بر بنیاد گزارش تازهی نهاد «گلوبال فایرپاور»، ارتش افغانستان از میان ۱۳۷ ارتش جهان، در ردهی هفتادوچهارم قرار گرفته است. این نهاد که همهساله ارتشهای جهان را مورد ارزیابی و بررسی قرار میدهد، سال گذشته ارتش افغانستان را در فهرست هفتادویکم قرار داده بود که با این وجود، طی یک سال گذشته، قدرت نظامی افغانستان سه پله پایین آمده است.
کاهش قدرت نظامی افغانستان، در شرایطی مطرح میشود که حکومت افغانستان درگیر گفتوگوهای صلح با طالبان است؛ هرچند تا هنوز میان دولت کابل و نمایندگان طالبان گفتوگویی صورت نگرفته؛ اما رهبران طالبان و ایالات متحدهی امریکا در قطر ظاهرا به توافق نهایی نزدیک شده اند که بنیاد این توافق، خروج نظامیان خارجی از افغانستان است.
ارتش افغانستان، هجده سال پیش از امروز با تناسب قومی ۴۵ درصد پشتون، ۳۰ درصد تاجیک، ۱۰ درصد هزاره و ۱۰ درصد اوزبیک و پنج درصد سایر اقوام دیگر به وجود آمد. در این شکی نیست که ارتش افغانستان بانی و احیاگر افغانستان نزدیک به دو دههی اخیر است و تمامی ارزشهای ملی و دموکراتیک کنونی در سایهی ارتش افغانستان حفظ میشود.
هرچند قدرت نظامی یک کشور با توجه به مؤلفههای صنعتی و تکنالوژی در طول زمان به دست میآید؛ اما پولهای هنگفتی که به نام ارتش افغانستان در طول هجده سال گذشته سرازیر شد، انتظار میرفت که حداقل ارتش منظم و نسبتا قوی به تناسب کشورهای همسایه و منطقه شکل بگیرد؛ اما برایند این کمکها در آرایش ارتش افغانستان مؤثریت چندانی نداشت و بیشترین این کمکها به غارت برده شد.
در گزارش گلوبال فایرپاور، آمده که با وجود کمکهای میلیاردها دالر به منظور سازماندهی یک نیروی نظامی مؤثر؛ اما هنوز هم مبارزه وجود دارد و ارتش این کشور نتوانسته دشمنان خود را از سد راه بردارد.
پیشینهی ارتش افغانستان که از نظم عالی و امکانات بهتری برخوردار بود، درست در دوره زعامت امیر شیرعلی خان بود که در قرن هجدهم یک ارتش نسبتا نیرومندی را روی کار آورد؛ اما در دههی شصت و هفتاد، با روی کار آمدن ظاهرشاه و داوودخان، ارتش افغانستان مورد حمایت شوروی سابق قرار گرفت و از تجهیزات پیشرفتهی برخوردار شد.
مدرنسازی ارتش افغانستان، در دوران حکومتهای کمونیستی، رقم خورد که از سوی اتحاد جماهیر شوروی مورد حمایت قرار میگرفت. ظاهرشاه و داوودخان در دهههای شصت و هفتاد میلادی، ارتش صدهزارنفریای را به همکاری نزدیک شوروی سابق تقویت و مدرن کردند. به دنبال این کمکها، پس از خروج نظامیان شوروی از افغانستان، بیش از دو هزار تانک، پنجصد هواپیمای جنگی و ترانسپورتی و بیش از پنجاه هزار واسطهی زرهی در اختیار نیروهای امنیتی افغان قرار گرفته بود.
با سقوط رژیم جمهوری افغانستان با زعامت داکتر نجیبالله، ارتش افغانستان توسط گروههای مجاهدین، به سرعت فروپاشید و تجهیزات نظامی به غارت برده شد. بسیاری از فرماندهان، ارتش افغانستان را ترک کردند و شمار دیگری از فرماندهان در چهارچوب گروههای قومی و جهادی ظهور کردند.
با روی کار آمدن رژیم طالبان در افغانستان، نیروی جدید نظامی بر اساس ایدیولوژی دینی و مذهبی وارد معاملهی سیاسی و نظامی این کشور شد. نیرویی که باورمند به نیروی پیشرفتهی نظامی نبود، بلکه شیوه و راهبرد ارتش را در بسیج افراد دانسته و تمامی عملکردهای آن مذهبی بود؛ اما این ارتش نیز دوام نیاورد و با سقوط رژیم طالبان همه چیز از بین رفت. پس از سال ۲۰۰۱ میلادی، در نشست بن که در آلمان برگزار شده بود، ارتش جدید افغانستان با نیروی هفتاد هزارنفری روی کار آمد.
ارتش افغانستان، در طول هجده سال پسین با دشواریها و چالشهای فراوان روبهرو بوده است. خلاءمدیریتی، نبود امکانات و تجهیزات نظامی بیش از هر چالش دیگر، ارتش را در شرایط ناگوار قرار داد؛ اما با وجود این دشواریها، ارتش کنونی افغانستان با خون و جانفشانیهای بسیار در افغانستان کنونی استمرار یافته و از تمامیت ارضی دفاع میکند.
با سرازیر شدن میلیاردها دالر به آدرس نیروهای امنیتی افغان، نه ارتش افغانستان جان گرفت و نه هم به قدرت نظامی افغانستان افزوده شد؛ با این وجود، چه عواملی باعث کاهش قدرت نظامی افغانستان شده است؟ شماری از آگاهان نظامی پاسخ میدهند که نبود تعلیم و تربیهی درست، تخنیک محاربوی و سوق اداره و فرماندهی، از عوامل کاهش قدرت نظامی افغانستان بوده است.
عتیقالله امرخیل، آگاه امور نظامی، به روزنامهی صبح کابل میگوید که با توجه به شرایط جنگی، تخنیک محاربوی و یاهم تاکتیک نیروهای امنیتی همواره تغییرپذیر است؛ اما عدم تغییر تاکتیک نیروهای امنیتی، منجر به کاهش قدرت نظامی افغانستان شده است. او بیان کرد: «اگر فرماندهی نیروهای امنیتی همیشه با تجربه باشد، مطابق قوانین نظامی و مطابق به شرایط جنگی تاکتیکی عمل کنند، سیستم قوی وجود داشته باشد، واضح است که قوت نظامی افزایش مییابد؛ اما وقتی سوق و اداره ضعیف عمل کند، اظهارات محاربوی پایین میآید. از این خاطر در افغانستان دیده میشود که متاسفانه در یک سال چندین وزیر دفاع تعیین و برکنار میشوند و جنرالان هم به تقاعد سوق داده میشوند.»
هرچند ارتش افغانستان نقش عمدهای را در تحولات سیاسی و نظامی افغانستان ایفا کرده؛ اما اینک، کاهش قدرت نظامی افغانستان در شرایطی مطرح میشود که بقای نیروهای نظامی افغانستان در سایهی گفتوگوهای صلح قرار گرفته است. محمداشرف غنی، رییسجمهوری کشور همواره اعلام کرده که در مذاکرات صلح، نیروهای دفاعی و امنیتی افغانستان هرگز قابل معامله نیستند.
او باری در وزارت دفاع ملی درشت سخن گفت: «من به شما قول میدهم که با آیندهی نیروهای امنیتی و دفاعی معامله نخواهم کرد. شما خواهید ماند. ما هیچ توافقی را که هویت و اقتدار ملی نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان در آن محافظت نشود، قبول نمیکنیم.»
آقای غنی افزود: «هرکسیکه فکر میکند دوران بعد داکتر نجیب را سر قوای مسلح افغانستان تکرار میکند، خواب است و خیال است و این خیال را به گور ببرد.» این سخنان او در پیوند به اظهارات عباس استانکزی، عضو هیأت مذاکرهکنندهی طالبان بیان شده بود. استانکزی، گفته بود که در صورت توافق صلح با دولت کابل، ارتش افغانستان منحل خواهد شد.
هشت دور از مذاکرات نمایندگان امریکا و طالبان در قطر میگذرد و طرفهای مذاکرهکننده به توافق نهایی نزدیک شده اند؛ اما آنچه مبهم است، این است که توافق طرفها بر سر نیروهای ارتش افغانستان چگونه است. آگاهان نظامی میگویند، از یک سو روشن نیست که مذاکرات پشت پردهی امریکا و طالبان به نفع کیست و از سوی دیگر، اگر آنها (امریکا-طالبان) به تفاهم رسیده باشند، در خصوص ارتش افغانستان کدام تضمین داده شده است یاخیر؛ تضمینهاییکه باید وجود داشته باشد تا بقای نیروهای ارتش حفظ شود.
آقای امرخیل، ابراز نگرانی میکند، هرگاه بعد از توافق امریکا و طالبان، ارتش افغانستان منحل شود، قدرت نظامی افغانستان نابود شده و سناریوی فروپاشی رژیم داکتر نجیب بار دیگر اتفاق خواهد افتاد.
با توجه به نگرانیهای موجود، ایجاب میکند که افراد و اشخاص نظامی در سطح بلندرتبههای امنیتی تفکیک شوند تا وابستگی آنها به جریانهای سیاسی و احزاب مشخص شود که از این طریق میتوان به قدرت نظامی افزود و تهدیدهای نامتقارن که متوجه نیروهای امنیتی است، را دفع کرد.
پس از سقوط دولت دکتر نجیبالله، ارتش افغانستان که سالها از سوی اتحاد جماهیر شوروی سابق، تجهیز شده بود، در نتیجهی اختلافات و جنگها میان گروههای مجاهدین از هم پاشید.
رحمتالله بیژنپور، آگاه امور سیاسی میگوید که ارتش افغانستان دارای یک ساختار منظم شده است و نیروهایی که (جنگجویان طالب) با روشهای غیرمتعارف جنگ میکنند، به ردیف نیروهای ارتش محسوب نمیشوند. او ادامه داد: «جنگجویان طالب را نمیتوان در ساختار نیروهای امنیتی شامل کرد و در حقیقت نمیتوان دو تا طرز تفکر را در یک نیروی ارتش تنظیم کرد. این امر ممکن نیست.»
در باب مذاکرات صلح، بیژنپور هنوز به توافقات نهایی امریکاییها و طالبان خوشبین نیست و او معتقد است که در آستانهی برگزاری انتخابات ریاستجمهوری، روند گفتوگوهای صلح تشدید یافته و بعد از انتخابات، مسألهی توافق با طالبان فروکش کرده و بار دیگر پروژهی طالبسازی در کشور از سر گرفته خواهد شد.
او کاهش قدرت نظامی افغانستان را در یک سال پسین ناشی از عدم گزارشدهی شفاف دولت و نهادهای مربوطه میداند که روند گزارشدهی در زمینهی کمکها و حمایتهای مالی از نیروهای امنیتی معیوب بود.
آقای بیژنپور تصریح کرد: «متأسفانه در جامعهی افغانستان شفافیت و وضاحت به وجود نیامد که دانسته شود در حقیقت کاهش و افزایش پول در رابطه به توان مالی دولت در تقویت نیروهای مسلح چگونه است. روی دیگر قضیه تنها قراردادهای نفتی یا مواد سوخت قوای مسلح که از بیرون میگیرد، شش صد میلیون دالر است. به همین جهت است که مسألهی پولی بیشتر به فساد میگذرد و سوء استفاده صورت میگیرد.»
ارتش افغانستان پس از سال ۲۰۱۴ میلادی، مسؤولیت تأمین امنیت افغانستان را به عهده گرفت و نقش نیروهای خارجی به نقش مشورهدهی و آموزشی تقلیل یافت. پس از گرفتن این مسؤولیت، شرایط سنگینی بالای نیروهای امنیتی اعمال شد که این امر میزان تلفات نیروهای امنیتی را در میدانهای نبرد بلند برد. بر بنیاد آمارهای منتشره، در طول پنج سال حکومت وحدت ملی، بیش از ۴۵ هزار نیروی امنیتی جان باخته اند.