جنگ و خشونتهای مرگبار در پشت دروازهی شهرهای افغانستان رسیده و جنگجویان طالب با میلههای تفنگ سعی دارند که حاکمیت مطلق دولت مشروع افغانستان را به چالش بکشد. طالبانی که با قتل و کشتار مردم آمیخته اند، توانسته اند مصؤونیت زندگی شهری مردم افغانستان را تهدید و فضای مسالمتآمیز را به رعب و وحشت تبدیل کنند. دیروز نظم زندگی شهروندان کندز را بر هم زدند و امروز در بغلان مرکزی شورش کردند که شماری از نظامیان و غیرنظامیان را به رگبار بستند؛ فردا معلوم نیست که در کدام شهر افغانستان دود و باروت را بلند خواهند کرد. قدرت نظامی طالبان، خودساختهی این گروه نیست که متکی به آن باشد؛ بلکه قدرتهای منطقهای استند که این گروه را پشتیبانی کرده و مورد حمایتهای مالی و لوجستیکی قرار میدهند. روسیه، ایران و پاکستان، از عمدهترین کشورهای همسو است که در برجستهسازی طالبان نقش بازی میکنند. طالبان فراهی با جنگافزار ایرانی و روسی در برابر دولت افغانستان میجنگند و طالبان کندز و بغلان، با جنرالهای پاکستانی سازماندهی میشوند.
علاوه بر این، روسیه و ایران، گروه طالبان را به عنوان یک جریان سیاسی به رسمیت میشناسند و این دو کشور، تا کنون چندین بار از هیأت طالبان میزبانی کرده و یک نوع روابط دیپلماتیک برقرار کردند. ایران و روسیه، با دو نگرش مشابه از گروه طالبان پشتیبانی میکنند: نخست، برای این که گروه تروریستی داعش از خاک افغانستان بر علیه ایران سر بلند نکند، از طالبان حمایت میکنند. دوم، تیرگی روابط تهران-واشنگتن و رقابت هژمونی امریکا و روسیه منجر به تقویت بیشتر گروه طالبان شده است، تا این دو کشور بتوانند از یکسو هژمونی امریکا را در قلمرو افغانستان زیر سوال ببرند و از سوی دیگر، دولت مرکزی ضعیف و وابسته به قدرتهای بیرونی باقی بماند.
بخش عمدهی وضعیت پیچیدهی سیاسی و نظامی افغانستان، متأثر از رقابت هژمونی امریکا و روسیه است. مسکو به دنبال این است که حضور هجدهسالهی ایالات متحدهی امریکا در افغانستان را، بدون دستآورد توجیه کند و از جانب دیگر، روسیه مدعی است که برای مبارزه با داعش با گروه طالبان ارتباط برقرار کرده؛ روی این لحاظ، جنگجویان طالبان با اسلحهی روسی و ایرانی در برابر نیروهای امریکایی و دولت افغانستان میجنگند. سال گذشته، طالبان حملهی تهاجمیای را برمرکز ولایت فراه با جنگافزارهای روسی و ایرانی انجام داد که این امر، ادعای موجود را ثابت میکند.
نظام سیاسی افغانستان نزده سال قبل (پس از نشست بن) با محورهای تعریفشدهی نظم نوین جهانی بنا نهاده شده و از سوی جامعهی جهانی به حیث یک دولت مشروع و مستقل به رسمیت شناخته شد؛ اما اکنون در فضای محاصرهی کشورهای منطقهای قرار گرفته که عبور از وضعیت برای دولت دشوار شده است. با وجود این ناتوانیها، کشورهای منطقهای و همسایههای افغانستان (روسیه- ایران-پاکستان) بر خلاف عرف بینالملل، روابط خود را با جریان مسلحانهی طالبان، بیشتر گروهمحور برقرار ساخته تا دولتمحور. در واقع، حضور جنگجویان طالب در شهرهای افغانستان، محصول برقراری روابط گروهمحور کشورهای منطقه با طالبان است.
آگاهان روابط بینالملل، معتقدند که منافع اکثر کشورها در افغانستان همسو نیست و کشورهایی که مداخله میکنند، هر کدام با شیوههای متفاوت از طالبان حمایت میکنند. عبدالشکور سالنگی، آگاه روابط بینالملل، به روزنامهی صبح کابل میگوید که پاکستانیها در درجهی اول قرار دارند که مهمترین دلیل حمایت این کشور از طالبان به نوع روابط کابل-اسلام آباد برمیگردد. او، میافزاید که دولت پاکستان مطالباتی از دولت افغانستان دارد و به همین جهت، با حمایت گسترده از طالبان میکوشد که مطالبات خود را به دست آورد.
آگاهان، بر این باور اند که رقابت ایران و عربستان سعودی در منطقه، تضاد منافع را در افغانستان به وجود آورده است؛ زیرا این دو کشور در هرجایی که توان شان برسد، به منافع همدیگر آسیب میزنند. طالبان که در گذشته مورد حمایت عربستان سعودی قرار داشتند؛ اما این معادله در شرایط کنونی تغییر کرده و طالبان به دنبال همنشینی با ایران استند.
بر بنیاد این دیدگاهها، هنگامیکه کشورها با گروههای جنگجو ارتباط برقرار میکنند، نخستین مسئلهای که قابل طرح است، بحث دولت مرکزی به میان میآید؛ به این معنا، وقتی مطالبات ایران و پاکستان از سوی دولت افغانستان پذیرفته نشد، این کشورها برای عملیسازی منافع خود، اقدام به ایجاد برقراری روابط با گروههای مخالف دولت میکنند. از این جهت، به باور آگاهان روابط بینالملل، دست ایران در پیشروی گروه طالبان به شهرهای افغانستان دخیل است؛ زیرا ایران انتظار دارد که دولت کابل در رابطه به حضور امریکا موضعگیریهای مستقلانه داشته باشد.
از سویی هم، شماری از اعضای مجلس نمایندگان میگویند که جنگ طالبان در برابر دولت افغانستان با دو محوریت کلان مدیریت میشود: محور اولی امریکا و کشورهای همنظر با این کشور است که از دولت و نظام سیاسی افغانستان حمایت میکنند. محور دومی؛ روسیه و کشورهای همفکر آن همانند پاکستان و چین است که در واقع کشورهای همفکر روسیه، سلطهطلبی امریکاییها را در افغانستان نمیخواهند و به همین منظور، در شرایط موجود، روسیه و همپیمانان او، جنگجویان طالب را در شهرهای افغانستان رسانیده اند.
اعضای مجلس نمایندگان، ختم جنگ افغانستان را بستگی به تفاهم دو محور کلان منطقهای و فرامنطقهای میدانند و تا زمانی که دو هژمون جهانی پیرامون مسألهی افغانستان به توافق نرسند، دامنهی خشونتها از این کشور برچیده نخواهد شد. نمایندگان مجلس، عبور از وضعیت کنونی را وابسته به بسیجسازی مردم و جریانهای سیاسی در حمایت از دولت افغانستان میدانند که با این شیوه، جبههی داخلی در برابر گروه طالبان تقویت شده و دست حمایتی کشورها از این گروه، قطع خواهد شد.
در حال حاضر، نه جبههی داخلی وجود دارد و نه جبههی خارجی. جریانهای سیاسی، بیشتر با گروه طالبان همسو استند تا دولت افغانستان و از جانب دیگر، رویکرد امریکا نسبت به حکومت افغانستان تغییر کرده و بر خلاف سالهای گذشته، حمایت چندانی نمیکند.