حقوق زن تقابلی یا تکاملی؟

تقی حسینی
حقوق زن تقابلی یا تکاملی؟

مجادلات طولانی در خصوص عدالت، حاكي از ارزش ديرينه‌ی آن است. تأمل در مبناي عدالت معناي آن را بيشتر آشكار مي‌كند؛ اما پرسش اين است كه آيا عدالت و حق  مترادف با برابري استند؟ يا استحقاق و يا لياقت و شايستگي؟ بر مبنای کدامین یک از این معیارها می‌توان به عدالتی رسید که در آن حق کسی ضایع و پا‌مال نشود؟ آیا می‌توان بین عدالت و آزادی نیز آشتی برقرار کرد؛ از این رو واژه‌ی آشتی را به کار بردم؛ زیرا این دو مفهوم نیز در سالیان دراز به عنوان دو ارزش متناقض تصور می‌شدند؛ یعنی تحقق یکی، کم‌رنگی دیگری را در پی داشته است.

«استوارت»، میل آزادی را تا حدی دانسته که به حقوق دیگران صدمه‌ای وارد نشود؛ شاید بتوان از این مضمون برداشتی منطقی به دست آورد. بحث در این جا پیرامون حقوقی است که زن‌ها خواهان رسیدن به آن استند. باید ببینیم این حق‌ها تقابلی است و یا تکاملی.

در نیولیبرالیزم، بحثی وجود دارد مبنی بر این که هرکس آزاد است سلیقه‌ای داشته باشد؛ به عبارت بهتر، هرکس سلیقه‌ای دارد و باید طبق سلیقه‌ی آن عمل شود؛ چنان که در آلمان کسی گفته بود، من می‌خواهم خورده شوم و اتفاقا کسی پیدا شد و خوردش. نیولیبرال‌ها از این کار حمایت کردند که سلیقه‌ی خودش بوده و مشکل قضایی در این مورد وجود ندارد. در مورد حقوق زنان به خصوص در جوامعی چون افغانستان، بحث سلیقه‌ای شده است. اولا به نظر می‌رسد، بر مبنای همین امر -هر کس سلیقه‌ای دارد- بسیاری از خانم‌ها به جایی رسیدند که تصور می‌کنند کسی آن‌ها را درک نمی‌کند و تنها خود شان استند که خود شان را درک می کنند. این امر در یک بُعد، خیلی انفعالی است؛ اما بُعد دیگر بسیار فعال. چرا، زمانی که گفته می‌شود کسی نیست که ما را درک کند؛ یعنی راه فهم بسته شده و تنها راهی که می‌ماند همین غلبه است؛ یعنی چیزی که فعلا در جامعه وجود دارد. چیزی را که نمی شود همرایش گفت‌وگو کرد، باید با زور بر آن غلبه کرد. مشکلی در رابطه با حق زنان در جامعه‌ی فعلی ما است؛ این است که خانم‌ها به یک مقلد تبدیل شدند، به آن‌ها نوشته‌هایی از دور نشان داده شده و در حالی که عینک نزدیک‌بینی در چشم خود داشتند.

 این کار، حقوق زنان را به برداشتن چادر، گشت‌وگذار، حضور در کافه، عکس و جشن تولد سوق داده؛ در صورتی ‌که حق یک زن یا خانم ورای این‌ها است (بحث من، بحث‌های کلامی و اسلامی گناه و ثواب نیست). این ‌که حق زن شده یک‌سری آزادی‌های سطحی در گشت‌وگذار و ظاهر و تقلید از بعضی سلیبریتی‌هایی که مدل استند و نه چیزی بیشتر. این سری آزادی‌های سطحی، راه را بیشتر برای تقابل باز می‌کند؛ یعنی، شدت برخورد بیشتر می‌شود تا اجازه برای فعالیت. چیزی که در تمام این سال‌ها در میان جنبش‌های فمینیستی غیبت داشته همین فرایند تکاملی است که برای حق زن‌ها باید وجود می‌داشت.

 به نظر می‌رسد اگر فعالیت زنان هم شخصی می‌بود و فردی‌گرایانه، فردگرایی در تعبیر کانت کلمه؛ یعنی نپذیرفتن چیزی بدون دلیل می‌بود، نه این که زن‌ها را تبدیل کردن به یک انسان مصرف‌گرا و یا هدف مصرف. تنها آگاه کردن  زنان از حقوق و آزادی‌های شان نمی‌تواند دست‌آوردی برای جامعه‌ی فمینیستی داشته باشد. روند تکمیلی غایب در این راه باعث شده که در بیشتری از موارد با فعالیت‌های زنان، برای آزادی‌های بیشتر مخالفت شده و عکس‌العمل‌ها در این رابطه بیشتر شود. باید عمل‌کرد تا این ‌که تنها ایستاد و به عمل‌ها واکنش نشان داد.