بخش پایانی
مصر
مصر از دیدگاه سیاسی و فرهنگی یکی از مهمترین کشورها در جهان عرب و خاور میانه است. بسیاری از شهروندان مصری به ریاست سازمانهای بینالمللی ملی و منطقهای رسیده اند و دانشگاه الازهر -مهمترین مرکز مذهبی جهان اسلام- در این کشور قرار دارد. دانشگاه الازهر یک دانشگاه معتبر در شهر قاهرهی مصر است که به عنوان یک دانشگاه برتر تا به امروز شناخته شده است. این دانشگاه بزرگترین موسسهی دینی و علمی و اسلامی در جهان اسلام محسوب میشود.
کانال سویز یکی از کانالهای تجارتی است که نه تنها برای مصر؛ بلکه برای افریقا و اروپا حیثیت شاهرگ اقتصادی را دارد و میلیاردها دالر را نیز نصیب دولت مصر میکند.
ارتش مصر تا اکنون در جنگهای بزرگ و مهمی در خاور میانه حضور داشته است.
مصر قدرتمندترین کشور قارهی افریقا است. این کشور در ابعاد جدی و قابل ملاحظه، حتا به کشورهای حوزهی خلیج کمک میکند.
اسراییل کشوری کوچک اما با ویژگیهای متنوع دینی، قومی، مذهبی، سیاسی و اقتصادی
اسراییل کشوری با اقتصاد متوسط و اما با توان نظامی بالا، همواره کشوری دردسر ساز و جنجالی برای خاور میانه شناخته میشود. این کشور قدرت هجدهم نظامی جهان در سال ۲۰۲۰ شناخته شده است. این کشور از زمان تاسیس رسمی آن در ۱۹۴۷ و پشت سر گذاشتن جنگ ششروزهی یوم کیپور و پیروزشدن این کشور با حمایت امریکا در مقابل سوریه و مصر، فرازوفرودهای زیادی را پشت سر گذاشته است. واحد پولی این کشور شکل است و بزرگترین ذراتخانهی هستهای در خاور میانه را در خود دارد. اسراییل بهترین وضعیت علمی را در خاور میانه دارا است و بیشترین پیامبران الهی از قوم بنی اسراییل، از همین کشور بوده اند. اسراییل دارندهی مکان فوق العاده ارزشمند به نام «بیت المقدس یا اورشلیم» است که محل نزول سه دین بزرگ تاریخ -یهودیت، عیسویت و اسلام- و چهار کتاب آسمانی (زبور، تورات، انجیل و قرآن) و قبلهی اول مسلمانان قبل از مسجدالحرام بوده است.
رتبه بندی نظامی کشورهای خاور میانه بر اساس تحقیق موسسهی گلوبل فایر پاور
مصر دارندهی نهمین ارتش قدرتمند جهان در سال ۲۰۲۰؛
ترکیه دارندهی یازدهمین ارتش قدرتمند جهان در ۲۰۲۰؛
ایران دارندهی چهاردهمین ارتش قدرتمند جهان در ۲۰۲۰؛
عربستان سعودی دارندهی هفدهمین ارتش قدرتمند جهان در ۲۰۲۰؛
و اسرابیل هجدهمین ارتش قدرتمند جهان در ۲۰۲۰ شناخته شدند.
رقص شمشیرها
رویارویی مصر و ترکیه در لیبی، عجیبترین احتمال استراتیژیک بود؛ چون هیچ کشوری حتا فکرش را نیز نمیکرد که روزی مصر و ترکیه رو در روی هم در لیبی قرار بگیرند.
مصر و ترکیه در آزمون لیبی در یک برخورد جدی بر مواضع همدیگر قرار دارند؛ ترکیه به گونهی علنی از دولت طرابلس حمایت میکند و مصر از خلیفه حفتر در شرق لیبی پشتیبانی میکند.
اروپا در کنار نداشتن موضع یکدست، میتواند شاهد آن باشد که لیبی به دست اردغانی بیفتد که هرازچندگاه تهدید میکند که قارهی اروپا را غرق امواج پناهجویان خواهد کرد. اردغان باور دارد کاری که ایران در عراق، سوریه، لبنان و یمن انجام داد، میتواند توجیهکنندهی نفوذ ترکیه به درون نقشههای عربی باشد و آن را مطیع خود کند و آن را به بهار عربی تعدیلشده ملحق کند.
دخالت ترکیه در لیبی از حدومرز اش فراتر رفت که قاهره میتوانست یا از آن چشمپوشی کند و یا هم در برابر آن تساهل کند. این اقدام ترکیه به دخالت نظامی مستقیم و گستاخانه تبدیل شد که همه معادلات شمال افریقا را به هم زد و به مرحلهی تحمیل شرطهایی پیرامون آیندهی لیبی رسید.
در مقابل اقدامات تحریکآمیز اما سخنان رییسجمهور مصر -عبدالفتاح السیسی- صفحهی نوی را در بحران لیبی گشود. سخنرانی اش از جهت زمان و مکان و استعمال واژهها و کلمات اهمیت داشت. رییسجمهور مصر به مرز با لیبی نزدیک شد و با لحنی قاطع اعلام کرد که کشورش نمیتواند از سرنوشت لیبی کنارهگیری کند، نه فقط به این دلیل که یک کشور عربی است؛ بلکه به این دلیل که به معنای نقش مصر و ثبات و منافع حیاتی آن است.
مصر پیامی مستقیم به ترکیه داد و آن هم این که؛ هرگونه دخالت مستقیم از سوی کشور مصر در برابر ترکیه در لیبی، با مشروعیت بینالمللی همراه است.
آیا بهار عربی دیگری در راه است؟
از ۲۰۱۱ تا حال خاور میانه به گونهی تقریبی بیثبات است. ترکیه و ایران آخرین سنگرهای ضد غرب استند که تقریبا میشود گفت عمر سیاسی رهبران این دو کشور به پایان رسیده است.
ولایت فقیه خامنهای و اسلام ایدیولوژیک اردغان دیگر در میان جامعهی خود شان هوادار ندارد.
ترکیه و ایران به افت ارزش ارزی مواجه اند، آن هم به نسبت تحریم شان از سوی ایالات متحدهی امریکا و اتحادیهی اروپا.
با سقوط دولت ایران، پیروزی امریکا در خاور میانه قطعی خواهد بود؛ اما به معنای پایان داستان خاور میانه نخواهد بود.
بازگشت روسیه به خاور میانه
با ظهور بهار عربی در سال ۲۰۱۱ و شروع آن از کشور تونس، مداخلات قدرتهای بزرگ در خاور میانه اوج گرفت، به اندازهای که هر یک از کشورها به محض شروعشدن بهار عربی به نوبت میدان رقابتهای استخباراتی قدرتهای بزرگ و متحدین آنها میشدند؛ نمونهی بارز آن بحران سوریه است. از بحران سوریه ۹ سال میگذرد؛ سوریه تقریبا تمام زیربناهایش از بین رفته است. سوریه قربانی یک برنامهی بزرگ اقتصادی خاور میانه شد؛ امریکا و عربستان قصد داشتند نفت عربستان را از خاک سوریه مستقیم به اروپا وارد کند تا اروپا را از وابستگی به گاز روسیه خلاص کند. این برنامه برای پروژهی نورداستریم روسیه تهدیدی فوقالعاده بود.
اگر این برنامهی عربستان موفق میشد، روسیه در حصار جدی محاصره میشد. روسیه ناچار شد تا مداخلهی نظامی بکند که در نهایت سوریه وارد یک مناقشهی بزرگ شد و این مناقشه صورت بینالمللی گرفت. مناقشهی سوریه مبنی بر این که غربیها میگویند بشارالاسد از قدرت کنارهگیری کند؛ اما روسها میگویند او در قدرت بماند، هنوز پابرجا است. مسیر سوریه یک مسیر فوقالعاده پیچیده و رازآلود است. سوریه در همین اواخر به تازگی به محل حیات خلوت روسیه تبدیل شده است. پایگاههای نظامی روسیه در حمیمیم و لاذقیه از بزرگترین پایگاههای روسیه در این کشور است و نیز دیده میشود که روسیه تصمیم بیرونرفتن از این کشور را به این زودیها ندارد.
مهمترین و اساسیترین عامل ناآرامی خاور میانه چه است؟
حدود ۷۰ درصد جنگ و درگیریهای شدید نظامی و استخباراتی در جهان، جغرافیایی است که یک طرف آن در کابل افغانستان و طرف دیگر آن در طرابلس لیبی است.
کشتهشدن صدام حسین و معمر القذافی در عراق و لیبی، خانهنشینی ربرت موگابه، زندانیشدن محمد مرسی و حسن مبارک در مصر و در نهایت قتل علی عبدالله صالح در یمن که بدون شک مخالفان خود را داشتند، میتواند در برهههای حساس کشور شان سوالبرانگیز نیز باشد.
باید پذیرفت که یک سلسله تصمیمها در مورد کشورهای این حوزه منصفانه و عادلانه نبوده است.
نگاه قدرتهای بزرگ به خاور میانه، بیشتر نگاه منفعتجویانه بوده است؛ هرچند منافع ملی کشورها برای شان یک اصل است؛ اما این منفعتجوییها گاهی چنان اوج میگرفت که در شکل خشونت و مداخلهی نظامی آن هم در سطح خیلی بلند ظاهر میشد.
کشورهایی چون عراق و لیبی که دارای توان نظامی و هستهای بالایی بودند، در کمتر از یک ماه به ویرانههایی تبدیل شدند که خارج از تصور بود؛
به عنوان مثال میخواهم نمونهای از ماجرای لیبی را برای تان تعریف کنم.
لیبی، کشوری با توان موشکی و هستهای بالا بود و بیشترین منابع نفتی قاره افریقا را در اختیار داشت.
دولت لیبی را تحریم کردند و گفتند مذاکرهی هستهای میکنیم؛ سپس مذاکره کردند و کل توان هستهای لیبی از دست رفت. امریکا به دلیل خشونت دولت علیه ملت از توافق هستهای با لیبی خارج شد.
بعد از خروج امریکا از توافق، تحریمها شدت بیشتری گرفت. قذافی به دامن اروپا پناه برد و توافق مالی کردند و کانال مالی ایجاد کردند.
اقتصاد لیبی تحت سلطهی اروپا کاملا ورشکسته و در نهایت نابود شد. اروپا بعد از نابودی اقتصاد لیبی، از توافق خارج شد و اموال لیبی را مصادره کرد.
مردم تحت فشار اقتصادی، برای اعتراض به دولت قذافی به خیابانها ریختند. (شروع بهار عربی)
نیروهای وابسته به امریکا وارد جریان اعتراضهای مردمی شدند و جریان را در دست گرفتند. اروپا هم با بمباران هوایی، ارتش لیبی را در هم شکست.
قذافی کشته شد و دولت لیبی از بین رفت و لیبی به صورت غیررسمی تجزیه شد. قسمت شرق آن تحت حکومت خلیفه حفتر و قسمت غرب آن در اختیار دولت طرابلس قرار گرفت. اکنون نفت لیبی با کمترین قیمت در اختیار شرکتهای امریکایی و اروپایی است. به همین صورت صدها داستان سقوط کشورهای خاور میانه.
پس راه حل چه است؟
مشکل مردم خاور میانه بیشتر مشکل فکر و اندیشه و طرز تفکر شان به اوهام است تا مشکل نظامی و ارضی. تا یک ایدهای به شکست کامل نرسد، در آن تجدیدنظری نمیشود. افراد این جغرافیا عادت ندارند که با مطالعه به راههای جدید، اندیشههای جدید و ساختارهای جدید دست یابند. مطالعه و فهم مسایل در حین حال دو الزامیت به همراه میآورد که برای دولتها و جوامع این منطقه بسیار دشوار و زمانگیر است؛ نخست مسوولیت و دوم تغییر وضع موجود؛ هر دوی این اقدام، آیندهنگری و حوصله میخواهد.
تا زمانی که ملت همان کشور، خود را مسوول احساس نکند و باسوادشدن و اجباریکردن آموزش تغییرات در وضع خود نیارند، محکوم به فنا خواهند بود.
آموزشوپرورش، مسوول دانستهشدن تک تک باشندگان یک سرزمین و بیداری فکری، شرط اصلی و اساسی برای پیشرفت و تعالی یک کشور است.
وضعیت آموزش، نظام و شفافیت، رهبریت و امنیت در شهرهای خاور میانه؛ مثل کابل، تهران، بغداد، بیروت، دمشق، منامه، ابوظبی، قاهره، طرابلس، امان، صنعا، ریاض، هنوز در وخامت بسر میبرد و برای فعلا امیدی برای دورنمای این منطقه وجود ندارد.
تمام این منطقه از هر نگاه دارای کشورهای مصرفی استند و هیچکدام این کشورها در تولید علم و صنعت نقشی ندارد. بنا بر آخرین تحقیق و ارزیابی جهانی در بارهی سهم کشورها در تولید علم، نقش جهان اسلام و خاور میانه در تولید علم فقط ۳ درصد است.
جنگ، فقر، ناامنی، افراطیت، خشونت، جنایت، فساد همه در این منطقه جمع شده و تمرکز کرده اند. پس ریشهکنشدن همهی این مصایب؛ نیازمند تغییر فکر، نگرش و زندگی مردم از راه آموزشوپرروش سالم و در نهایت باسوادشدن است.