلافی به شمول تمام پرسونل ملکی غیردیپلماتیک، پیمان‌کاران امنیت خصوصی، آموزش‌دهندگان، مشاوران و پرسونل خدمات پشتیبانی، طی چهارده ماه از افغانستان»، تعجبی ندارد که طالبان این توافق‌نامه را یک پیروزی می‌دانند.
وزارت دفاع ایالات متحده‌ی امریکا، می‌گوید که پنتاگون پیش از پیش شروع به اجرای مرحله‌ی اول خروج نیروهای امریکایی از ۱۲۰۰۰ نفر به ۸۶۰۰ نفر کرده است. ناتو که حتا نامی از آن در توافق‌نامه برده نشده نیز، در حال بیرون شدن از این کشور است. این توافق‌نامه، حضور هر گونه نیروی باقی‌مانده برای عملیات ضدتروریستی یا آموزش ارتش افغانستان را مطلقا رد کرده است. خلاصه این‌که، این توافق‌نامه، ارتش دولت افغانستان را تنها می‌گذارد و آینده‌ی فعالیت‌های ضدتروریستی در منطقه را به طالبان و حامیان پاکستانی این گروه، می‌سپارد.
کارکردن در چنین محیطی برای جامعه‌ی اطلاعاتی ایالات‌متحده، فوق‌العاده دشوار خواهد بود. کم‌بود نیروهای محافظتی، حتا پیمان‌کاران خصوصی، از جمع‌آوری اطلاعات در این قلمروی خطرناک، جلوگیری خواهد کرد. این که بدانیم در منطقه‌ی مرزی افغانستان و پاکستان که از دیرزمانی مرکز فعالیت سازمان‌های تروریستی بوده، چه می‌گذرد؛ چالش حادی خواهد بود.
در این توافق‌نامه، گروه طالبان از القاعده یا حملات یازدهم سپتامبر دوری نجسته و از آن، انکار نکرده است. سراج‌الدین حقانی، فرمانده‌ی دوم این گروه نیز، در مقاله‌ای که برای نیویورک تایمز نوشته بود، انکار نکرد. ماشین تبلیغات طالبان به طور پیاپی، حملات یازدهم سپتامبر را پیروزی‌ای برای جهاد جهانی خوانده است؛ روایتی که طالبان ادعا می‌کنند با توافق‌نامه‌ی دوحه، قوی‌تر هم شده است. آن‌ها ادعا می‌کنند که «جهاد، بار دیگر یک ابرقدرت را شکست داد.» توافق‌نامه‌ی دوحه، حاوی هیچ جمله‌ای در مورد حقوق انسانی مردم افغانستان، نیست و حقوق زنان افغانستان نیز به وضوح از قلم افتاده است.
آن‌چه طالبان به آن تعهد کرده‌اند، جلوگیری از استفاده شدن قلمروی افغانستان، برای حملات تروریستی، علیه ایالات متحده و «متحدانش» است. طالبان از آموزش، جذب سرمایه و دیگر همکاری‌ها، برای عملیات علیه امنیت امریکا و متحدانش جلوگیری می‌کند. این یک تعهد تشویقی است. این توافق‌نامه چیزی از زیرساخت‌های طالبان در پاکستان؛ جایی که تروریست‌های زیادی از گذشته‌ها به این سو، در آن مستقر بودند، نمی‌گوید. در این توافق‌نامه، حرفی از شبکه‌ی تروریستی «لشکر طیبه» که با طالبان کار می‌کند و هندوستان را هدف می‌گیرد، به میان نیامده است.
طالبان پیش از این هم گفته‌اند که آتش‌بس هفت‌روزه‌ای که در استقبال از توافق‌نامه‌ی دوحه، امضا شده بود، تمام شده و این گروه حملات خود بر نیروهای داخلی افغانستان را از سر می‌گیرد. طالبان هیچ تعهدی برای آتش‌بس فراگیر نداده‌اند. قرار است در گفت‌وگوهای بین‌الافغانی که ظاهرا در ۱۰ مارچ و پس از تبادلِ قابل‌ملاحظه‌ی زندانیان بین دو طرف، در مورد آتش‌بس بحث و گفت‌وگو صورت بگیرد. دولت افغانستان گفته است که هیچ تعهدی برای آزادسازی ۵۰۰۰ زندانی طالب در برابر ۱۰۰۰ زندانی حکومت افغانستان که احتمالا در پای‌گاه‌های این گروه در پاکستان نگه‌داری می‌شوند، ندارد. حکومت افغانستان، گرفتار نتیجه‌‌ی انتخابات سال گذشته (۲۰۱۹) میلادی است که در این مقطع حساس، حکومت را به دو دسته، تقسیم کرده است.
نقص بنیادی توافق‌نامه، سهیم نبودن حکومت افغانستان، به رهبری اشرف غنی است که در سطح بین‌المللی، به رسمیت شناخته شده است. حکومت ترامپ با پذیرفتن تقاضای طالبان، مبنی بر بیرون نگه‌داشتن حکومت افغانستان از مذاکرات، به متحد مان (افغانستان) خیانت کرد و طالبان را تا سطح ما (امریکا) بالا آورد. قابل یادآوری است که در اوج قدرت، این گروه در سال ۲۰۰۰، تنها سه کشور، پاکستان، عربستان سعودی و امارت متحده‌ی عربی، طالبان را به عنوان دولت مشروع به رسمیت شناختند. شامل نکردن حکومت افغانستان به طور آشکارا، یادآور معامله‌ی حکومت (نیکسون) با (ویتنام شمالی) در سال ۱۹۷۳ است که به حکومت (ویتنام جنوبی)، سهمی در مذاکرات نداد.
مارک اسپر، وزیر دفاع امریکا گفته است که شرط اجرای تعهدات امریکا در توافق‌نامه‌‌ی دوحه، عمل‌کرد طالبان است. در این مورد باید امیدوار باشیم. مشخص نیست که رییس‌جمهور (ترامپ) به اندازه‌ی کافی متعهد است یا خیر، این که مایک پمپئو، وزیر خارجه‌ی امریکا، از امضای آن توافق‌نامه خودداری کرد، نمی‌تواند تنها یک تصادف باشد.

شاید برخی‌ها این گونه استدلال کنند که به دلیل موفقیت راهبردی، به اصطلاح «افغانستان و پاکستان»، حکومت اوباما که هدف آن شکست القاعده بود، تمام این روی‌کرد نیز شدنی و ممکن است. حکومت اوباما با کماندوها و پهپادهایش، به طور خستگی‌ناپذیری، اسامه بن لادن و جنرال‌هایش را در پاکستان تعقیب کرد. با این حال، ایمن‌الظواهری، معاون نخست او، هنوز در پاکستان به فعالیت می‌پردازد. این توافق‌نامه هیچ تعهدی، مبنی بر دست‌گیری او ندارد.
توافق‌نامه‌ی دوحه، هم‌چنان تله‌ای برای هررییس‌جمهور منتخب دموکرات، در ماه نوامبر خواهد بود. رییس‌جمهور دموکرات در مراسم تحلیفش، در جنوری ۲۰۲۱، مجبور است تصمیم بگیرد که به جدول زمانی۱۴ماهه‌ی خروج از افغانستان، عمل کند یا در حالی که سه ماه تا بیرون کردن کامل سربازان باقی مانده، این «جنگ بی‌پایان» را ادامه دهد. تصمیم بسیار مهمی خواهد بود.
بر پایه‌ی نظرسنجی‌ای که «شیبلی تلهامی» همکارم در «بروکینگس» انجام داده، اکثریت مردم امریکا نمی‌خواهند از افغانستان بگریزند. اکثریت مردم بر این باور‌اند که ایالات‌متحده، مکلفیت اخلاقی دارد تا مردم افغانستان، به خصوص زنان این کشور را با دیکتاتوری طالبان، تنها نگذارد.
ایالات‌متحده از آغاز تا کنون، این جنگ را با چشمانی بسته، به پیش برده است. در سال ۲۰۰۱، بن لادن و الظواهری اجازه یافتند تا از پاکستان بگریزند، منابع و توجه از پایان مأموریت در افغانستان، به اشغال فاجعه‌آمیز عراق در سال ۲۰۰۳ منحرف شد. طی تنها پنج سال، القاعده بیشتر از پیش، خطرناک‌ شده بود. تنها تصمیم قاطع باراک اوباما بود که از یک یازدهم سپتامبر دیگر، جلوگیری کرد. انتظار نداشته باشید که حکومت ترامپ از اوباما، تشکر کند.
هر شهروند افغانستان و امریکا، خواستار پایان جنگ است. از یک روند سیاسی نیز استقبال خواهد شد. بیایید امیدوار باشیم که توافق‌نامه‌ی دوحه، طوری تنظیم شود که آتش‌بس فراگیری به وجود بیاید. هنوز هم برای پافشاری بر مذاکرات مستقیم میان کابل و طالبان، به عنوان پیش‌نیازی برای خروج ائتلاف بین‌المللی از افغانستان، دیر نیست. یک توافق‌نامه‌ی پر عیب و نقص، نمی‌تواند امنیتی که یک نسل از سربازان امریکایی از دیرزمانی به این سو، با همکاران مان برای آن جنگیدند را تأمین کند. بیایید درستش کنیم.