زمانه‌ی ما و نیاز به صلح

عبدالرازق اختیاربیگ
زمانه‌ی ما و نیاز به صلح

نویسنده: جوان‌شاه بهکوش، کارشناس علوم سیاسی

بخش سوم و پایانی
بند۲: فرآیندهای آموزش صلح
آموزش صلح، می‌تواند به صورت رسمی و غیر رسمی انجام شود. دو الگوی متفاوت برای آموزش صلح مطرح شده است.
۱- برنامه‌ی درسی مجزا ۲- برنامه‌ی درسی در هم تنیده
«آموزش در هم تنیده»، الگویی است که در آن مفاهیم مورد آموزش از راه‌ها و منابع مختلفی به مخاطبان منتقل می‌شود؛ اما «الگوی درسی مجزا» به صورت یک واحد درسی مستقل به مخاطب انتقال داده می‌شود. این الگوها می‌تواند در سطوح مختلف به تناسب استفاده شود.
در حالی که نهادهای گوناگون اجتماعی در آموزش صلح نقش دارند؛ اما آموزش از خانواده شروع می‌شود و در مدارس، و دانشگاه‌ها و جامعه ادامه پیدا می‌کند. مدارس به عنوان یکی از بهترین عوامل مؤثر در ترویج فرهنگ صلح جایگاه ویژه‌ای در ادبیات آموزشی صلح دارد. البته نقش رسانه‌های جمعی نیز در آموزش صلح دارای اهمیت است.
در کنار موارد فوق، دولت و سازمان‌های ذیربط دولتی، NGOs -داخلی و بین‌المللی- و نهادهای ملی نیز به طور مستقیم یا غیرمستقیم با پشتیبانی علمی، فنی و مالی و اصلاح ساختارها و قوانین و رفع موانع، در این مهم نقش بازی می‌کنند.
امروزه آموزش صلح در جهان ما جایگاه نازلی دارد؛ در کشورهای جهان سوم، موانع زیادی؛ مانند ضعف ساختارهای سیاسی، اختلافات داخلی، ایدیولوژی‌های افراطی و تمامیت‌خواه، باعث نادیده‌گرفتن برنامه‌ی درسی صلح‌محور شده است. پس مطالعات بیان شده، این حقیقت را گوش‌زد می‌کند که؛ آموزش صلح، امروزه یک نیاز و ضرورت اساسی است که باید در قالب برنامه‌ی درسی صلح‌محور توسعه و تداوم یابد.
بخش دوم: آموزش حقوق بشر برای صلح و تفاهم بین‌المللی
حق صلح و امنیت بین‌المللی، با آموزش حقوق بشر ارتباط مستقیم و متقابل دارد که بررسی ارتباط آن‌ها، نیازی حتمی است.
مبحث۱: ارتباط آموزش حقوق بشر با حق صلح و امنیت بین‌المللی
صلح و امنیت بین‌المللی با بی‌سوادی یا باسوادی چه ارتباطی دارد؟ آموزش و یادگیری چه تأثیری در صلح و امنیت دارد؟ تردیدی نیست که فقدان آموزش می‌تواند مانع بهره‌مندی از دیگر حقوق بنیادین؛ مانند حقوق مرتبط با مشارکت سیاسی شود. از طرف دیگر، یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین راه‌های ناگزیر برای ایجاد و تعمیق صلح پایدار جهان، آموزش صلح و مدارا و آموزش حقوق بشر است. انتظار تحقق صلح پایدار و امنیت جمعی، بدون آگاهی از صلح و مدارا و احترام به حقوق بشر، هم‌چنین، انتظار رونق و تحقق آموزش و پرورش در فضای خشونت‌آمیز یا جنگ و ناامنی، معقول به نظر نمی‌رسد. آموزش حقوق بشر با حق بر صلح و امنیت، مانند حقوق بنیادین دیگر، ارتباط دوسویه دارد و نبود یکی در عدم تحقق دیگری مؤثر است. لذا، امروزه، دولت‌ها، سازمان‌ها و نهاد‌های بین‌المللی و بیشتر حقوق‌دانان بر این واقعیت تأکید دارند که آموزش، یکی از مهم‌ترین ابزارهای رسیدن به صلح است. نکته‌ی دیگر به ارتباط «ترویج صلح» با «ترویج حقوق بشر» مربوط می‌شود. هدف والای مذکور، معنای دیگری از تأمین حق آموزش حقوق بشر است. هم‌چنین، ترویج صلح و مدارا و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز، یکی از ضروریات تأمین حق بر آموزش است که بدون آن، «ترویج صلح» معنای کاملی نخواهد داشت.
همان‌طور که قبلاً ذکر شد، برای حل معضل جنگ و خشونت، مهم‌ترین راه حل، ایجاد آگاهی و هوشیاری از مخاطرات و نتایج نامطبوع چنین برخوردهایی میان انسان‌ها و نیز میان جوامع است. تنها آموزش است که می‌تواند به طور اصولی و اساسی دیدگاه‌ها و رفتارها را اصلاح کرده و فرهنگی مبتنی بر صلح ایجاد کند.
صلح به عنوان یک پدیده‌ی اجتماعی در هر جامعه‌ای از نظام ارزشی و ویژگی‌های فرهنگی، اجتماعی و تربیتی جامعه تبعیت می‌کند؛ زیرا این گروه از پدیده‌ها، مستقیماٌ توسط یک جامعه به وجود آمده و نتایج و عواقب آن‌ توسط همان جامعه احساس می‌شود. این امر ما را به سمت توجه بیشتر به اشتراکات انسانی سوق می‌دهد. به معنای دیگر، تمرکز بر اشتراکات انسانی ما را به سوی صلح سوق می‌دهد. مهم‌ترین این اشتراکات، حقوق بشر است؛ زیرا که ریشه در تمام مکاتب بزرگ فلسفی جهان داشته و مبنای نهضت‌های آزادی‌خواهانه و مساوات‌طلبانه در تمام جهان بوده و است. هم‌چنین این اشتراکات ما را به سوی یک همبستگی جهانی سوق می‌دهد که در آن، صلح تنها هدف نیست، بلکه هم هدف و هم وسیله است؛ زیرا بسیاری از حقوق را نمی‌توان به دست آورد، مگر در زمان صلح و احقاق حقوق بشر. در واقع صلح و حقوق بشر در این دیدگاه لازم و ملزوم هم استند که این موضوع زیر نام حق صلح در نسل سوم حقوق بشر تجلی یافته است. البته این مطالب نباید ذره‌ای از اهمیت بومی‌سازی آموزه‌های حقوق‌بشری در هر فرهنگ کم کند.
مبحث۲: نقش آموزش حقوق بشر در تقویت آموزش صلح
آموزش صلح، نیازمند آموزش حقوق بشر است. هسته‌ی مفهومی صلح، کنترل، کاهش و حذف خشونت است و هسته‌ی مفهومی حقوق بشر، شناسایی، تکمیل و جهانی‌سازی کرامت انسانی است. حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، مدنی و سیاسی، می‌توانند در راه تحقق صلح مثبت، بهترین فضا را برای احتراز از بروز درگیری فراهم کنند.
در اولین پاراگراف اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر آمده است: «شناسایی تحقق ذاتی بشر و حقوق برابر و جدایی‌ناپذیر همه خانواده بشر، بنیان آزادی، عدالت و صلح در جهان است.» این خود نشان‌گر توجه به ارزش‌های صلح مثبت در همان سال‌های اولیه پس از پایان جنگ دوم جهانی است. در ماده‌ی ۲ اعلامیه در مورد حق مردم نسبت به صلح آمده است: پیشبرد صلح و امنیت بین‌المللی نیازمند اقدام مداوم و مثبت دولت‌ها در زمینه‌ی پیشگیری از جنگ، رفع هرگونه تهدید بر صلح، از جمله تهدید هسته‌ای، فیصله‌ی مخاصمات از راه مسالمت‌آمیز، خلع سلاح، احترام به توسعه‌ی اقتصادی کشورها، ترویج حقوق و آزادی‌های بشر، استعمارزدایی طبق اصل تعیین سرنوشت، رفع تبعیض نژادی و آپارتاید، بلندبردن کیفیت زندگی، پاسخ‌گویی به نیازهای انسانی و حمایت از محیط زیست داشته است.
نمونه‌هایی از ارتباط آموزش حقوق بشر با صلح و امنیت بین‌المللی قابل ذکر است. مدیر بخش حقوق بشر در السالوادور، طی گزارشی که به دبیرکل مجمع عمومی و شورای امنیت تقدیم می‌کند، به نقش اطلاع‌رسانی و آموزش حقوق بشر در ایفای تعهدات مندرج در توافق‌نامه‌ی صلح اشاره دارد. در اکتبر ۱۹۹۴ در ژنو در جریان کنفرانس بین‌المللی آموزش، پیشنهادهایی در مورد آموزش صلح ارایه شد:
الف- آموزش و اعمال میانجی‌گری و حل‌وفصل درگیری در نظام‌های مدارس، بین کارکنان و دانش‌آموزان و تسری آن به سایر بخش‌های جامعه؛
ب- ارتباط فعالیت‌های مدارس به فعالیت‌های مستمر در جامعه که مشارکت همگانی را در فرهنگ و توسعه ارتقا می‌دهد؛
ج- گنجاندن اطلاعاتی در باره‌ی نهضت‌های اجتماعی صلح و عدم خشونت، دموکراسی و توسعه‌ی منصفانه در برنامه‌های درسی؛
د- تسری مفهوم جامعه نه صرفاً به تمام ملت‌ها، بلکه هم‌چنین به تمام حیات روی زمین با هدف حفظ تنوع فرهنگی جهان و محیط زیست نسل‌های آینده؛
ه- بررسی و نوسازی ساختارمند برنامه‌های درسی، به منظور تضمین برداشت صحیح از تفاوت‌های قومی، نژادی و فرهنگی که برابری و سهم منحصر به فرد آن‌ها در تقویت ارزش‌های مشترک مورد تأکید باشد؛
و- بررسی و نوسازی نظام‌مند آموزش تاریخ، با تأکید بیشتر بر تحولات اجتماعی غیرخشونت‌آمیز و توجه ویژه به نقش زنان در تاریخ؛
ز- آموزش علوم به ترتیبی که ارتباط آن با فرهنگ و جامعه هم‌چون ابزاری که می‌تواند برای جنگ یا صلح، بهره‌کشی یا همکاری در توسعه به کار آید.
آموزش صلح توجه بیشتری به تحکیم صلح و مشکلات حقوق بشر داشته و متمرکز بر صلح منفی بوده است. به این معنا که بیشتر به بررسی در جهت حفظ دلایل و علت‌های جنگ پرداخته است تا توجه به ایجاد شرایط صلح. آموزش می‌تواند دلایل جنگ را روشن کرده شرایط را برای صلح مهیا ‌کند. در حقیقت آموزش می‌تواند شرایط منفی «آن‌چه که نباید باشد» را به احتمالات مثبت «آن‌چه که می‌تواند باشد» تبدیل کند.
آموزش حقوق بشر، برخی از همان اهداف هنجاری‌ای که توسط آموزش صلح تقویت و حمایت می‌شود را تفهیم می‌کند. هم‌چنین یک عمل‌کرد مفیدی برای تکمیل و اعمال اشکال متفاوت آموزش صلح دارد. آموزش حقوق بشر هنگامی کامل است، که برای فراگیران دانش و فرصت‌هایی برای عمل‌کرد ویژه فراهم آورد. آموزش حقوق بشر تجویزی است که حیثیت انسانی، شناسایی، اجرا و جهانی‌ساختن آن و هسته مرکزی مفهوم آموزش صلح، خشونت؛ کنترل، کاهش و محو آن از هسته‌های مرکزی آموزش حقوق بشر است. بنا بر این، مفهوم حقوق بشر بسیار قابل تطبیق با مطالعه‌ی صلح مثبت است.
خشونت در همه اشکال آن، در واقعیت حمله به کرامت و منزلت انسانی است. اکنون پژوهش‌های صلح چندین شکلی از خشونت راشناسایی کرده است؛ خشونت فیزیکی یا رفتاری شامل جنگ و سایر انواع کاربرد مستقیم زور برای نابودی یا تضعیف ملت، گروه یا فرد دیگر؛ خشونت ساختاری که به فقر و محرومیت‌هایی اشاره می‌کند که ناشی از ساختارهای ناعادلانه و غیرمنصفانه‌ی اجتماعی و اقتصادی استند؛ خشونت سیاسی نظام‌های استبدادی که مخالفان و افراد فقیر و ضعیف را به بردگی کشانده و مرعوب می‌کند؛ خشونت فرهنگی که بی‌ارزش ساختن و تخریب هویت انسانی و شیوه‌های زندگی خاص، خشونت نژادی، جنسی، فرقه‌ای، ایدیولوژی استعماری و سایر اشکال انحصار معنوی که تهاجم، تساهل، نابرابری و استبداد را توجیه می‌کند.
همه‌ی این اشکال خشونت می‌تواند در داخل یک چارچوب حقوق بشری بیشتری آشکار و قابل درک شود. به طور کلی آموزش حقوق بشر به عنوان یک عنصر تجربه‌ی واقعی آموزش‌های صلح را قابل‌درک‌تر می‌کند و جنبه‌ی تجویزی و هنجاری مورد نیاز آموزش صلح را فراهم می‌آورد. مطالعات چندفرهنگی، رویکرد دیگری از آموزش صلح است که به بررسی گروه‌های قومی-نژادی مختلف و فرهنگ‌های متفاوت می‌پردازد و در تمام سطوح آموزشی مورد توجه قرار گرفته است. دو منبع و سرچشمه‌ی عمده برای این جریان آموزش صلح وجود دارد؛ اول نیاز به شناسایی و درک سایر فرهنگ‌ها به دلیل وابستگی‌های متقابل بین‌المللی و ضرورت همکاری بین‌المللی برای حل مشکلات جهانی. این منبع به مطالعه‌ی فرهنگ بخش‌های مختلف جهان تأکید و توجه اندکی به تنوع فرهنگ‌ها در داخل کشورها دارد؛ منبع دوم، پیدایش جنبش‌های آگاه قومی در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ است. این حرکت‌ها از جنبش برابری اجتماعی و حقوق مدنی دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ تأثیرپذیر بودند و توجه این مطالعات را به بررسی هویت‌های فرهنگی در داخل کشورها جلب کرد. توجه و آگاهی نسبت به ارزش‌ها و سنت‌های مردمان و اقوام کشورها به منظور تحقق آرامش داخلی و در نتیجه صلح جهانی، اهمیت دارد. بنا بر این، آموزش‌های چندفرهنگی یک عنصر ضروری آموزش برای صلح است. همین‌گونه، مطالعات نظم جهانی نیز رشته‌ی دیگری از آموزش صلح است که به دنبال یافتن راه‌حل‌هایی برای بحران‌های متعدد جهانی و تحقق ارزش‌های حقوق‌بشری است. این رشته، بیشتر در سطوح عالی آموزشی تدریس می‌شود و ماهیت انتزاعی و تیوریک مباحث آن، مانع از آموزش به دانش‌آموزان مکتب است.
رویکرد دیگری از آموزش صلح، آموزش محیط زیست است که بسیاری آن را غیر سیاسی می‌دانند؛ اما می‌تواند بستر مناسب و مفیدی به منظور همکاری‌های آموزشی بین مربیان را فراهم کند. در این رویکرد، امکان مطالعه‌ی مشکلات جهانی و توجه به آموزش‌های مشارکتی برای توسعه‌ی ظرفیت‌های مورد نیاز برای هم‌گرایی اجتماعی وجود دارد. تأثیر رفتارهای فردی و جمعی انسان‌ها و هم‌چنین نسل‌های انسان بر زمین، از مباحثی است که در این رویکرد به آن توجه می‌شود. به نظر می‌رسد که آموزش محیط زیست، می‌تواند جهت و راهی را که آموزش برای صلح باید در آن حرکت کند، مشخص کند.
این گونه، مشاهده می‌شود که هر یک از رویکردهای آموزش صلح، در صورتی که حقوق بشر را در درون خویش جای دهد، می‌تواند مؤثرتر و کامل‌تر باشد. هم‌چنین اگر چه ممکن است آموزش صلح و آموزش حقوق بشر در اشکال مختلفی ارایه شوند و یا نقاط آغازین متفاوتی داشته باشند؛ اما مقصد هر دو یکی است و آن تحقق جهانی عادلانه و صلح‌آمیزتر است.
اغلب، این پرسش مطرح می‌شود که چگونه آموزش حقوق بشر، از سایر رویکردها به آموزش ارزش‌ها؛ نظیر آموزش اخلاق، آموزش شهروندی، آموزش چندفرهنگی یا آموزش صلح و غیره متمایز می‌شود. آموزش حقوق بشر یک نظام ارزشی مشترکی را ایجاد می‌کند که در آن همه این رویکردها وجود دارد؛ برای مثال، اگر آموزش شهروندی بدون توجه به آموزش حقوق بشر انجام شود، به حقوق و مسئولیت‌هایی که مربوط به افراد خاصی -مثلاً شهروندان یک شهر و نه همه مردم است-، توجه بیشتری می‌شود و ممکن است بر ملی‌گرایی بیش از انسان‌گرایی تأکید کند؛ در حالی که اگر آموزش شهروندی هم‌راه با آموزش حقوق بشر تدریس شود، می‌تواند فرصت مناسبی باشد برای کسب آگاهی و شناخت نسبت به مسئولیت‌ها و حقوق جهانی و ملی که برای افراد تحت قوانین حقوق بین‌الملل و حقوق داخلی خودشان ایجاد می‌شود.
آموزش صلح، از آموزش حقوق بشر نیز می‌تواند بهره بگیرد. آموزش صلح بدون آموزش حقوق بشر بر اعمال منفی نظیر کاهش، اجتناب و حذف جنگ تمرکز می‌کند و به این ترتیب از پتانسیل مثبت آموزش حقوق بشر که بر شناسایی و اجرا و جهانی‌سازی منزلت انسانی استوار است، نمی‌تواند بهره‌مند شود.
گسترده‌ترین رویکرد به‌اجرا گذاشته‌شده‌ی آموزش صلح، حل تعارض است. این رویکرد به فرایندها و شیوهایی برای حل تعارضات میان‌فردی و گروه‌های کوچک تأکید دارد. در این رویکرد، مهارت‌هایی آموزش داده می‌شود که شخص سوم یا طرف‌های منازعه را در یافتن راه حل مورد قبول توانا می‌کند. این آموزش بیشتر جنبه‌ی عملی و واقعی دارد تا جنبه‌ی هنجاری و ارزشی. هم‌چنین در این رویکرد به درک اجزای ساختاری و سیستماتیک تعارضات توجهی نمی‌شود. آموزش حل تعارض، نتایج مثبتی را در مدارس به هم‌راه داشته است. با وجود این اصول، حقوق بشر به عنوان معیاری برای عدالت و انصاف، می‌تواند این رویکرد را کامل‌تر و بیشتر قابل درک بسازد. همین موضوع در مورد آموزش چندفرهنگی نیز صادق است.
آموزش چندفرهنگی، پنجره‌ای به فرهنگ‌های مختلف است؛ اما اگر بدون توجه به آموزش حقوق بشر تدریس شود، فرصت‌های با ارزش برای درک و کشف روابط میان نسبیت‌گرایی فرهنگی و حقوق بشر بنیادین و سلب ناشدنی، از دست خواهد رفت و به برقراری آشتی و سازگاری میان آداب و رسوم و رویه‌های سنتی با حقوق بشر، توجهی که باید، نخواهد شد.

نتیجه
آموزش حقوق بشر یک نهاد مؤثر در زمینه‌ی جامعه‌پذیری و درونی‌ساختن ارزش‌های حقوق بشر است و بر پدیده‌ها و مفاهیم مهمی چون صلح تأثیرگذار است.
تجارب گذشته و مطالعات نشان داده‌ که میان رعایت حقوق بشر و صلح ارتباط مستقیم و دوسویه‌ای وجود دارد و هر دو در یک راستا و مکمل یک‌دیگر است؛ همان‌گونه فقدان صلح در یک جامعه، موجب افزایش اختلافات و تنش‌ها می‌شود و با عدم رعایت حقوق بشر هم نمی‌توان شاهد صلح در جامعه باشیم. بنا بر این، عدم رعایت حقوق بشر، صلح ایجادشده‌ی شکننده را به خطر می‌اندازد. از سوی دیگر، آموزش حقوق بشر با انتقال ارزش‌ها و نگرش‌هایی نظیر برابری و تساوی ملل و نژادها و آموزش مهارت‌هایی مانند دیگرپذیری، حل مسئله، همکاری و مهارت‌های ارتباطی باعث کاهش درگیری‌های قومی و نژادی و مذهبی شده و به حفظ و تحکیم صلح کمک می‌کند.
آموزش حقوق بشر برای صلح، یک استراتژی دراز مدت است؛ تحکیم صلح یک کار طولانی و مستمر برای نسل‌های آینده است. از این رو باید در برنامه‌های آموزشی جامعه، جای خود را پیدا کند. به این شکل، با تربیت، شهروندانی که عاری از تعصب و پیش‌داوری بوده، حقوق خود و دیگران را می‌شناسند و برای آن احترام قایل استند و در حل مشکلات خود و جامعه توان‌مندی کافی دارند. در چنین حالتی، می‌توان امید داشت که به شکل اصولی به مقابله با مشکلاتی می‌شتابیم که قرن‌ها است علل جنگ‌های بشر است؛ ولی در هیاهوی جنگ‌ها غافل مانده و همیشه تکرار شده است. باید به این نکته‌ی مهم توجه داشت که «شهروند آگاه»، هدف آموزش حقوق بشر است و وجود چنین شهروندانی، سرمایه‌ی واقعی حقوق بشر است.
برای اجرای آموزش حقوق بشر، باید به بافت فرهنگی، سیاسی، ویژگی‌ها و نیازهای مردمان هر منطقه توجه کرد؛ زیرا آموزشی موثر و موفق است که با نیازهای زندگی واقعی افراد منطبق بوده و به توان‌مندساختن افراد منجر شود. در واقع، آموزش حقوق بشر می‌تواند به پرورش اندیشه‌ی صلح در ضمیر انسان‌ها بپردازد و مهارت‌های لازم را برای دفاع از صلح ارایه کند.