حکیم مظاهر، متولد ۱۳۶۵ است. آموزش ابتدایی را پیش امام مسجد فرا گرفته و زندگی و مهاجرت، فرصت تحصیلات رسمی برایش نداده است. مظاهر، بیست و چند سال پیش زمانی که در پاکستان مهاجر بود، کمره به دست میگیرد و شروع میکند به «زوم» کردن روی آسیبهای زندگی مهاجرانی که در کمپهای پاکستان به سر میبرند. او را دوستان نزدیکش خلیفه میگویند و آرشیف عکسهایش را «خورجین خلیفه»؛ خورجین خلیفه، بخشی از تاریخ تصویری دو دههی اخیر افغانستان است که توسط خلیفه «فوکس» شده است.
این گفتوگو را زادهد مصطفا در کابل انجام داده است.
صبح کابل: چطور شد که به عکاسی رو آوردید؟ درس خواندید یا پیش از این که کمره به دست تان بیفتد روی همه چیز فوکس میکردید؟
حکیم مظاهر: سالهای ۱۹۹۵ بود که در پاکستان در یک مؤسسه کار میکردم به نام مرکز «توان افغانستان». این مؤسسه پروژههایی را در بخشهای آسیبدیدگان جنگ، بخشهای صحی و دیگر آسیبهای مهاجران داشت؛ در تکمیل گزارشها و راپورها عکس الزامی بود و برای همین به هر کسی یک کمره هم داده بودند که از جریان کارش عکسبرداری کند. از همین جا شروع کردم. با آن که آن وقتها چیزی از عکاسی نمیدانستم؛ اما علاقه و درگیریای که با کمره داشتم باعث شد دنبال تئوریها در عکاسی بروم و به شناخت تئوری و مسایل فنی عکاسی بپردازم. تلاش کردم با تجاربی که داشتم و چیزهایی که از عکاسی خواندم، عکاسی را بخشی از زندگیام بسازم و با آن درگیر شوم.
صبح کابل: بعد از این که چیزهایی از عکاسی فهمیدید به چه نتیجه رسیدید؟ عکاسی بیشتر ساحهی عمل بود یا تئوری؟
حکیم مظاهر: اولین چیزی که پی بردم، این بود که با کمره یا عکس بهتر میتوانم حرفم را بگویم. همیشه این احساس را داشتم که با حرف زدن راحت نیستم و اگر بخواهم چیزی را با حرف بگویم، نمیتوانم درست حق مطلب را ادا کنم؛ اما انگار با کمره راحتتر میتوانستم حرفم را بگویم. با این که من عکاسی را عملی شروع کرده بودم؛ اما آموزشهای شخصیای که دنبال کردم و ورکشاپهایی که دیدم، نقش مهمی در دیدگاهم نسبت به عکاسی و عکس داشت.
صبح کابل: وقتی عکاسی را تئوری و عملی فهمیدید، وارد چه حوزهای از عکاسی شدید؟
حکیم مظاهر: در شروع بیشتر تمرکزم روی موضوعات اجتماعی و حقوق بشری بود؛ فقر، بازماندگان جنگ، آسیبدیدگان طبیعی و موضوعاتی از این دست، اصل کارم را تشکیل میداد.
صبح کابل: دلیل پرداخت تان به این ابژهها، پروژه بود؟
حکیم مظاهر: نه ! برای پروژه همان وقت عکس میگرفتم که کار اصلیام تهیهی گزارش و راپور بود و از عکس فقط برای مستندسازی کار مان استفاده میکردیم؛ بعد از این که عکاسی را به شکل حرفهای دنبال کردم، دیگر پرژهای کار نکردم؛ البته شاید گاهی بر حسب نیاز، عکسی هم برای آدرس مشخصی گرفته باشم؛ اما بیشتر خودم دوست داشتم به بیان این موضوعات بپردازم.
صبح کابل: میتوان گفت کار تان فوتوژورنالیزم بوده؟
حکیم مظاهر: البته؛ چون بیشتر عکسهایی که میگرفتم به نوعی شامل عکاسی مستند میشد که میشه گفت با عکاسی خبری یا فوتوژونالیزم نزدیک است؛ اما گهگاهی هم به ثبت عکسهای مفهومی میپردازم با این که بیشتر توجهم به عکاسی مستند بوده است.
صبح کابل: عکاسی هنر است؟ وضعیت این هنر که انگار نوپا است، در افغانستان چگونه است؟
حکیم مظاهر: این امر مسلم است که عکاسی یکی از هنرهای تجسمی است؛ اما در افغانستان به دلیلی نوپا بودن این هنر، توجه آن چنانی به آن نشده است. در این حوزه متخصصین و کسانی که تئوری داشته باشند یا به طور تخصصی عکاسی تدریس کنند، نداریم؛ حتا در دانشگاهها هم چنین افرادی نیست. دانشگاه کابل که معتبرترین دانشگاه افغانستان است؛ اما متأسفانه کسانی که از این دانشگاه فارغ میشوند هم عکاس بار نمیآیند. در حوزهی عملی هم زیاد هنر پرطرفدار نیست؛ حتا روزنامهها و رسانهها هم در بدل معاش عکاس حرفهای استخدام نمیکنند. حاضر اند با عکسهای خیلی غیرحرفهای نشرات داشته باشند؛ همچنان در حوزهی تبلیغات از عکسهای حرفهای استفاده نمیشود و هیچکسی به حق کاپیرایت توجه ندارد؛ این پیشامدهای ناخوشایند باعث به حاشیهرفتن عکس و عکاس شده است.
صبح کابل: تقابل مردم عام چیست؟ مردمی که بیست سال پیش حکومت طالبان برای شان میگفت گرفتن عکس حرام است، وقتی میبینند کمره طرف شان گرفته اید، چه واکنشی نشان میدهند؟
حکیم مظاهر: تجربهای که من دارم، معمولا پرسشهایی: چه می کنی؟ برای چه عکس میگیری؟ چقدر میفروشی؟ و… میپرسند. پاسخ مشخصی به این پرسشها نمیتوان داد؛ شاید حس کنجکاوی شان باعث میشود یا دوست دارند بفهمند که عکس شان کجا نشر میشود. با واکنشی که جنبهی مذهبی داشته باشد هنوز مواجه نشدم. با این که محدودیت فرهنگی است که شامل اطفال و زنان میشود و البته در برخی موارد مردان.
صبح کابل: خیلیها میگویند که افغانستان سرزمین اُبژهها است؛ برای کار شما چقدر اُبژه داشته است؟
حکیم مظاهر: افغانستان را از جمله سرزمینهایی میگویند که «جیوفوتو» -سرزمین عکس- است. هم به لحاظ طبیعی که سرزمین کوهستانی و از لحاظ ساخت طبیعت برای عکس خوب است و هم به لحاظ موجودیت فرهنگهای مختلف. حتا برای یک آدم غیرحرفهای هم اگر کمره بدهید و مثلا به جایی مثل بامیان بفرستید که عکس بگیرد، به لحاظ طبیعت زیبا، شاید عکسهای خوبی بگیرد.
صبح کابل: مناسبت تان با کمره چیست؟ آن چه کمره میبیند را شما میگیرید یا آن چه شما میبینید را کمره؟
حکیم مظاهر: آن چه من میبینم را کمره میگیرد؛ کمره در اختیار من است.
صبح کابل: چه فعالیتهایی تا هنوز در عکاسی کردید؟ فعالیت فردی یا گروهی.
حکیم مظاهر: از سال ۲۰۰۸، عضویت مرکز فوتوژونالیزم «چشم سوم» را به دست آوردم که نجیبالله مسافر، رضا یمک، رضا ساحل و چند تا از بچههای دیگر آن را راه انداخته بودند. تا هنوز عضویت چشم سوم را دارم؛ با این که فعلا فعالیت چندانی ندارد. حوزهی کار چشم سوم، آموزش عکاسی بود برای کسانی که از دانشگاه فارغ میشدند یا کسانی که تازه میخواستند عکاس شوند.چاپ بعضی کتابها و برگزاری نمایشگاههای عکاسی.
صبح کابل: عکسهایت تا هنوز به کدام جشنوارهها و نمایشگاهها رفته است؟
حکیم مظاهر: در بعضی از نمایشگاهها رفته است؛ البته تا هنوز چیزی دریافت نکردیم. عکسهایم معمولا در روزنامهها و نشرات به چاپ رسیده است. همچنان در گذرنامه/پاسپورتهای افغانستان از صفحهی اول تا پنجاه، عکسی از من به حیث بکروند(پس زمینه) کار گرفته شده است و دو عکس دیگر به صورت تزئینی در پاسپورتها چاپ شده است. این عکسها از طریق چشم سوم خواسته شده بود و چشم سوم با آنها قرارداد کرده بود؛ اما تا هنوز از آن پولی دریافت نکرده ام.
صبح کابل: بازار عکس چطور است؟
حکیم مظاهر: عکاسی حرفهای به دلیل این که رسانهها توجه جدی به عکس ندارند؛ البته برخی از رسانههای خارجی عکاس دارند که فقط برای عکاسی استخدام شده اند. همچنان جریانهای سیاسیای که از عکس در تبلیغات استفاده میکنند بسیار کم است؛ مثلا یک آدم یک میلیون دالر خانه میسازد؛ اما حاضر نیست پنجهزار دالر دیکور خانهاش را بسازد که در آن از عکس هم استفاده کند. معمولا مردم میروند، عکسهایی را که از پاکستان روی پلاستیکها چاپ شده میآید را با نرخ ارزان میخرند و به روی خانههای شان میزنند بدون این که کدام جنبهی هنری داشته باشد. مردم بیشتر دنبال چیزهای ارزان استند تا عکسهای خوب و قیمت. در نمایشگاههایی که هم از خودم یا دوستانم بوده است، کمتر دیده ام کسی عکسی خریده باشد.
صبح کابل: نظر تان در مورد موج جدیدی از عکاسان جوان چیست که با تلفونها و کمرههای شان دنبال عکاسی افتاده اند؟
حکیم مظاهر: یکی از دلایل زیادشدن عکاسان تازه ورود امکانات عکاسی در بازار است و همچنان شبکههای اجتماعی که فرصتی را برای نشر عکسها به وجود آورده است. به شکلی بیشتر اینها برای خودنمایی است و این که میتوانند با عکس خود شان را بشناسانند؛ ولی در مجموع، فراهم شدن این امکانات، سهولتهایی را به بار آورده است که کافی است، آدم کمی دید عکاسی داشته باشد، بقیه چیز را کمرههای «دیجیتل» درست میکند؛ کاری که از کمرههای «انالوگ» ساخته نبود.
صبح کابل: از چند عکاس نام ببرین که کارهای شان برای تان مهم است یا از نوع کار شان تاثیر پذیرفته اید؟
حکیم مظاهر: از کسانی که کار میکنند و کار شان به چشم میخورد، میشود امان صداقت، رضا ساحل، نسیم سیامک، جعفر رحیمی، ذاکر ماندگار و مسعود حسینی و بچههای دیگری که کار میکنند نام برد؛ کار برخیهای شان امیدوارکننده است.
صبح کابل: چقدر به مدیریت اُبژه باورمندید؟ آیا همان طور که هست عکس میگیرید یا دخالت میکنید؟
حکیم مظاهر: در کارهای مستند معمولا همان طور که هست عکس میگیرم و دخالتی نمیتوان کرد؛ اما در کارهای هنری گاهی بعضی چیزها را از جمله حالت، نور و رنگ را تغییر میدهم تا پیامی که میخواهم را بهتر انتقال دهد. در کار مفهومی عکاس دست باز دارد تا طوری که میخواهد پیامش را برساند.
صبح کابل: عکاسی چقدر توانسته است زندگی امروز افغانستان را روایت کند؟
حکیم مظاهر: چندان خوشبین نیستم. من در شروع که به عکاسی رو آورده بودم، بیشتر دنبال فقرا، اطفال خیابانی، معتادان و سوژههایی از این قبیل بودم. در دیگر جاها وقتی چنین عکسهایی نشر میشود، عکسالعمل خلق میکند؛ اما در افغانستان من هیچ وقت شاهد این نبودم که وقتی شما موضوع یا حالت رقتباری از جامعه را انعکاس بدهید و دولت در مقابل آن احساس مسؤولیت یا اقدامی کند؛ به همین لحاظ من حالا بیشتر به سوژههای هنری و مفهومی میپردازم.
صبح کابل: چه روایتهایی در افغانستان بیشتر از دید کمره دور مانده است؟
حکیم مظاهر: من فکر میکنم که با آمدن کمره و دسترسی همه به این امکانات، به نوعی تمام بخشهای زندگی در عکسها توسط همه افراد روایت میشود؛ اما کیفیت پردازش فرق میکند. همه نمیتوانند روایت درستی ارائه کنند. به موضوعات فرهنگی اما بیشتر پرداخته نشده است. ما نمیتوانیم عروسیها در فرهنگهای متفاوت افغانستان را انعکاس بدهیم یا مراسم فرهنگی و گروهی را.
صبح کابل: اگر قرار باشد مقایسهای از عکس و سینما در افغانستان داشته باشیم، آیا عکاسی به لحاظ سهولت کار موفقیت بیشتری داشته است؟
حکیم مظاهر: عکس نسبت به استفاده و سهولتهایی که در گرفتن، نشر و دیدن دارد، مخاطب بیشتری داشته است و بیشتر تولید شده است. سینما هم به لحاظ زمانی و هم به لحاظ امکانات وساختار مشکلات بیشتری را پیش روی فیلمساز قرار میدهد.
صبح کابل: تا هنوز فکر کردین که به سینما بپردازین؟
حکیم مظاهر: تا هنوز که کاری نکرده ام؛ این روزها ایدیت فیلم میخوانم و به فکر این استم که امکانات فیلمبرداری به دست بیارم و به گرفتن فیلم هم فکر کنم.
صبح کابل: هنر معمولا در افغانستان به هنرمندش نان نداده است؛ عکاسی چطور؛ آیا از این آدرس نان میخورید؟
حکیم مظاهر: تا هنوز از طریق عکاسی نان نخوردم. البته چند موردی هست که عکسهایم به فروش رفته؛ اما چیزی نبوده است که برایم نان در آورد. در افغانستان تقریبا یک چیز ناممکن شده است که هنر بتواند برای هنرمند نان بدهد؛ با هنری که خریدار ندارد، چطور میتواند نان در بیارید.
صبح کابل: از خورجین خلیفه بگویید؛ قصهی خورجین از چه قرار است؟
حکیم مظاهر: برخی برایم استاد میگفتند که قبولش سخت بود؛ بعد نامم را خلیفه گذاشتم و گفتم که این بهتر است. خلیفه یعنی هر کسی که در یک کاری چیزی میفهمد؛ مانند خیاط، نجار، موتربان و… خورجین هم قصهاش به خلیفه برمیگردد. محتوای این خورجین تقریبا عکسهایی از تمام سیاستمداران، جنبشهای اجتماعی و دیگر روایتهای زندگی افغانستان است؛ از فقر تا جنگ، مسائل اجتماعی و فرهنگی.
***
گفتوگوی بعدی با علیعسکر لعلی، بازیکن و مربی سابق تیم ملی فوتبال و مدرس فیفا است که روز چهارشنبه ۲۹ عقرب ۱۳۹۸ در شمارهی ۱۲۱ روزنامهی صبح کابل به نشر خواهد رسید.