افغانستان ادعا می‌کند داعش را از میان برده است؛ اما جنگ‌جویانی که فرار کردند، می‌توانند زمینه‌ساز ظهور دوباره‌ی این گروه شوند

مهدی غلامی
افغانستان ادعا می‌کند داعش را از میان برده است؛ اما جنگ‌جویانی که فرار کردند، می‌توانند زمینه‌ساز ظهور دوباره‌ی این گروه شوند

نویسنده: سوسانا جورج، سیوبهاناوگرادی و شریف حسن – واشنگتن پست

مترجم: مهدی غلامی

 اچین، افغانستان – برای نزدیک به چهار سال، نیروهای امریکایی و افغان، دست به صدها حمله‌ی هوایی تنبیه‌آمیز در منطقه‌ی شرقیِ کوهستانی زدند. این حملات هوایی شکل روستاهای کشاورزی پراکنده را دگرگون کرد و باعث ایجاد جاده‌های ناهموار شد. در برخی مناطق، از هر سه خانه، یکی از آن‌ها کاملا از بین رفته بود.
هدف این حملات، داعش بود که شعبه‌ی بیرونی آن در افغانستان، مرگ‌بارترین شاخه‌ی این گروه در بیرون از عراق و سوریه به شمار می‌رفت. در ماه نوامبر ۲۰۱۹، حملات تهاجمی ظاهرا به موفقیت رسیده بود. حملات مرگ‌بار این گروه در پایتخت افغانستان کاهش یافت و صدها نفر از غیرنظامیانی که از روستاهای این‌جا گریخته بودند، برگشتند. اشرف‌غنی، رییس‌جمهور افغانستان، پیروزمندانه اعلام کرد که داعش از میان برده شده است.
اما اکنون مشخص شده که آن عملیات نظامی، جنگ‌جویان زیادی که قرار بود شکست بخورند را پراکنده کرده است. رهبران ارشد این گروه به کوه‌های اسپین‌غر گریختند و یا وارد خاک پاکستان شدند و یا به سوی شمال و زمین‌های ناهموار کنر فرار کردند. دیگران به سادگی پنهان شدند. مقام‌های افغانستان تخمین می‌زنند که صدها جنگ‌جوی داعش هم‌چنان در سراسر کشور فعالیت دارند و احتمال خطرناک ظهور دوباره‌ی این گروه را افزایش داده اند.
مصاحبه با مقام‌های دولتی و امریکایی و هفت تنی که خود را اعضایی از گروه داعش معرفی می‌کنند و هم‌اکنون در بازداشت به سر می‌برند، تصویری از این گروه ترسیم می‌کند که با وجود از دست دادن قلمرو و رهبری، قادر به مقاومت است؛ این مقاومت، بخشی از موفقیت خود را مدیون سیستم سربازگیری پیش‌رفته و استفاده از خشونت فوق‌العاده در کنترل غیرنظامیان است.
احمدعلی حضرت، رییس شورای ولایتی ننگرهار، با استناد به گزارش‌های اطلاعاتی‌ از کوچ جنگ‌جویان این گروه در روستاهای ننگرهار به مناطق شهری در جریان جنگ نظامی، می‌گوید: «آن‌ها از میان برده نشده اند. شکست خورده اند. اکنون منتظر می‌مانیم و می‌بینیم.»
داعش که در اصل از جنگ داخلی سوریه سر برون کرد، ریشه‌هایش را در ۲۰۱۴ به عراق نیز گسترش داد و خلافتی را در گستره‌ای به بزرگی بریتانیا، در آن دو کشور اعلام کرد. چهار سال زمان برد تا نیروهای پیاده‌ی تحت پشتیبانی امریکا در سوریه و عراق، به آهستگی آن قلمرو را پس بگیرند.
بر پایه‌ی تحلیل‌هایی از گزارش‌های ملل متحد، شاخه‌ی این گروه در افغانستان، برخی از بی‌رحم‌ترین حملات جنگی را انجام داد، غیرنظامیان را هدف گرفت و از سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۸، بیش از ۱٫۲۰۰ تن را کشت؛ اما با فشار فزاینده‌ی نظامی طی سال گذشته، شمار غیرنظامیانی که در حملات داعش کشته و زخمی شدند، نسبت به نُه ماه اول سال ۲۰۱۸، در نُه ماه اول سال ۲۰۱۹ نزدیک به پنجاه درصد کاهش یافت.
طی عملیات نظامی در مناطق شرقی افغانستان و حملاتی در کابل، نیروهای افغان و امریکایی، صدها جنگ‌جوی داعش را از بین بردند. جنرال آستین میلر، فرمانده‌ی ارشد ایالات متحده در افغانستان، ماه دسامبر در مصاحبه‌ای که موضوع آن قدم‌های پسین جنگ داعش بود، گفت: «نکته‌ی کلیدی این است؛ آن‌هایی که در حال ترک [منطقه] استند را دستگیر کنید. با همه‌ی آن‌ها حرف زده اید؟ پرسیده اید کی استند؟»
در مصاحبه‌هایی که از شبه‌نظامیان بازداشت‌شده‌ی داعش در یکی از مراکز امنیت ملی در کابل گرفته شده، آن‌ها جزئیاتی در مورد سیستم‌های استخدام بسیار هوشیارانه ارائه کردند که برای مردم گوناگون افغانستان به لحاظ اجتماعی، اقتصادی و جغرافیایی جذاب است. جنگ‌جویان داعش که در روستاهای دوردست فعالیت داشتند و اکنون در زندان ولایت ننگرهار به سر می‌برند، می‌گویند با وجود حملات هوایی علیه آن‌ها که مجبور شان می‌کرد هر سه تا شش ماه، امیر بدل کنند، چندین سال حکم‌رانی باثباتی در آن‌جا داشتند.
«خلافت واقعی»
دولت اسلامی حضور خود در افغانستان را در سال ۲۰۱۵ اعلام کرد و شبه‌نظامیان پاکستانی را به عنوان رهبران محلی این گروه گماشت. این گروه از جنگ‌جویان خراسان – یک منطقه‌ی تاریخی که شامل شمال-شرق ایران، جنوب ترکمنستان و شمال افغانستان می‌شود – خواست به داعش بپیوندند.
سربازگیران، مأموریت این گروه را خالص‌ترین نوع جهاد خواندند؛ آن‌ هم در زمانی که طالبان در ایجاد روابط با دیگر کشورهای دنیا و وارد شدن به گفت‌وگوهای صلح با مقامات امریکایی به مشکل بر خورده بودند. ایدئولوژی داعش، خواستار ایجاد یک خلافت جهانی به وسیله‌ی یک جنگ جهان‌شمول است؛ جنگی که اگر انسان‌هایی با تفسیر افراط‌گرایانه‌ی این گروه از اسلام مخالفت کنند؛ کشته شده یا به بردگی گرفته خواهند شد.

بیل روجیو، از اعضای ارشد بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها گفت: «داعش ابزار سربازگیری مؤثری دارد؛ زیرا ایدئولوژی آن‌ها ساده است.» روجیو در رابطه به پیام «از دیگر گروه‌ها جدا شوید» گروه‌هایی مانند طالبان که ایدئولوژی نامشخص‌تری نسبت به داعش دارند، گفت: «این پیامی است که به داعش اجازه می‌دهد، افراطی‌ترین انسان‌ها را به جبهه‌ی خود بیاورد.»
این پیام با هر دو سَرِ جامعه‌ی افغانستان سازگار است. مقام‌های افغانستان، بازداشت‌شده‌ها و کارشناسان می‌گویند که جوانان فقیر و محروم، هدف‌ این گروه بودند تا سرباز جنگی و مهاجمان انتحاری شوند. باسوادهای شهری نیز در بخش‌های لُجستیکی، مالی یا ارتباطی استخدام می‌شدند.
اکنون مقام‌های ایالات متحده پیش‌بینی می‌کنند که شکست‌های نظامی، جذبه‌ی این گروه را کم خواهد کرد؛ اما کارشناسان می‌گویند که نارضایتی و آرزوهایی که سربازگیران داعش به آن گره خورده اند، مقاومت خواهد کرد. عبدالواحد عبادی ۲۵ساله که متعلق به خانواده‌ی متوسطی در شهر کابل است، در سال ۲۰۱۴ توسط دوستی که با او در یک مدرسه‌ی دینی آشنا شده بود، با داعش آشنا شد. عبادی به طور منظم شروع به دیدن ویدیوهای داعش کرد و با گروه کوچکی از دیگر مردان جوان ملاقات‌هایی داشت تا مجله‌ها و دستورالعمل‌های این گروه را دانلود کرده و بخوانند. سال بعد، او به سوی ننگرهار در حرکت بود تا با این گروه بیعت کند. او گفت: «ما متقاعد شده بودیم که این یک خلافت واقعی است.» عبادی از بازداشت‌گاه ریاست امنیت ملی با واشنگتن پُست صحبت کرد. او در جریان بازداشتش به شرکت در اعمال تروریستی اعتراف کرد و تحقیقات در این مورد جریان دارد. این مصاحبه‌ها در حضور دو مقام امنیتی افغانستان گرفته شد. عبادی گفت که برای دو ماه در ننگرهار ماند؛ روزها آموزش می‌دید و شب‌ها در کنار دیگر استخدام‌شده‌های هم‌سن و سالش در یک خیمه می‌خوابید. او گفت زمانی که به کابل برگشت، یک مأمور میان‌رتبه‌ی داعش بود. در یک زیرزمینی کوچک کار می‌کرد و زمینه‌ی ده‌ها حمله علیه غیرنظامیان و نیروهای امنیتی را فراهم می‌کرد. یکی از آن حملات، بمب‌گذاری سال ۲۰۱۸ در کابل بود که منجر به کشته شدن ۹ خبرنگار شد؛ حمله‌ای که مرگ‌باترین حمله بر خبرنگاران در یک دهه‌ی اخیر بود. زمانی هم که مشغول برنامه‌ریزی و انجام حمله نبود، در یکی از دانشگاه‌های خصوصی کابل، شرعیات می‌‌خواند و برای تأمین هزینه‌های خانواده‌اش، یک دکان کوچک خوارکه‌‌فروشی داشت.
جنگ‌جویان پاکستانی و دیگر کشورها، در سال ۲۰۱۵ به ننگرهار رسیدند تا قلمروی را به دست بگیرند که محلی برای آموزش عبادی و دیگر استخدام‌شده‌ها باشد. عبدالمتین ۴۵ساله به عنوان یکی از اولین اعضای داعش در آن منطقه، شاهد رشد این سازمان در دور و برش بود. او که اصالتا از پاکستان است، در سال ۲۰۱۵ زمانی به گروه داعش در افغانستان پیوست که فرماندهش با این گروه بیعت کرد. او گفت که سالانه صدها عضو استخدام شده‌ به این ولایت سرازیر می‌شدند. متین از یک بازداشت‌گاه دولتی در ننگرهار با واشنگتن پُست صحبت کرد. سه افسر اطلاعاتی افغانستانی نیز در جریان مصاحبه حضور داشتند. او گفت که برای پولیس مذهبیِ بدنامِ این گروه کار می‌کرد و مردم را جبرا به نماز وا می‌داشت، اختلاف‌ها را حل می‌کرد و زمین‌های چرسی که کشاورزان زیادی از آن پول به دست می‌آوردند را از بین می‌برد. افراط‌گرایان، چرس را حرام می‌دانند.
او به یاد می‌آورد که از ابتدا، حتا زمانی که شمار اعضای این گروه بیشتر از ده‌ها تن نبود، برای حفظ نظم، راهنمایی‌های خاصی از رهبران این گروه در عراق و سوریه دریافت می‌کردند. او گفت: «ابتدا کتاب‌ها به زبان عربی رسیدند. باید آن‌ها را ترجمه می‌کردیم.» متین گفت، زمانی که حملات پهپادی و هوایی به هدف کشتن رهبری این گروه در سال ۲۰۱۵ افزایش یافت، عملیات آن‌ها مختل نشد. زمانی که نیروهای دولتی در ماه نوامبر ۲۰۱۹ آن قلمرو را پس گرفتند، متین سرانجام به آن‌ها تسلیم شد.

پس از آن که داعش، دو سال پیش از دره‌ی آن‌ها به زور خارج شد، به خانه‌ی شان برگشتند. اموال شان از بین رفته و زمین‌های چرس شان سوخته بود؛ اما خوش‌شانس بودند که خانه‌ی شان هنوز سر پا بود و بر خلاف خانه‌های همسایگان شان، در حملات هوایی از بین نرفته بود.
‌زن‌ها دوباره اجازه دارند در باغ‌ها کار کنند، برخی از مکاتب دوباره باز شده و بوته‌های چرس در قطعه‌زمین‌هایی که جاده‌ی اصلی روستا را پوشش داده، رشد کرده است. نیروهای دولتی در بخش‌هایی از اچینی که پس گرفته شده، امنیت نسبی‌ای را برقرار کرده اند؛ اما از پرورش مواد مخدر غیرقانونی جلوگیری نمی‌کنند.
اما قانون‌گذاران محلی می‌گویند، بسیاری از جنگ‌جویانی که از ولایت ننگرهار گریختند، در ولایت کنر که در شمال ننگرهار موقعیت دارد، در حال تقویت فعالیت‌های لجستیکی و دریافت اعضای جدید استند. دین‌محمد ساپَی، یک تن از اعضای شورای ولایتی گفت: «اگر در کنر جای بگیرند، هیچ کسی نمی‌تواند شکست شان دهد.» ساپی گفت که این ولایت، مناطق خطرناکی مانند جنگل‌های وسیع و غارهای عمیقی در کوه‌ها دارد. او از دولت خواست تا نیروی نظامی بیشتری به ولایتش بفرستند.
اما در ننگرهار، خادی‌گل پیروزی‌های به سختی کسب‌شده را پایدار نمی‌داند. در یکی از عصرهای اخیر، او به سوی بالا و صدای یک پهپاد امریکایی که بر فراز زمین‌های کشاورزی‌اش پرواز می‌کرد، اشاره کرد و گفت: «صدایش را شنیدی؟ آن‌ها می‌توانند من، شما و داعش را ببینند. درست است که تعدادی از جنگ‌جویان داعش را کشته اند؛ اما نه همه‌ی آن‌ها را. اگر امریکایی‌ها بروند، بدون شک داعش نیز برمی‌گردد.»

مقام‌های امریکایی می‌گویند که انتظار دارند، شکست این گروه و قلمروهایی که از دست داده اند، سربازگیری آن‌ها را آهسته کند؛ اما این معنی را نیز می‌دهد که جنگ نظامی باید به مناطقی که جنگ‌جویان داعش در آن مشغول گروه‌بندی مجدد استند، تغییر مسیر دهد. یک مقام امریکایی با اشاره به پیروزی‌ها‌ی اخیر در پس گرفتن برخی از قلمروها، گفت: «ما اکنون مقداری از دشمن پیش افتاده ایم.» به هر حال، او می‌گوید که داعش در جاهایی مانند ولایت کنر که گروه‌بندی مجدد می‌کند، هم‌چنان تجربه‌ها و دانشش را حفظ کرده است. او که تنها در صورت افشا نشدن نامش اجازه‌ی صحبت با واشنگتن پُست را داشت، گفت: «ظرفیت آن‌ها برای انجام حملات بسیار بزرگ کاهش یافته است؛ اما معنی‌اش این نیست که کاملا از بین رفته باشد.» او گفت که از دست دادن قلمرو، داعش را «ناامید» و کار آن‌ها در برقراری ارتباط و دست‌رسی و جمع‌آوری پول‌ها را دشوارتر کرده است؛ اما هشدار داد: «می‌دانیم که اراده‌ی آن‌ها پابرجا است.» میلر، فرمانده‌ی ارشد نیروهای امریکایی در افغانستان، گفت: «به صورت کل، این که داعش قلمرو کلیدی‌اش را از دست داده، خبر خوبی است. پرسش این است که آیا ما و نیروهای دولتی [افغانستان] حاضریم وارد مناطقی شویم که ممکن است آن‌ها (داعش) رفته باشند؟»
«هرگز چنین بلایی را ندیده بودیم»
در حالی که غیرنظامیان آرام آرام به قلمرویی که زمانی در اختیار داعش بود، برمی‌گشتند؛ مشخص شد که این گروه چگونه با استفاده از خشونت بیش از حد، کنترل بیشتری بر روستاهایی پیدا کرد که سپس تبدیل به مراکز شلوغی از آموزش و فعالیت‌های لجستیکی شد. این گروه هم‌اکنون از همان روی‌کرد در ولایت کنر، در ۵۰ مایلی (معادل به ۸۰ کیلومتر) ننگرهار بهره می‌گیرد تا نیروهایش را قوی‌تر کند. مَمان مالک نماس، یکی از بزرگان روستای «یارمینه» گفت: «آن‌ها با تمام اعضای خانواده‌ی شان آمدند. ابتدا می‌گفتند مهاجر استند.» نماس به زندگی در ولایتی که گروه‌های جداشده‌ی مسلح در آن حضور دارند، عادت کرده است؛ بیشتر اعضای این گروه‌ها آزادانه از پاکستان وارد افغانستان می‌شوند و برمی‌گردند. نماس می‌گوید که ساکنان محل در ابتدا به مردانی که در سال ۲۰۱۳ وارد آن منطقه شدند، توجه بسیار کمی داشتند. آن‌ها سر و کاری با مردم نداشتند؛ اما سپس شروع به بیعت با داعش کردند. نماس گفت: «سپس فعالیت‌های شان را آغاز کردند.» آن‌ها مردانی که با دولت افغانستان و نیروهای امنیتی ارتباط داشتند را دست‌گیر می‌کردند. پس از آن، شروع به دست‌گیری بزرگان روستا کردند. نماس می‌گوید که تنها در قریه‌ی او، صد نفر دست‌گیر شدند.
موج خونینی از اعدام‌ در ملاء عام آغاز شده بود. نماس گفت: «آن‌ها به ما اعتماد نداشتند. فکر می‌کردند همه جاسوس استند.» او که می‌ترسید خانواده‌اش به شمول دو تن از پسرانش که در ارتش افغانستان خدمت می‌کردند، در آن دست‌گیری‌ها گرفتار شوند، با سه همسر، بیست فرزند و ده‌ها تن از نوادگانش به ساختمان نیمه‌کاره‌ای در حومه‌ی جلال‌آباد گریخت.
آن‌جا بود که شنید پسر کاکایش، یکی از ده نفری بود که در کشتار بدنام سال ۲۰۱۵ کشته شد. زندانیان روبه‌روی ردیفی از ماین‌های زمینی نشانده شده و مجبور شدند روی آن مواد انفجاری زانو بزنند. آن‌ها بی‌درنگ کشته شدند. ویدیوهای دل‌خراش آن صحنه در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد. نماس گفت: «هرگز چنین بلایی را ندیده بودیم.»
ننگرهار قلمرو ابتدایی افراط‌گرایان بود: آن‌جا زمین‌های وسیعی بود که قانونی در آن تطبیق نمی‌شد، منابع طبیعی داشت و تنها چند ساعت با موتر از کابل، پایتخت افغانستان دور بود؛ اما این گروه با آن تعداد نسبتا کمش که بر پایه‌ی گفته‌های یک مقام امریکایی ۵٫۰۰۰ نفر بود، فعالیت می‌کرد.
داعش به اندازه‌ی کافی نیروی زمینی نداشت تا از راه‌های اکمالاتی که از طریق آن اسلحه، اعضای جدید و جنگ‌جویانی که به دنبال شهادت بودند، به این گروه می‌رسید، محافظت کند؛ به همین دلیل این گروه برای تسلط بیشتر، به ترساندن مردم متوسل شد. خادی گل که تخمین می‌زند هنوز ۴۰ساله نشده، آن روزی که سه سرباز دستگیر شده‌ در ایست‌ بازرسی آن منطقه به دست جنگ‌جویان داعش سر بریده شدند، تصمیم گرفت از روستایش در دره‌ی ننگرهار که در شرق افغانستان موقعیت دارد، بگریزد.
افراط‌گرایان پس از سر بریدن آن مردان، سر آن‌ها را بر بانَت‌ موترهای شان به نمایش گذاشته و در تمام روستا چرخاندند. خادی گل می‌گوید آن‌ها از ساکنان می‌‌خواستند آن منظره را تماشا کنند. او گفت: «به زن‌ها می‌گفتند که می‌توانید سر این کافران را بپزید و به جای غذا بخورید. سپس داعش با سر آن‌ها فوتبال بازی کرد.» او و خانواده‌اش چند روز پس از آن اتفاق، گریختند.