قسمت دوم
نویسنده: کِیت رُز- نیوز ویک
مترجم: مهدی غلامی
مقالهی نیویورک تایمز، تلهای بود تا آرام آرام امریکا را به این باور برساند که طالبان معتدل شده و همکاران قابل اعتمادی استند؛ اما تلهی اصلی، مراسم عمومیای بود که این گروه برای امضای توافقنامهی ایالات متحده و خودش درخواست کرده بود. یک سازمان شبهنظامی اسلامگرا که مسؤول مستقیم مرگ دهها هزار هموطن خود و دو هزار شهروند امریکایی است، میخواست در یک مراسم باشکوه دیپلماتیک بدرخشد؛ آن هم بدون برداشتن گامهای استوار به سوی صلح؟ میخواهم یادآوری کنم از زمانی که رییسجمهور ترامپ در سپتامبر ۲۰۱۸ فرستادهای تعیین کرد، تمام امتیازها را امریکا داد، نه طالبان. حتا همین آتشبس هم مضحک بود – نیمی از کشور پوشیده در برف بود و ما از یک هفته رخصتی استفاده کردیم تا طالبان را آزمایش کنیم؟ مانند این است که ضمانت کنیم تا در وسط زمستان، هیچ حملهای از سوی خرسها در مونتانا (ایالتی در امریکا، هممرز با کانادا) صورت نخواهد گرفت؛ زیرا طالبان نیز مانند خرسها، زمستانها در خانه میمانند.
نیتهای طالبان بسیار روشن است. نخست، استفاده از آسانترین آتشبس هفتروزهی جهان در فصل غیرجنگی برای «گرفتن مجوز» حضور در تئاتر امضای قرارداد با ایالات متحده؛ آن هم در حالی که مایک پمپئو در کنار ملا برادر نشسته است. بعدی، آزاد شدن ۵۰۰۰ شبهنظامی تندرو اسلامگرا پیش از آن که گفتوگوهای سیاسی حتا آغاز شده باشد و تکیه بر خلیلزاد، فرستادهی ویژهی ایالات متحده جهت زورگویی به رییسجمهور افغانستان برای موافقت با این موضوع، بر خلاف غریزه و موضعی که اعلام کرده است. در پایان، فرو پاشاندن گفتوگو با اتخاذ موضع تندروانه، خواستِ اعمال نسخهی احکام اسلامی خود شان و همان طور که همیشه برنامهریزی میشود، شروع به حملات تهاجمی در فصل بهار و تکیه بر کودتای بزرگ تبلیغاتیِ این که «ما امریکا را شکست دادیم و دنیا ما را به رسمیت میشناسد.» اگر این اتفاق بیفتد، آنها آزاد خواهند بود تا به سادگی گفتوگوها را از بین ببرند، احکام اسلامی خود شان را تحمیل و دوباره بر دولت تضعیف شده و کمروحیهی افغانستان حمله کنند. آنان همچنان قادر به چند برابر کردن بحران سیاسیای که واشنگتن به صورت غیرعمد با تمرکز بر توافقنامه در کابل ایجاد کرده، خواهند بود؛ در حالی که چند توافقنامهی بدیل دیگری هم برای به دست آوردن همان اهداف ایالات متحده وجود دارد. این اوضاع به ایران و روسیه، دست بازی برای بدتر کردن تنشهای پیرامون انتخابات خواهد داد.
درست نمیدانم که آیا رییسجمهور ترامپ پیش از پیش میدانست که خلیفه سراج در خانهای که «آیاسآی» برایش تهیه کرده و امنیتش را گرفته، زندگی میکند یا نه. یا این که آیا میدانست که سراجالدین حقانی کارگردان گروگانگیری و تبادل گروگانهای امریکایی بود؟ پائل اُوِربای، خبرنگار و نویسندهای از «ماساچوسِت» که (به طور احمقانهای) در مِی ۲۰۱۴ برای مصاحبه با خلیفه رفت و هرگز برنگشت را نباید فراموش کنیم. او به دستور خلیفه به گروگان گرفته شد و سراجالدین پس از آن هیچ پاسخی در مورد سرنوشت او نداده است. به عبارت دیگر، حتا پس از آن که ایالات متحده با استفاده از نفوذش، توانست بازگشت انس حقانی، برادر خلیفه و مالیخان، مامای سراجالدین حقانی را امکانپذیر کند، هیچ خبری از پائل اُوِربای نیست.
معاملهکنندههای امریکا به رییسجمهور ترامپ گفته اند که طالبان قولِ سرکوب داعش و باقیماندههای القاعده را داده اند؛ اما سادهلوحانه است که باور کنیم سراجالدین سر حرفش بماند؛ زیرا عملا دست او و القاعده در یک کاسه است. آیا معاملهکنندهها به رییسجمهور ترامپ توضیح داده اند که یکی از تیمهای آموزشدهندهی حملات انتحاری که با سراجالدین کار میکند، شبکهی قاری ذاکر است؟ این شبکه، در کابل دست به حملات انتحاری میزند، نیروهای امریکایی را میکشد و مسؤول ترورهای زیادی است. این شبکه در واقع بخشی از هستهی القاعده است که در یک قرارداد فرعی با سراجالدین کار میکند. دشوار است که ارتباط عمیق سراجالدین با برخی از خطرناکترین شبهنظامیگریهای اسلامی در کرهی زمین را دست بالا بگیریم.
روشن است که به رییسجمهور ترامپ اطلاع داده شده که طالبان اصرار داشتند توافقنامهی شان با ایالات متحده، در یک مراسم بزرگ بینالمللی، با حضور پنجاه وزیر خارجه و نشستن وزیر خارجهی امریکا در کنار ملا برادر، دیگر معاون طالبان، امضا شود. فکر میکنم رییسجمهور از این تله آگاه شد و در عوض، امضای قرارداد را بر عهدهی خلیلزاد گذاشت. با این که این تصمیم درستی از سوی رییسجمهور مان بود؛ طالبان، کانالهای کنونی شان در شبکههای اجتماعی را پر از ادعای پیروزی بر امریکا کرده اند.
من در سه سال اخیر، شاهد تلاش برای تضعیف قدرت رییسجمهور مان و دلسرد کردن او و دولتش از حکومتداری، توسط دولتی پنهان خود مان بوده ام. میخواهم به رییسجمهور ترامپ بگویم که دولتهای پنهان در تمام حکومتهای دیوانسالار، حتا در داخل سازمانهای تروریستی افغانستان وجود دارد؛ اما راهی نیز در پیش است.
نخست، از آنجایی که توافقنامهی امضا شده، باید با آن عده از مردم افغانستان که کمک کردند یک کشور آزاد بسازیم، کار شود تا بر اختلافهای شان پس از انتخابات غلبه کنند و با یک جبههی متحد به جنگِ این گفتوگوهای دشوار صلح بروند.
دوم، سراجالدین و طالبان باید در رابطه به گروگانهای باقیماندهی امریکایی پاسخگو باشند. این موضوع باید در هر گونه آزادسازی جنگجویانِ زندانی طالبان مطرح شود. تا زمانی که سراجالدین ثابت نکرده که از فانتزی نابود کردن امریکا دست برداشته است، بیایید رییسجمهور مان را از سوءاستفادههای دولتِ پنهانِ طالبان حفظ کنیم. تا زمانی که طالبان نپذیرفته اند که با هموطنان شان صلح میکنند، نباید با رویدادهای باشکوه، آنها را تکریم کنیم. نباید به طالبان کمک کنیم تا متن این رویدادهای تبلیغاتی را نوشته و ادعا کنند که یک اَبَرقدرت را به زانو در آورده اند.
در پایان، درست به مانند معامله با طالبان، رییسجمهور ترامپ باید به افرادش بگوید که تلاش حداکثری شان را برای متحد کردن جناحهای گوناگون در کابل انجام دهند تا مشکلات را حل کنند. آنها نیز مایل به انجام این کار استند. این کمک میکند تا مطمئن شویم که با امضای توافقنامهای با طالبان، به طور غیرعمد، از دولت افغانستان در کابل مشروعیتزدایی نمیکنیم.
نیاز نیست که ایالات متحده پولیس جهان باشد. من نیز مانند بسیاری از امریکاییها باور دارم که نباید در جنگهای بیپایان بجنگیم. اگر رهبری طالبان این فرصت برای یک صلح باافتخار را از دست بدهد، توافقنامههای بدیل و دوامداری وجود دارد که میتواند وضعیت را بهتر کند، اجازه دهد تا سربازان امریکایی در کوتاهمدت از افغانستان خارج شوند؛ ثبات منطقه حفظ و فرصتی به مردم صلحدوست افغانستان داده شود تا کشور مرفهای بسازند. بدبختانه، توافقنامهی جدید، به ایالات متحده و مردم افغانستان هیچ و به دولتِ پنهانِ طالبان همه چیز میدهد. این میتواند منجر به بیثبات کردن یک متحد، برگشتاندن یک منطقه به بحران و ایجاد تبلیغات قویِ نمادینی گردد که بر علیه این رییسجمهور استفاده شود.
و این یک توافقنامهی بد است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کِیت رُز، پزشک جراحی پلاستیک و شناختهشده در سطح بینالمللی است که در پانزده سال اخیر، به طور متناوب در افغانستان و پاکستان، کار و زندگی کرده است. او به جراحان افغانستانی آموزش داده و بالای بیش از یک هزار کودک در افغانستان عملیات انجام داده است. او اکنون با سازمانهای غیردولتیِ بینالمللی، روی ابتکارات صلح و آشتی در منطقه کار میکند.