پس از چند صدای زنگ، تلفونم را جواب میدهد. صدای غمگینی از پشت خط میآید: «برادرم را به شفاخانهی خصوصی صحت نوین بردیم، یک داکتر برآمد گفت که ما امکانات تداوی او را نداریم. به سختی در آن وقت شب یک موتر پیدا کردیم و تا رسیدن به شفاخانهی عالمی متأسفانه برادرم جان داد.» این سخنان عبدالشکور ظفری، برادر علیسینا ظفری است؛ جوانی که مدتی قبل پس از ضرب چاقو به دست دزدان مسلح در غرب کابل کشته شد.
برادر علیسینا به روزنامهی صبح کابل میگوید، حوالی هشتونیم شب بود که برادرش برای آخرین بار به آنها تماس گرفت و برای زنده ماندنش تقلا میکرد. خانوادهی علی سینا او را در حالی مییابند که میان خون غلت میخورد. علی سینا را به نزدیکترین شفاخانه میبرند. داکتر مؤظف در شفاخانه، به بهانهی نداشتن امکانات کافی از پذیرفتن علی سینا سر باز میزند. خانوادهی علی سینا نزدیک ساعت نُهونیم شبِ شنبه با فرزندِ زخمی روی دست شان راهی شفاخانهی دیگری میشوند؛ اما علی سینا قبل از رسیدن به شفاخانهی دومی، روی دستان خانوادهاش جان میدهد.
مرگ او در این چند روز اخیر از جملهی اتفاقاتی بود که تمام کابل را تکان داد؛ اما غفلت داکتران شفاخانههای خصوصی و بازی کردن با جان مریضان تکاندهندهتر از این مسائل بود. بارها اتفاق افتاده است که مریضی در نتیجهی بیتوجهی و غفلت داکتران در شفاخانههای شخصی و دولتی جان باخته است و پس از سپری شدن مدتی، همه چیز به حالت عادی برگشته که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده باشد. مردم از این که مریضان عاجل شان در شفاخانههای خصوصی و دولتی پذیرفته نمیشود، شاکی اند.
نظام الدین جلیل، سخنگوی وزارت صحت عامه، به روزنامهی صبح کابل میگوید: «مراکز صحی موجود در سطح مرکز و ولایات، به طور ۲۴ساعته به روی تمام شهروندان افغانستان باز است و هیچ گونه تبعیض قومی و زبانی در قسمت ارائهی خدمات به مردم، وجود ندارد.»
جاوید، ۳۲ سال دارد و یکی دیگر از باشندههای شهر کابل است که حدود چهار سال قبل توسط افراد مسلح ناشناس در محوطهی سرای غزنی با چاقو زخمی شده بود. او را شفاخانههای دولتی نیز نپذیرفته بود. مشکل نپذیرفته شدن مریضان به ویژه افرادی که زخمی اند، تنها در شفاخانههای شخصی نیست، بسیاری از شفاخانههای دولتی نیز از پذیرفتن مریضان انکار میورزند.
جاوید بعد از این که توسط دزدان مسلح با چاقو زخمی میشود، دوستانش او را به شفاخانهی دولتی جمهوریت میبرند؛ اما هیأت رهبری این شفاخانه، از تداوی جاوید خودداری میکنند. دوستان جاوید در حالی که او شدیدا زخمی است، از شفاخانهی جمهوریت به شفاخانه دولتی علیآباد میروند. شفاخانهی دولتی علیآباد نیز دوستان جاوید را ناامید میکند. دوستان جاوید وقتی از مراجع دولتی ناامید میشوند، جاوید را به یکی از شفاخانههای شخصی میبرند و بالاخره شفاخانهی بابر، جاوید را میپذیرد و تا بهبود یافتنش در آن شفاخانه بستری میشود.
وزارت صحت عامه اما تنها تأکید دارد که تمامی شفاخانههای خصوصی و دولتی مکلف به تداوی مریضان عاجل اند؛ به ویژه اگر این افراد زخمی باشند. سخنگوی وزارت صحت میگوید، شفاخانهها مکلف اند در هر شرایط جان مریض را نجات بدهند.
جلیل میگوید: «در یک سال اخیر ۱۸۰ هزار مریض در شفاخانهی استقلال و ۴۵۰ هزار مریض دیگر در شفاخانهی جمهوریت مراجعه کرده اند که در این موارد کوشش نهایی به خرج داده شده است تا به مریضان توجه جدی شود. اگر هم در شفاخانهای، بیتوجهی صورت میگیرد باید تمام مشخصات اتفاق و شفاخانه به وزارت صحت عامه داده شود.»
اما این که چرا در اکثر مواقع مریضان توسط شفاخانهها، پذیرفته نمیشوند، ادعاهای مختلفی وجود دارد. وزارت صحت عامه ادعاهای مردم در مورد بیتوجهی داکتران در شفاخانههای دولتی و شخصی را رد میکند.
چرا شفاخانهها مریضان را نمیپذیرند؟
هرچند مسؤولان بسیاری از شفاخانههای خصوصی و دولتی تأکید میکنند که تمام مریضان عاجل در شفاخانهها پذیرفته میشوند؛ زیرا پیش از هر چیزی جان مریض برای آنها مهم است؛ اما مشکل در جای دیگر است. پولیس جنایی و افراد امنیت ملی که پس از مردن یک مریض به ویژه یک زخمی تبدیل به درد سر برای شفاخانه و داکتران میشوند.
یکی از داکتران شفاخانهی ۴۰۰ بستر وزیراکبر خان، در مورد این که چرا شفاخانههای خصوصی در بسیاری موارد مریضان جنایی را نمیپذیرند، به روزنامهی صبح کابل میگوید، داکتران و مسؤولان بسیاری از شفاخانه از ترس اقدام به این کار نمیکنند.
او میگوید: «چند دلیل وجود دارد که مریضان توسط شفاخانههای خصوصی پذیرفته نمیشوند. اول این که از طرف شب در شفاخانههای خصوصی، مخصوصا در بخش جراحی داکتر متخصص مؤظف نیست و مسألهی دوم که بسیار مهمتر هم است، مسألهی امنیت است؛ مثلا اگر مریضی که قضیهی جنایی داشته است، از بس که امنیت و حوزههای امنیتی شفاخانهها را فشار داده و اذیت کرده اند، شفاخانهها دیگر از پذیرفتن مریضانی که قضایای جنایی دارند، خودداری میکنند. درست است که صحت عامه مسؤولیت را از دوش خود برمیدارد؛ اما مسأله همین است که امنیت و جنایی شفاخانهها را تحت فشار قرار میدهد و این مسأله باعث شده است تا داکتران از پذیرفتن مریضان خودداری کنند که در بعضی موارد منجر به از دست رفتن مریض میشود.»
در همین حال یکی از داکتران در یکی از شفاخانههای خصوصی شهر کابل به روزنامهی صبح کابل میگوید: «دلیل این که شفاخانهها بعضی از مریضان را نمیپذیرند، این است که امنیت و جنایی بسیار فشار وارد میکند روی شفاخانه؛ مثلا اگر مریضی بیاید که قضیهاش جنایی باشد، شفاخانه و داکتران با دردسرهای زیادی مواجه میشوند.»
این داکتر که نخواست هویتش فاش شود، در مورد یکی از سرگذشتهایش میگوید که در شفاخانه آنها اتفاق افتاده است: «یکی از مریضانی را که ما تداوی کردیم، توسط امنیت شدیدا تحت فشار قرار گرفتیم، داکتری که این مریض را تداوی کرده بود، تا سه ماه هر روز برای دادن اظهارات به مراجع امنیتی میرفت. مراجع امنیتی نه تنها این که هیچ کمک و همکاری با داکتران نمیکنند، داکتران و شفاخانه را بسیار اذیت هم میکنند.»
او با بیان این مطلب که خود جنایی دزد و همکار دزد است، میگوید، چندی قبل یک جوان که چاقو خورده بود، قبل از رسیدن به شفاخانهی آنها جان داده بود؛ اما وقتی جنایی که از راه میرسد، میگوید شما باید تشخیص کنید که این مریض چه وقت فوت کرده و چگونه فوت کرده است. در حالی که او میگوید، این مسؤولیت طب عدلی است نه شفاخانه تا در مورد چگونگی مرگ یک مریض تحقیقات کند.
یک جراح این شفاخانه به روزنامهی صبح کابل میگوید، خانوادههای مریضان نیز در بسیاری موارد مشکلساز شده اند؛ به گونهی مثال که وقتی مریضان شان را به شفاخانه میآورند، وقتی داکتر معالج او را تدوای کرد، اگر در آینده مشکلاتی برای مریض پیش آمد، برای داکتر درد سر درست میکنند.
به گفتهی او، این وظیفهی وزارت صحت است که تیمهای سیار برای مریضان عاجل و جنایی داشته باشند، تا هم جان مریض نجات داده شود و هم مشکلاتی برای داکتران پیش نشود. این جراح میگوید: «نصف مریضای خراب ر آدم از خاطر مردم تدوای نمیکند. وقتی که یک کسی د شفاخانه میآید، معلوم است که جور نیست، وقتی که دوا میدهی مسلم است که در دنیا یک تعدادی تلف میشود. بعد از دادستانی میایه و کشوگیر میشه. بعد مردم میایه یخن تو ر میگیره؛ به همین خاطر حالی بسیاری از شفاخانههای شخصی در مقابل مریضان جنایی تیر خوده میاره. به طور مثال وقتی یک نفر د پایش چاقو میخوره، دپای بیست رقم رگ است، ۸۰ درصد احتمال مرگش است. داکتر که تداوی خود را میکند؛ اما وقتی که فلج شد باز مردم میایه گردن تو را میگیرد. همی است که ما از این جنجالها خسته شدیم.»
داکتران شفاخانههای خصوصی مدعی اند که پولیس جنایی کابل نه تنها که همکاری با شفاخانهها ندارد، که همیشه خواسته و یا نخواسته عقدهگشایی و برای شفاخانه مشکل خلق میکند. از طرف دیگر نبود دکتر جراح از طرف شب نیز از عواملی است که مریضان جنایی از سوی شفاخانههای خصوصی پذیرفته نمیشوند.
اما فردوس فرامرز، سخنگوی فرماندهی پولیس کابل، ادعای شفاخانهها را مبنی بر عدم همکاری پولیس جنایی با آنها رد میکند و میگوید که این مسؤولیت پولیس است که پس از اتفاق افتادن واقعهی جنایی، پولیس تحقیقاتی در مورد چگونگی وقوع حادثه انجام دهد.
آقای فرامرز به روزنامهی صبح کابل میگوید: «ادعای داکتران و شفاخانههای خصوصی در مورد همکاری نکردن پولیس با این مراجع، بیبنیاد است. زمانی که یک قضیهی جنایی اتفاق میافتد، این حق پولیس است که در مورد تحقیقات کند ورنه اصل رسیدگی به مشکلات مردم زیر پرسش میرود؛ به طور مثال وقتی یک نفر خودکشی میکند و خودش را دار میزند، آیا پولیس حق ندارد در مورد این که چرا این آدم خودکشی کرده، تحقیق کند؟»
فرامرز اما نمیگوید که چرا داکتران شفاخانه را پولیس زیر فشار قرار میدهد که باید مشخص کنند مریض چه زمانی و چگونه درگذشته است و چرا سراغ طب عدلی را نمیگیرد. در کنار مسائل جنایی، خیلی از داکتران از ترس این که دلیل بروز یک حادثه حقوقی و یا خانوادگی نباشد، از پذیرفتن مریضان خودداری میکنند. شمسیه، یکی از کسانی است که به خاطر همین مشکل از سوی داکتران پذیرفته نشده است.
شمسیه وقتی کمتر از ۱۶ سال عمر داشت، پایش در یکی از شبهای زمستان در نتیجهی ریختن آب جوش سوخت. او میگوید: «شب بود که پایم سوخت. در همان شب به چندین شفاخانهی شخصی مراجعه کردیم. با وجودی که خودم به هوش بودم. اونا مه ر نگرفتند، بخش عاجل و بخش سوختگی. دلیلش را گفتند که ممکن است قضیه، مشکلات خانوادگی باشد. اونا حرفهای مه، پدر و مادرم را قبول نکردند. به همین خاطر ما مجبور شدیم چندین ساعت سرگردان شویم و پیاده راه برویم، تا به شفاخانهی استقلال برسیم. سوختگی طوری است که هر چه قدر وقت بگذرد، هم مریض را اذیت میکند و هم این که فضای زخم عمیق و بیشتر میشود.»
در کنار این که سالانه صدها مریض جنایی در نتیجهی بیتوجهی داکتران در شفاخانههای خصوصی و دولتی جان میدهند، هزاران مریض دیگر نیز به دلیل عدم تشخیص و نبود امکانات در شفاخانههای افغانستان برای تداوی راهی کشورهای خارجی میشوند؛ اما عمدهترین مشکل در افغانستان، نبود مسؤولیتپذیری است که در بسیاری موارد این کار سبب مرگ افراد زیادی شده است. داکتران در شفاخانهها با وجودی که برای نجات جان انسانها تعهد میکنند؛ اما در بسیاری موارد از این که پولیس از آنها سؤال نکند و وقت شان تلف نشود، از نجات مریضان خطرناک و عاجل شانه خالی میکنند.