نویسنده: مرسل علی
امروز تعداد آلودشدگان را ندیدم؛ یعنی نخواستم ببینم. هوا سرد است، در باغچه هم بازی نکردیم. چهارشنبهها دنیا و دانش درس ندارند. قرار شد فیلم ببینیم. انیمیشنی که به سن و ذوق هردو بود را هرسه با هم دیدیم. رفتم که خاک بخرم. فصل کِشت سبزیجات است؛ باید به گلدانها رسیدگی کنم. چهل کیلو خاک و کمی میوهی تازه گرفتم و از راه سری به مرز زدم.
هردو طرف پولیس فرانسه و سوئیس ایستاده بودند. نزدیکتر شدم پولیس سوئیس دست داد و پرسید که کجا میروم. گفتم آمدم ببینم اگر مرز باز است، از آنطرف چیزی خرید کنم. با مهربانی گفت اجازه نیست. برگشتم. از امشب ساعت دوازده، مرزهای سوئیس کاملا بسته شد. فقط آنهایی اجازهی عبور از مرز را دارند که کارمند صحی اند و کارت دارند.
از کنجکاوی به چند سوپرمارکیت هم سر زدم. تمام سوپرمارکیتها باز است و تمام مواد غذایی مثل همیشه در قفسهها چیده شده است. نرخها هم تغییر نکرده است. فقط جنسهایی چون آرد، کاغذ تشناب و دستمال کاغذی را نمیشود بیشتر از یک بسته خرید. احتمال این محدودیت را برای جلوگیری از خرید و ذخیرهی بیمورد شهروندان در نظر گرفته اند.
درحالی که از آن سوی مرز و کشورهای همسایهی سوئیس چون از آلمان، فرانسه، اتریش و ایتالیا، خبرهای ناگوارتری میرسد. از شهر وین گفتند فروشگاها خالی شده. در چند شهر آلمان و فرانسه هم موادی چون آرد، تخم مرغ، کاغذ تشناب و… پیدا نمیشود. در ایتالیا پولیس افرادی را که مایعضد عفونیکننده و ماسک را خریده و از انترنت با قیمت بیشتر میفروخته اند، دستگیر کرده است.
از دیروز نماد شهر، فوارهی آب در قلب دریاچهی شهر هم تعطیل شد. از هفتهی قبل هر شب سر ساعت، بابت زحمات کارمندان صحی کف میزنیم، آواز میخوانیم و تشکری میکنیم. در شبکههای اجتماعی و رادیوها هم برای تشویق کارمندان صحی برنامههای متفاوت راهاندازی شده. از جمله کانکور نقاشی کودکان. هر کودک به سبک کودکانهاش پیام تشکری از کارمندان صحی را نقاشی میکند و عکس آن نقاشی، در وبسایت آپلود میشود. بعد از ظهر هم هر سه با هم صابون ساختیم. صابون با عطر زیتون، عسل، توت زمینی، لیمو و طرحهای متفاوت. نتیجه کار ما قناعتبخش بود و کلی از زحمتی که کشیده بودیم، لذت بردیم. توجه به همین جزئیات و کارهای باهمی، خانه ماندن را آسانتر میکند.