کارمند و کارمندی

صبور بیات
کارمند و کارمندی

با وجود این‌ که کارمند در افغانستان از هیچ‌گونه مصؤونیت کاری برخوردار نیست؛ اما امروز روز کارمند. در واقع هر روز روز کارمند است. به خاطر می‌آورم زمانی که کودک بودم، کارمند بودن رویایی جوانی‌ام بود. کارمند بودن زمانی از چنان ارج و قربی برخوردار بود که به عنوان برگ ‌برنده در خواستگاری‌ها رو می‌شد؛ بعدها به «حقوق بخور و نمیر» تغییر هویت داد و این روزها رویای هیچ پدر و مادری نیست که فرزند شان «کارمند دولت» شود؛ جز آن‌ها که بیکاری ذله‌ی ‌شان کرده است.

کارمند، کسی است که به ازای انجام کار فکری در دستگاهی اداری، حقوق دریافت می‌کند و بنا است که به طور درازمدت اشتغال داشته باشد.  برخلاف نامش که به نظر امروزی می‌آید، کارمندی شغل دیرپایی است. از صدها سال پیش، پادشاهان به افرادی که دارای مهارت و توانایی‌های ویژه‌ای بودند، حقوق و مواجب می‌دادند تا عضوی از دربار و سیستم آن‌ها باشند. بعدها با توسعه‌ی دولت‌ها و سیستم‌های اداری، کارمندی هم شکل‌های مختلفی پیدا کرد؛ کارمند دولتی و بخش خصوصی به وجود آمد و در کنارش انواع شیوه‌های استخدامی از قراردادی و شرکتی تا پیمانی و رسمی و … درآمد اندک و تورم غول‌آسا باعث شده تا این قشر در کنار شغل اصلی، در پی یافتن شغل دیگری هم باشند وگرنه حقوق کارمندی به تنهایی کفاف مخارج را نمی‌دهد.

خیلی از کارمندان دولت، پس از رسمیات، به دکانداری، تکسی‌رانی و یا هم کارهای دیگر مشغول ‌اند. از سوی دیگر، برخی از کارمندها، گله‌مند استند که باوجود ارائه‌ی خدمات با کیفیت، از سوی افکار عمومی عموما مورد نقد قرار می‌گیرند که به جای کار کردن در محل کار، تمام وقت جدول حل می‌کنند یا در انترنت غوطه می‌خورند؛ نصف وقت‌ شان را به بهانه‌ی صبحانه و نان چاشت و نماز به اصطلاح می‌پیچانند؛ به بهانه‌ی خرابی سیستم‌های کامپیوتری، از انجام وظیفه سرباز می‌زنند و با سیاست «امروز برو فردا بیا» گذران می‌کنند.

بخشی از این تصویر را  در شبکه‌های اجتماعی بیرون می‌دهند و یا در تلویزیون‌ها فیلم‌های طنز می‌سازند. کارمند، کلیشه‌ی مقروض و مستأجری که حال کار کردن ندارد، غر می‌زند و ناراضی است؛ اما حاضر نیست دست از شغلش بکشد و دل‌خوش به همان آب باریکه است. هر از چندگاهی هم مقامات ارشد می‌گویند که دولت بسیار فربه شده و تعداد کارمندهای حقوق‌بگیر زیاد است و در راستای کوچک‌سازی دولت باید از تعداد کارمندها کاست.

انگار در دنیای کارمندی، هیچکس راضی نیست. نه دولت، نه ملت و نه حتا خود کارمند شاغل! در حکومت افغانستان، وزرات‌خانه ساخته ‌می‌شود؛ اما چندی نمی‌گذرد که دوباره به وزارت‌خانه‌ی دیگر مدغم می‌شوند. طی چندین سال گذشته، در کل در هجده سال پسین، وزارت‌خانه‌هایی طی فرمان تشکیل شد و با یک فرمان لغو شد؛ خیلی از کارمندان این وزارت‌خانه‌ها بی‌سرنوشت شدند.

همه می‌دانیم که نهادسازی با توجه به آموزش‌هایی که از سوی خارجی‌ها طی چند سال اخیر به افغانستانی‌ها داده شده ‌است، خیلی آسان به نظر می‌رسد. یک تیم چهار پنج نفری، در ظرف یک روز می‌تواند یک نهاد طراحی و تشکیل دهد در حکومت هم عین قصه؛ اما در قسمت پایداری نهادها و کارمندانی که استخدام می‌شوند، کمتر توجه صورت می‌گیرد.

کارمند افغانستانی در نهادهای خصوصی نیز از مصؤونیت کاری برخوردار نیستند. در برخی از موارد، حتا نمی‌دانند که تا چه زمانی کارمند دفتر خواهند ماند. در اخراج کارمندان نهادهای خصوصی، هیچ‌گونه عکس‌العمل صورت نمی‌گیرد.