خروج نیروهای خارجی از افغانستان؛ آغاز صلح یا بازگشت به جنگ‌های داخلی؟

عبدالرازق اختیاربیگ
خروج نیروهای خارجی از افغانستان؛ آغاز صلح یا بازگشت به جنگ‌های داخلی؟

این نوشته از سوی  شورای آتلانتیک به قلم جیمز دابینز، رابرت پاتریک جان فین، رونالد نیومن، ویلیام وود، جان نگروپونتی، ارل انتونی وین، رایان کراکر، جیمز کنینگهام و هوگو لارنس منتشر شده است.

این مطلب حاصل زحمات دیپلومات‌های پیشین ایالات متحده‌ی امریکا در افغانستان است.

ما از صلحی که در نتیجه‌ی مذاکرات در افغانستان به وجود بیاید و سبب کاهش محدود نیروها، برای تسهیل روند مذاکرات صلح و همچنان کاهش قابل‌ملاحظه نیروهای خارجی (در صورت برقراری صلح) شود، به شدت حمایت می‌کنیم.

ما هم‌چنان باورمند هستیم که امنیت و ارزش‌های مورد احترام ایالات متحده‌ از جمله حمایت از زنان، ایجاب می‌کند که خروج کامل این نیروها از افغانستان درست بعد از برقراری صلح واقعی در این کشور فراهم شود. نحوه‌ی مدیریت حضور نیروهای ما برای موفقیت مذاکرات صلح، مبارزه با گروه داعش و هم‌چنان برپایی یک حکومت انتخابی برای مردم افغانستان، بسیار تاثیر گذار است.

بخشی از نیروها برای جلوگیری از مبدل شدن دوباره‌ی افغانستان به مرکز تروریزم در این کشور باقی خواهد ماند و این سبب خواهد شد که از افغانستان بار دیگر خطری برای امریکا وجود نداشته باشد. هم‌چنان نباید فرصت‌ها را از مردم افغاستان بگیریم، زیرا این خیانت به ارزش‌های ما تلقی می‌گردد.

بحث‌ جاری ما بیشتر بر محتوای مذاکرات بین امریکا و گروه طالبان و تاثیر خروج نیروها (به عنوان بخشی از موافقت‌نامه) استوار است.  این مسئله با اعلام شدن جزئیات موافقت‌نامه که در دوم سپتمبر سال ۲۰۱۹ انجام شده، بیشتر وضاحت پیدا کرده است؛ اما نهایی ساختن جزئیات این توافق‌نامه کار آسانی نخواهد بود( شیطان در جزئیات این موافقت‌نامه نهفته است.) برای دانستن این جزئیات ابتدا لازم است برخی نکات را در نظر داشته باشیم:

ابتدا این که تا هنوز مشخص نشده که برقراری صلح امکان‌پذیر است یا خیر. از یک سو طالبان، اظهارات مشخصی در مورد شرایط‌شان برای پذیرفتن توافق صلح‌ با دیگر افغان‌ها ارائه نکرده‌اند و از جانب دیگر این گروه، هیچ گونه پیشینه‌ی همکاری با سایر گروه‌های سیاسی را در افغانستان ندارند.

دوم این که ممکن است وضعیت از حالت کنونی نیز بدتر شود و امکان این وجود دارد که افغانستان بار دیگر به یک جنگ داخلی برگردد که پیامدهای آن می‌تواند بدتر از جنگ دوران شوروی باشد. این اتفاقات می‌تواند به دنبال شکست مذاکرات صلح و یا قطع حمایت‌های خارجی از این کشور رخ دهد.

اگر دولت همین‌گونه در یک حالت متزلزل به سر ببرد و ثبات خود را ازدست دهد، آنانی که خاطرات ناخوشایندی از دوره‌ی طالبان در ذهن‌شان باقی مانده، به مبارزه ادامه خواهند داد و آنان به عنوان یک گروه ناراضی متشکل از اقلیت‌های افغانستان خواهند بود که با پیوستن به یک‌دیگر، به اکثریت مبدل خواهند شد.

اگر بار دیگر جنگ داخلی رخ دهد، داعش ساحات بیشتری را در اختیار خواهد گرفت و جای پای خود را در بخش‌های بیشتر این کشور باز خواهد کرد. در این صورت بازیگران منطقه‌ای مانند ایران، پاکستان و روسیه هر کدام ممکن است از  متحدین افغان خود حمایت کرده و سبب دامن زدن به جنگ کنونی در افغانستان شوند.

در همین حال ممکن است با بروز چنین حالتی، طالبان هم‌چنان از القاعده حمایت کند و این مسئله می‌تواند یک فاجعه برای امنیت ملی ایالات متحده باشد.

تا جایی که به مبارزه‌ی ما در برابر القاعده و داعش مربوط می‌شود، چنین مسائل ممکن است دیدگاهی را در میان دشمنان بالقوه‌ی ما برجسته سازد که گویا ایالات متحده و هم‌پیمانانش، قابل اطمینان نیستند.

پس بخش نخست، این را برجسته می‌سازد که خروج شمار قابل‌ملاحظه‌ی نیروهای امریکایی، نباید آنقدر سریع صورت گیرد که طالبان باور کنند که می‌توانند از لحاظ نظامی پیروز شوند.  زیرا در این صورت طالبان با دیگر گروه‌های سیاسی افغان، توافق و مصالحه نخواهند کرد.

نکته‌ی دوم نیز مبتنی بر ارزش‌های ایالات متحده‌ی امریکا می‌باشد؛ چه امریکا بخواهد برخی از نیروهای خود را در افغانستان نگه دارد، چه نخواهد؛ نباید حکومت مشروع افغانستان را از روند مذاکرات به حاشیه بکشانیم. این مسئله سبب می‌شود که ما حکومت افغانستان را بی ارزش جلوه دهیم. تسلیم شدن به خواست طالبان مبنی بر خودداری از مذاکره با حکومت افغانستان، این زمینه را برای‌شان میسر خواهد ساخت که حتی مشخص سازند با چه کسانی مذاکره کنند. در حالی که این حق مردم  افغانستان است که حکومت آینده‌ی ‌شان و اشخاصی را که به نمایندگی از آنان در مذاکرات حضور داشته باشند انتخاب کنند.

برای این که ارزش حکومت افغانستان به عنوان یک حکومت قوی هم‌چنان پابرجا باشد، برگزاری انتخابات ریاست جمهوری این کشور در ماه سپتمبر حتمی است. میلیون‌ها نفر از شهروندان افغانستان جان خود را به خاطر انتخابات به خطر انداختند و تصمیم گرفتند، در انتخابات اشتراک کنند. ایالات متحده‌ی امریکا این حق را ندارد که این فرصت را از مردم برای انتخابات دولت آینده‌ی شان بگیرد.

بحث‌هایی که امروزه بیشتر در افغانستان مطرح است، ایجاد یک حکومت موقت در این کشور است تا انتخابات. کسانی که به این باور استند، دو استدلال دارند، اول این که آنان فکر می‌کنند که احتمال دارد انتخابات به دور دوم برود و این مسئله‌، سبب به تاخیر انداختن پروسه‌ی صلح شود و دوم این که حکومت جدید وانتخابی‌ای که در نتیجه‌ی انتخابات به وجود می‌آید ممکن است، حاضر به مذاکرات با طالبان نشود.

لازم می‌دانیم بار دیگر یادآوری کنیم که ایجاد یک حکومت از سوی افغان‌های غیر طالب پذیرفتنی نیست. جنگ‌های چهل سال گذشته در افغانستان نشان می‌دهد که مجادله برای تصمیم‌گیری مبنی بر این که چه کسانی در حکومت موقت حضور داشته باشند یا در کدام سِمَت‌ها کار کنند، به درازا خواهد کشید. احتمالاً این تأخیر به اندازه‌ی تأخیر برای برگزاری انتخابات خواهد بود؛ اما در مورد مسئله‌ی تمایل رییس‌جمهور آینده به مذاکره در مورد تغییرات نهادی لازم، می‌توان همه‌ی نامزدان را تحت فشار قرار داد تا واضح بگویند که تغییرات قانون‌ اساسی که ممکن است در اثر یک توافق صلح مورد نیاز باشد، برای آن‌ها قابل‌قبول است.

هم‌چنان طالبان موضع روشنی در مورد کاهش خشونت‌ها در افغانستان نداشته اند. این گروه آشکارا اعلان کرده‌اند که به جنگ در برابر حکومت افغانستان ادامه خواهند داد. در صورت توافق طالبان، جنگ با داعش به قوت خود باقی خواهد ماند. لذا به همان اندازه که مذاکرات با طالبان مهم است، داشتن حکومتی که قادر به اداره‌ی کشور و جنگیدن با گروه‌های تروریستی باشد، نیز لازم و ضروری است. همچنین در طول جریان مذاکرات صلح، حکومت باید در افغانستان حاکم باشد تا در صورت ناکام شدن مذاکرات، بتواند دوام بیاورد و ادامه پیدا کند.

از یک سو، ارتش افغانستان،  قربانی فراوان می‌دهد و از سوی دیگر عدم موجودیت حکومت مرکزی باصلاحیت، ممکن است به اراده‌ی آنان برای جنگ با هراس‌افگنان آسیب وارد کند؛ این خطر وجود دارد که میان ارتش این کشور پراکندگی ایجاد شود و در مورد هدفی که برای آن می‌جنگند تردید پیدا کنند. وقوع این احتمال، یقینا زمینه‌ای برای فرو رفتن کشور در ورطه‌ی جنگ داخلی و باز گذاشتن فضا برای رشد القاعده و داعش خواهد بود. در این صورت مشخص نخواهد بود که آیا طالبان به تعهدات و وعده‌های خود مبنی بر قطع روابط درازمدت‌شان با القاعده عمل می‌کنند یال نه!.

حال نکته‌ی اصلی این جا است که ایالات متحده نمی‌تواند پاسخی برای چنین موضوعی که در مورد آینده‌ی مردم افغانستان  است، ارائه کند. تصمیم‌گیری در مورد آینده‌ی افغانستان باید از سوی مردم این کشور گرفته شود.

با توجه به وضعیت کنونی، ما نمی‌‌توانیم بگوییم که امریکا باید به مذاکره در مورد شرایط صلح ادامه دهد و یا باید با شمار کنونی نیروهایش تا دستیابی به موافقت‌نامه‌ی صلح جنگ را ادامه بدهد. در عین حال معتقد نیستیم که هزینه‌های گزاف جانی و مالی، به تنهایی، می‌تواند توجیهی برای ادامه‌ی جنگ باشد.

بلکه باور ما این است که برای حفاظت از منافع امنیتی‌مان، ما نباید افغانستان را به صورت کامل تا زمانی که صلح واقعی در این کشور تأمین شود، ترک کنیم. علاوه بر آن، نباید به کسانی که وعده‌های ما را باور کردند و یا با تشویق ما برای ترویج مردم‌سالاری و حقوق بشر به شمول پیشرفت‌های عمده در حقوق زنان، پیشقدم شدند، خیانت کنیم. ما نباید به یک‌بارگی دست از حمایت دوستان افغان‌مان با این مفکوره که آنان قادر به محافظت از خودشان استند، برداریم.

سوال: ما از چه دفاع می‌کنیم؟

خروج شمار چشم‌گیر نیروهای امریکایی از افغانستان باید پس از دستیابی به یک موافقت‌نامه‌ی صلح واقعی صورت بگیرد، نه قبل از تحقق آن. در حالی که کاهش شمار نیروها برای تسهیل آغاز مذاکرات امکان‌پذیر خواهد بود. نیروهای مبارزه با تروریزم و قوای هوایی ایالات ‌متحده/ ناتو باید برای مقابله با تهدیدهای تروریستی داعش  به همان اندازه‌ای که با طالبان بود، در کشور باقی بمانند. جدول زمانی خروج نیروها نباید براساس تاریخ باشد بلکه باید این جدول براساس شرایط تعیین شود.

یکی از اشتباه‌های مهم دولت رییس جمهور اوباما این بود که بارها جدول زمانی نیروهای خود را اعلام کرد. اعلان جدول خروج این نیروها به طالبان جرأت می‌بخشید تا به مبارزه‌ی خود ادامه بدهند و از سویی دیگر سبب تضعیف اعتماد در میان دوستان افغان‌مان می‌گردید.

در حقیقت، حضور کنونی ما، به معنای درگیر بودن ما در یک جنگ بزرگ نیست. مردم افغانستان تقریبا تمامی بار جنگ را به دوش می‌کشند و قربانی می‌دهند. تلفات امریکایی‌ها نیز غم‌انگیز است، این تلفات، کمتر از ۲۰ درصد است. مصارف مستقیم نظامی ایالات متحده در افغانستان تنها سه درصد کل مصارف سالانه‌ی نظامی امریکا می‎باشد و نود درصد، از مصارفی که در شدیدترین وضعیت جنگی وجود دارد، کاهش یافته است. با توانمندتر شدن ارتش افغانستان، میزان مصارف و شمار پرسونل می‌تواند از میزان کنونی نیز کمتر شود. قربانی مالی و جانی که اکنون صورت می‌گیرد بسیار جدی است، اما هزینه‌ها همانی هستند که می‌توانیم به خاطر مذاکراتی که منجر به صلح پایدار شود ،ادامه دهیم.

اگر توافق صلح با موفقیت انجام پذیرد، ما باید به ادامه‌ی حمایت از صلح متعهد باشیم. تأمین صلح مستلزم نظارت، از بین‌بردن افراط‌گرایان مخالف صلح، حمایت از حکومت‌داری خوب و رشد اقتصادی با کمک‌های بین‌المللی است؛ وعده‌ی مشارکت پایدار ایالات متحده و جامعه‌ی جهانی، فضایی را به وجود می‌آورد تا ببینیم که آیا طالبان و حکومت افغانستان منافع مشترک قابل‌توجه، مانند جلوگیری از جنگ داخلی، حفظ کمک‌های اقتصادی بین‌المللی، شکست‌دادن داعش و رسیدگی به افغان‌های خسته از جنگ دارند یا خیر؟

این یک امر حیاتی است که ایالات متحده با وضاحت و روشنی بیشتر اعلام کند که خروج کامل نیروهای این کشور بر اساس تاریخ‌های از قبل‌تعیین‌شده صورت نخواهد گرفت، بلکه زمانی عملی خواهد شد که یک صلح واقعی و تعریف‌شده در کشور برقرار شود؛ حمایت دوام‌دار از انتخابات، اراده‌ی کامل برای نگه‌داشتن قوای مبارزه با تروریزم، حمایت هوایی و همکاری اقتصادی، به افغان‌ها فرصت خواهد داد تا بتوانند افرادی را که در مذاکرات از آنان نمایندگی می‌کنند، انتخاب کنند. بنا بر این جامعه جهانی، شرکای بین المللی به شمول امریکا باید از کشور حمایت کنند تا صلح در این کشور برقرار شود.

نویسندگان این مقاله

جیمز دابینز، نماینده‌ی ویژه‌ی ایالات متحده امریکا برای افغانستان از سال ۲۰۰۱ الی ۲۰۰۲ و نماینده‌ی ویژه‌ی این کشور از سال ۲۰۱۳ الی ۲۰۱۴  برای افغانستان بوده است.

رابرت فین، سفیر ایالات متحده در افغانستان از سال ۲۰۰۲ الی۲۰۰۳

رونالد نیومن، سفیر ایالات متحده در افغانستان  از سال ۲۰۰۵ الی ۲۰۰۷

ویلیام وود، سفیر ایالات متحده در افغانستان  از سال ۲۰۰۷ الی ۲۰۰۹

جان نگروپونتی؛ معاون وزارت خارجه‌ی ایالات متحده از سال ۲۰۰۷ الی ۲۰۰۹ و رئیس استخبارات ملی ایالات متحده از سال ۲۰۰۵ الی ۲۰۰۷

آنتونی وین، معاون سفیر ایالات متحده در افغانستان از سال ۲۰۰۲ الی ۲۰۰۳؛ رئیس هماهنگی انکشاف از سال ۲۰۰۹ الی ۲۰۱۱٫ وی همچنین همکار ارشد غیرمقیم ایالات متحده در برنامه‌ی اقتصاد و تجارت جهانی شورای اتلانیک می‌باشد.

راین کروکر؛ شارژ دافیرز سفارت ایالات متحده در افغانستان در ۲۰۰۲؛ سفیر ایالات متحده در افغانستان  از سال ۲۰۱۱ الی ۲۰۱۲

جیمز کنینگهام؛ معاون سفیر ایالات متحده در افغانستان در ۲۰۱۱؛ سفیر ایالات متحده در افغانستان از سال ۲۰۱۲ الی ۲۰۱۴ . او همچنین همکار ارشد غیرمقیم ایالات متحده در بخش آسیای جنوبی شورای اتلانتیک می‌باشد.

هوگو لارنس؛ معاون دفتر ایالات متحده در افغانستان از سال ۲۰۱۲ الی ۲۰۱۳ و شارژ دافیرز سفارت ایالات متحده در افغانستان از سال ۲۰۱۶ الی ۲۰۱۷ بوده است.