کرونا و آزمون رهبری در افغانستان

زاهد مصطفا
کرونا و آزمون رهبری در افغانستان

ضرب‌المثلی داریم که «مرد و نامرد» را در روز سخت باید شناخت؛ گذشته از بحث جنسیتی که در این ضرب‌المثل مطرح است، اگر مرد یا مردانگی را جدا از جنسیت و تنها یک صفت یا ویژگی در نظر بگیریم، زمان بحران، زمان آزمایش است و در چنین زمانی است که انسان‌ها هم‌دیگر را بهتر می‌شناسند؛ بنا بر این، هر کسی در زمان بحران، نظر به توانایی‌هایی که دارد و انتظاراتی که از او می‌رود، به آزمون گرفته می‌شود.

در روزهای قرنطین و بحران کرونا، بخشی از جامعه که شامل کارکنان صحی، نظامی، رسانه‌ای و بخش‌های مشخصی می‌شود، هر کدام در بستری که فعالیت دارند، در تلاش برای انجام مسؤولیت اند و دیگران، به دلیل ضروری پنداشته نشدن فعالیت شان، برای مدتی را مجبور اند در خانه بمانند و از امکاناتی که دارند، برای بخش‌های آسیب‌پذیر جامعه کمک کنند؛ یکی از طریق شبکه‌های اجتماعی اطلاع‌رسانی می‌کند، یکی کارمند رضاکار صحی و تنظیف می‌شود، دیگری سعی می‌کند اعضای خانواده‌اش را نجات دهد و دیگرانی هم که امکانات مالی فراوان دارند، باید گرِه جیب شان را سُست کنند و برای قسمت بزرگی از جامعه که به درآمد روزمزد وابسته اند و فرصت کارکردن در روزهای فرنطین را ندارند، کمک کنند.

برخی از کاربران شبکه‌های اجتماعی در افغانستان، با محدود شدن گشت‌وگذار در شهرها، هشتکی به راه انداخته اند و از رهبران حزبی، سیاسی و قومی خواسته اند که باید در این روزها کمک‌های شان برای افراد فقیر و آسیب‌پذیر برسد. این‌ کاربران به شکل طنزآمیز گفته اند که نباید تنها در مراسم گرامی‌داشت از شهدا، جویای احوال مردم شوند؛ بلکه به عوض نام مردمی که سال‌ها استفاده کرده اند، امروز به مردم نان برسانند.

بحران کرونا در افغانستان، هم‌زمان است با بحران سیاسی در این کشور که چندی پیش، با قسم یادکردن دو رییس‌جمهور به دنبال یک انتخابات ناشفاف و ظاهرا بی‌سرنوشت رقم خورد؛ اکثر رهبران و چهره‌های قومی-سیاسی، درگیر چانه‌زنی در مورد کلان روایت سیاسی استند و ظاهرا تهدید کرونا تا هنوز برای شان اهمیتی نداشته است؛ این را مردم می‌فهمند که رهبران سیاسی در افغانستان، رهبران مردم‌محور نیستند و مردم فقط به عنوان چوب سوخت در سمت‌گیری‌های سیاسی آن‌ها استفاده می‌شوند؛ اما با توجه به همه‌گیر شدن ویروس کرونا و محدودیت‌های کاری و درآمد بر عده‌ای زیادی از مردم فقیری که فردا را به کمک کار امروز سیر اند، می‌تواند فرصت طلایی برای پس دادن آزمون این چهره‌ها در مقابل مردم باشد و بدون شک، هر کسی بتواند در این امر، پیش‌قدم‌تر از دیگری باشد، برای آینده‌ی سیاسی‌اش کار بیش‌تری کرده است.

این نوشته به دنبال این نیست که عده‌ای پول‌دار را تشویق به مصرف پول بیش‌تر و فرمان‌روایی بیش‌تر بر گرده‌های مردم کند؛ این از زمان بحران حرف می‌زند و در زمانی که ممکن است گرسنگی عده‌ای را بکشد، زمان طرح چنین موضوعی اهمیت حیاتی دارد تا استفاده‌ی سیاسی که در قدم بعد از آن می‌شود.

امروز تمام تحلیل‌هایی که برای سیاست جهانی و آینده‌ی جهان می‌شود، امریکا را به عنوان ابرقدرت سیاسی-اقتصادی، به ملامت می‌گیرد و امکان این را مطرح می‌کند که امریکا با توجه به موقفی که در مقابل جهان داشته استه و از آن انتظار می‌رفته است، عمل نکرده و ممکن است این بحران، به خلع قدرت و اعتبار امریکا بینجامد؛ هر چند نمی‌شود استدلال درستی دست داد که اگر این موقف از امریکا گرفته شود، آیا کدام کشور یا سمت می‌تواند به لحاظ، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جای امریکا را بگیرد؛ اما این می‌تواند زمینه‌ساز بی‌اعتمادیِ بیش‌تر به امریکا باشد و قدرت آینده‌ی سیاسی و اقتصادی این کشور را صدمه بزند.

انتظار مردم از رهبران سیاسی، در روزهایی که مردم مشکلات زیادی را در ابتدایی‌ترین نیازهای شان دارند، این است که باید قسمتی از آن‌چه از نام مردم جمع کرده اند را به مردم بازگردانند، تا هم زندگی مردم نجات یابد و هم بتوانند به حیات سیاسی شان ادامه دهند. در این جنگ، چهره‌ای موفق است که بیش‌تر به فکر مردم باشد و کمک‌ بیش‌تری به آسیب‌پذیرها کند.

دولت افغانستان دولتی فقیر است؛ اما دولت‌مردان پول‌داری دارد؛ دولت‌مردان و چهره‌های سیاسی‌ای که گفته می‌شود، جیب‌های شان را از خزانه‌ی دولت و ملت پر کرده اند؛ شاید به دلیل این پرکردن جیب‌ها، چیز زیادی در خزانه‌ی دولت نمانده باشد؛ بنا براین، حالا که وضعیت بد آمده است و برای گذشتن از آن و رهبری بر مردم، به مردمی نیاز است که از بحران نجات پیدا کنند تا آینده‌ و اعتبار سیاسی رهبران معنایش را از دست ندهد؛ این آزمون، از رهبران سیاسی-قومی انتظار دارد که قسمتی از پول‌های شان را به خزانه‌ی دولت برگردانند و یا خود شان با تیم‌های فردی، اقدام کنند و برای مردمی که نیاز به امکانات اولیه‌ی زندگی دارند، رسیدگی کنند.