آقای کریم خلیلی، هشدار داده است که «چه آنهایی که در دوحه مشغول گفتوگو با تحریک طالبان است، چه دوستان ما در کابل، اگر کاری نماییم و سعی کنیم که حلقات مؤثر حذف شود که گاهی این شعارها از حلقهی ارگ داده میشود، مطمئن باشند که احزاب و گروههای تأثیرگذار؛ حلقاتی که در این پروسه میتوانند مذاکره داشته باشند، مذاکرات را مستقیم با طالبان آغاز خواهند کرد که به نفع حلقات ارگ نخواهد بود.» کریم خلیلی که رییس شورای عالی صلح افغانستان است، در حالی چنین هشدار میدهد که شورای تحت امر او، هیچ دستآوردی برای افغانستان نداشته است. شاید این عمل خلیلی نه برای این است که حکومت را تحت فشار قرار بدهد، بلکه برای این است که به طالبان دست دراز کرده باشد. احزاب سیاسی جهادی، پیش از این نیز بارها با سفرهای شان در مسکو، سبب شده بودند تا طالبان موضع سیاسی قوی به دست بیاورند و به نحوی از سوی سیاسیون افغان که در آن نشستها اشتراک کرده بودند، یاری داده شوند. اینک که بحث گفتوگوهای صلح به دید بعضیها در تقابل با برگزاری انتخابات ریاستجمهوری افغانستان افتاده، بازهم احزاب سیاسی و همچنان تکتهای انتخاباتی، سعی میکنند با سخنان مشخصی به خواستهی طالبان که عدم برگزاری انتخابات ریاستجمهوری است، مشروعیت بدهند.
آقای خلیلی که در تکت انتخاباتی «ثبات و همگرایی» به رهبری داکتر عبدالله عبدالله است، در جمع آن عده از سیاسیونی قرار دارد که بیشتر شان را افراد جهادی تشکیل میدهند. افراد جهادی افغانستان با یکی شدن در این تکت، سعی میکنند گذشتهای را به یاد مردم بیاورند که در آن ایدیولوژی جهادی رونق بسیار داشت؛ اما این گذشته که زیر غبار ناکامیهای جهادیها و کشتارهای گوناگون به دلیل اختلافات میان این رهبران مبدل به یک دورهی تاریک در نزد مردم شده است، دیگر قادر به جذب مردم نیست.
گرایشهای تندروانهای که در سالهای جهاد، از احزاب مختلف در کشور شاهد بودیم، امروز به نحو دیگر در همسویی با طالبان، دوباره تکرار میشود؛ شاید این تکرار را بتوان چنین تحلیل کرد که رهبران جهادی، در اندیشهی سیاسی خود تفاوت و فاصلهی چندانی با طالبان ندارند. حقیقتش اما آن گفتهی مولانای بلخ است که «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش، باز جوید روزگار وصل خویش.» اگر غیر از این بود، دیروز از سوی کریم خلیلی چنین سخنی را که گویا احزاب برای تحت فشار قرار دادن ارگ ریاستجمهوری با طالبان وارد مذاکره میشوند، نمیشنیدیم.
کمپاینهای انتخاباتی ریاستجمهوری امسال، ملاک خوبی برای تشخیص اساس گرایشهای سیاسی و فکری سیاسیون شده است؛ از میان حرفهایی که در رابطه به صلح و انتخابات در سکوهای کمپاین گفته میشود، به راحتی میتوان دریافت که جهادیهای افغان، خواهان چه نوع تفکر سیاسی استند. البته تلاش احزاب جهادی، برای تخریب گفتوگوهای صلح به رهبری افغانها از آدرس مشروع، به این دلیل است که منافع شخصی و حزبی آنان مورد توجه قرار نگرفته است و این ایجاب میکند تا آنان بر علیه انتخابات برنامههایی را روی دست بگیرند.
چنانچه گفته شد، از آنجایی که ریشهی فکری احزاب جهادی در افغانستان، نزدیک به اندیشههای تندروانه بوده است، آنان میتوانند در هر دو شرایط؛ هم با حضور طالبان و هم بیحضور طالبان، به فعالیت خود ادامه بدهند و پروای هیچ چیزی را به عنوان ارزش نداشته باشند. طالبانیزم، صرفا به این معنا نیست که به طور علنی بر علیه نیروهای افغان سلاح گرفته شود؛ زیر پا گذاشتن ارزشهای ضد طالبانی که در حقیقت مستحکمترین جبهه در برابر آنان است، خود به معنی گرایش طالبانی است.
کریم خلیلی، در سخنرانی دیروزش، گفته بود که «رفتارهای انتخاباتی مانعی برای صلح نیست؛ اما اگر اطمینانی برای صلح پایدار در افغانستان به وجود آید، اولویت را برای صلح قایل خواهد بود.» این سخن آقای خلیلی، به این معنی است که وی، حاضر است با طالبان، بدون موضع مشروع حکومتی که از راه برگزاری انتخابات به دست میآید، مذاکره کند. این در حالی است که اگر حکومتی با رأی مردم، بعد از انتخابات وجود نداشته باشد، رهبران جهادی و احزاب، بیشترین منفعت را در مذاکرات خواهند برد؛ زیرا آنان زمینهساز برآورده شدن خواست طالبان بر عدم برگزاری انتخابات و عدم تداوم نظام جمهوری شده اند؛ در این صورت حتما امتیازاتی را نیز از طالبان به دست میآورند.
مردم افغانستان خواهان صلح استند؛ اما اگر قرار باشد رهبران سیاسی از موضع احزاب و نه حکومتی که با انتخابات حاصل شده باشد، در گفتوگوهای بینالافغانی حاضر شوند، آن صلح نه، بلکه معاملهی جهادیها و احزاب با طالبان خواهد بود. حکومت افغانستان نیز در این موضوع مسؤول است و باید زمینهی چنین اظهار نظرهایی را با رسیدگی به خواست نامزدان ریاستجمهوری و تکتهای شان، از میان بردارد.