تقریبا صد سال قبل از امروز، افغانستان آزادیاش را از امپراتوری بریتانیای کبیر به دست آورد. مردم در داخل و خارج از کشور، در برابر این رویداد بزرگ تاریخی واکنش نشان دادند.
در داخل افغانستان، هموطنان با برپایی جشنها و محافل شادمانی و اعلام حمایت شان از رژیم جوانان افغان و شخص شاه امان الله، در برابر این حماسهی بزرگ ملی واکنش نشان دادند و بعد از کسب آزادی، ایجاد یک افغانستان مستقل، سربلند و مترقی را یکی از اهداف مهم دولت و ملت افغانستان دانستند.
به همین ترتیب در خارج از کشور، نهضتهای آزادیخواهی در منطقه و جهان اسلام از این رویداد مهم که افسانهی شکستناپذیری امپراتوری انگلیس را از میان برداشته بود، به عنوان یک عامل و انگیزهی نیرومند برای تقویه و گسترش جنبشهای آزادیبخش در کشورهای شان، استفاده کردند. این واقعه، جرقههای امید را در دیگر کشورهای آسیایی که در آن مقطعی از تاریخ، تحت سلطهی سیاسی و اقتصادی قدرتهای بیگانه قرار داشتند، به وجود آورد. آزادیخواهان هندی، به ویژه مسلمانان هند، استرداد استقلال افغانستان را به فال نیک گرفته و خواهان احیای خلافت اسلامی که بعد از پیروزی مصطفا کمال در ترکیه ملغی شده بود، به رهبری شاه امانالله شدند که بعدها این امر تا اندازهی سبب تیرگی روابط رژیم جوانان افغان با اتحاد جماهیر شوروی شد.
قابل یادآوری است که بیشتر ارزش و اهمیت استقلال افغانستان در سطح بینالمللی، در جریان شش ماه سفر شاه امانالله به اروپا آشکار شد. زمانی که شاه امانالله به مصر رسید، مردم مصر و روزنامههای با اعتبار این کشور دیدار شاه افغانی را از مصر یک رویداد تاریخی و افتخار بزرگ برای ملت مصر تلقی کرده از وی به عنوان یک قهرمان جهان اسلام، استقبال به عمل آوردند. این همه استقبال و احترام، در واقعیت نوعی تمجید و ستایش از قهرمانی و شجاعت ملت فقیر، مظلوم و گمنامی بود که با همه ناتوانی قد علم کرده و با جسارت باورنکردنی، نخستین حلقهی استعمار انگلیس را شکسته و در راستای حیات مستقل سیاسی و اقتصادی گام گذاشته بود. بدون شک، این اقدام شجاعانه در نظر دیگر ملل جهان بیشتر به یک افسانه شباهت داشت تا حقیقت. بنا بر این، در بسیاری از کشورها، شاه امان الله به عنوان یک قهرمان افسانهای، مورد تشویق، ترغیب و محبت مردم و رهبران شان قرار گرفت؛ به گونهی مثال، زمانی که امانالله از ایران دیدار به عمل آورد، در جریان نشستها و دید و بازدیدها با مردم ایران، آنقدر از جانب آنها محبت و صمیمیت نشان داده شد که حتا مایهی حسادت و نگرانی رضاشاه شد. وی، آرزو میکرد تا شاه امانالله هر چه زودتر کشورش را ترک کند تا مبادا این دید و بازدیدها، سبب شورش و نارضایتی مردم علیه وی شود.
به همین ترتیب، کشورهای اروپایی نیز علاقهمندی خویش را جهت دیدار با شاه امانالله و برقراری روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با حکومت جدید و مستقل افغانستان ابراز داشتند. خصوصاً رقبای انگلیس در اروپا که عبارت از آلمان و فرانسه بودند، خواستار برقراری روابط گستردهی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با افغانستان شدند.
قابل یادآوری است که کسب آزادی از انگلیس برای افغانستان، در سطح بینالمللی، اتوریته و پرستیژ خاصی بخشید. چنانچه فون هیندن بورگ، ریسجمهور آلمان، در جریان رژهی نظامیای که به افتخار روز ملی این کشور برگزار شده بود، پرچم این کشور را به شاه امانالله تقدیم کرد تا آن را به اهتزاز نگهدارد. به همین ترتیب، زمانی که شاه امانالله از پاریس دیدار به عمل میآورد، از طرف شهردار پاریس به وی پیشنهاد شد تا در نخستین شب اقامتش در این شهر، در تخت ناپلئون بناپارت بخوابد و به وی لقب ناپلئون شرق را اعطا کرد. از جانب دیگر، دولتمردان انگلیس نیز در زمان دیدار شاه امانالله از لندن، تعهد کردند، در صورت که شاه امانالله از سفر به مسکو منصرف شود، امتیازات بزرگی از جمله کمکهای بزرگ اقتصادی با دولت افغانستان انجام خواهند داد؛ اما شاه امانالله تمام این پیشنهادها را رد و به خاطر این که بتواند استقلال بدون قید و شرط افغانستان را به رخ انگلیس بکشد، رهسپار مسکو شد و با دید و بازدیدها و عقد پیمانهای متعدد با دولتمردان اتحاد شوروی، حمایت این کشور و دولت جدیدالتأسیس آن را به دست آورد.
رژیم جوانان افغان، با کسب آزادی از امپراتوری بریتانیا و با ایجاد یک دولت مستقل، توانست اعتماد و اعتبار خاصی در سطح بینالمللی کسب کند.